برای نفی استقلال حاکمان یک کشور یکی از سه راه زیر باید دنبال شود:
1- قطع تمام تکیهگاهها و پشتیبانهای حکومت و حاکمان
2- قرار دادن مهرههای خود به صورت آشکار و پنهان در رأس امور و در بین حاکمان
3- تهدید و فشار از درون و بیرون
استکبار به هر سه طریق متوسل میشود، در عین حال دریافته است که برای تحقیق راه دوم و سوم غالبا باید از طریق اول وارد شد و اصولا شیوه اول، یعنی بیپشتوانه بودن حکومت و حاکمان یک جامعه زمینه ساز و هموار کننده اعمال راه دوم و سوم است، زیرا وقتی حاکمان یک کشور تکیهگاه و پشتیبانی برای خود نیافتند با تمام هستی رو به سوی تکیهگاهی میآورند که اعلام آمادگی برای پشتیبانی و حمایت کرده است و در فرض قطع پشتیبان توسط استکبار، همزمان یا بعد از قطع تمام تکیهگاههای آن حاکمان خود استکبار قبل از هر منبع قدرت دیگری اعلام آمادگی کرده یا میکند.
بدیهی است قبل از این مرحله آنان میاندیشند و مطالعه میکنند که تکیهگاهها و پشتیبانهای حکومتها چه چیز هستند؟
مییابند که ملتها و مردم از اساسیترین و اصلیترین تکیهگاهها و پشتیبانهای حکومتها و حکام هستند. روشن است که از دیگر پشتیبانهای داخلی حکومتها و حاکمان قدرت نظامی ارتش، اقتصاد قوی، دانش و فناوری، نیاز سایر کشورها به تولیدات کشور میباشد، اما همه این منابع حمایتی بدون وجود قدرت مردم دچار تزلزل میشوند یا در معرض بحران و تهدید برای حاکمان میباشند. از همین رو آنان اگر چه در صدد سلب قدرت نظامی، اقتصادی، علمی، و تولید در عرصه بینالمللی از آن حاکمان یا ایجاد بحران در آنها یا وابسته نمودن آنها هستند، اما ابتدا و بیشتر برای قطع پشتیبانی ملتها و شیوههای آن چارهجویی میکنند. آنان برای گرفتن قدرت بلامنازع مردم از حاکمان و دولت سه راه بیشتر نمییابند. این سه راه مرحله سوم فرمول سلطه را شکل میدهد.