1 - «مفاتیحالجنان»، زیارت مخصوص امام زمان(عج).
2 - «مسند»، احمد حنبل، ج4، ص96.
3 - «بحارالانوار»، ج 16، ص 403.
4 - «عوالیالْلَآلی»، ج4، ص124.
5 - «مفاتیحالجنان»، در فضیلت ماه شعبان.
6 - «خصال»، ج2، ص624، ص183.
7 - «بحارالانوار»، ج2، ص71. یا «بصائرالدرجات»، ص28.
8 - حتماً عنایت دارید كه جامعیت حضرت با وجود شخصی وی منافات ندارد، چون وجود او كلّیِ سِعِی است و نه یك كلّیِ مفهومی و انتزاعی.
9 - «بحارالانوار»، ج 23، ص77.
10 - سوره نمل، آیه40.
11 - در مورد چگونگی ایجاد قصر بالقیس در اورشلیم به بحث «حركت جوهری» مراجعه بفرمایید.
12 - «اصول كافی»، ج1، ص 253.
13 - سوره رعد، آیه 42.
14 - سوره انبیاء، آیه73.
15 - برای بررسی موضوع حضور كامل و تمام به نكتههای 6و7 كتاب «دهنكته از معرفت نفس» رجوع بفرمایید.
16 - رجوع شود به نوشتار «نحوه حضور حضرت حجّت در هستی» قسمت «امام یا اصلالانسان».
17 - «وَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ» قسمت آخر دعای ندبه.
18 - «بحارالانوار»، ج 84، ص 88 .
19 - «اصول كافی»، ج1، ص253.
20 - «مفاتیحالجنان»، زیارت مخصوص امامزمان(عج).
21 - شیخبهایی(رحمةاللهعلیه) در كتاب اربعین خود در خاتمه حدیث 36 در مورد اندیشه محیالدینبنعربی نسبت به امام زمان(عج) میگوید:«حقیقتاً مرا به شگفت میآورد در این مقام گفتاری را كه شیخ عارف كامل محییالدینابنعربی در كتاب فتوحاتش آورده است. وی در باب 336 آن كتاب میگوید:
«اِنَّ لِلّهِ خَلیفَةً یَخْرُجُ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِاللهِ مِنْ وُلْدِ فاطمةَ، یُواطِئُ اسْمُهُ اسْمَالرَّسولِ، جَدُّهُ الْحُسَیْنُبْنعَلِیِّبْنِ اَبیطالِب، یُبایِعُ بَیْنَالرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، یُشْبِهُ رَسُولَالله(ص) فی خَلْقِهِ وَ یَنْزُلُ عَنْهُ فِیالْخُلْقِ...»؛ یعنی خداوند خلیفهای دارد كه خروج میكند، وی از عترت رسولالله(ص)، از پسران فاطمه میباشد كه نامش با نام رسولالله(ص) مطابقت دارد. جدّ او حسینبنعلیبنابیطالب(ع) است، مردم با او در میان ركن و مقام بیعت مینمایند. در خلقتش با رسولخدا(ص) شباهت دارد و در خُلقش از او پایینتر است....(فتوحات مكیّه / جلد 2/ باب366 / صفحه 327/ از دارالكتب عربیه مصر/ چهار جلدی و در صفحه 366 از همین باب سطر7-13 به طور پراكنده).
ملاحظه میكنید كه در آغاز عبارت میگوید«اِنَّ لِلّهِ خَلیفَةً یَخْرُجُ...»یعنی برای خداوند تعالی شأنه خلیفهی موجودی است كه بعد از این ظهور خواهد كرد. همچنان كه عبدالوهابشعرانی در كتاب «یواقیت» كه خلاصه «فتوحات» است، داستان حضرتمهدی(عج) كه فرزند بلافصل حضرت امامحسنعسگری(ع) است، با شمردن یكیك اجداد آن حضرت تا امیرالمؤمنین(ع) آورده است(1ز صفحه142-145طبع مكتبیه مصطفی البابی الجلی سنه1378).
22 - از جمله علماء اهل سنت كه ولادت امامزمان(ع) را ذكر كردهاند، میتوان افراد زیر را نام برد. تاریخ ابنخلكان در قسمت ترجمه آن حضرت– ابنحجر در «الصواعق» ص 100 و 114– محمدبنطلحهشافعی در «مطالبالسئول» ص 89 طبع ایران- قندوزی در «ینابیعالمودّة»- محمدبنیوسفگنجی در«كفایةالطالب»- محمدبنیوسفمذكور در «البیان فی اخبار صاحبالزّمان»- سبط ابنجوزی در«تذكرةالخواص» ص 204- عبدالوهّابشعرانی در«الیواقیت» در مبحث شصتوپنجم- سویدیبغدادی در «سبائكالذّهب» ص 76- ابناثیر در«الكامل» ج7ص90 و تاریخ ابوالفداء» ج2ص52 (نقل از امامشناسی، علامهطهرانی(رحمةاللهعلیه) ج16 و17 ص 222).
23 - «كُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهِیَ اِلی ما بِالذّات».
24 - انسانیت در هر انسانی در ابتدای امر بالقوّه موجود است، ولی به اندازهای كه آن فرد خود را آماده نمود و زمینه پذیرش خود را افزایش داد، جنبه بالقوه او به بالفعل تبدیل میشود و آن حقیقت در جان او تجلّی میكند.
25 - باز نظر شما را به بحث « امام یا اصلالانسان» جلب میكنیم كه حضرت میفرمایند: ما ساخته و پرداخته خدا هستیم و خلق، ساخته و پرداخته ما (البته اگر خلق بخواهند كه به انسانیت خود نزدیك و از حیوانیت فاصله بگیرند).
26 - در راستای همین موضوع است كه حضرتامامباقر(ع) میفرمایند: «اِنَّ اللهَ خَلَقْنا مِنْ اَعْلی عِلِّیینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنا مِمّا خَلَقَنا وَ خَلَقَ اَبْدانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِكَ، قُلُوبُهُمْ تَهْوِی اِلَیْنا، لِاَنَّها خُلِقَتْ مِمّا خُلِقْـنا» (اصول كافی ج1ص290). خداوند ما را از اعلی علییّن آفرید و دلهای شیعیان ما را از آنچه ما را آفرید، آفرید و بدنهایشان را از درجه پایینش آفرید. از این روی دل شیعیان به ما متوجّه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده شدهایم، آفریده شدهاند. چنانچه ملاحظه میفرمایید حضرت نكته فوقالعاده دقیقی را مطرح مینمایند مبنی بر اینكه خلقت آن ذوات مقدسه، خلقتی است از اعلی علیین كه همان مقام انسان كامل یا حقیقتالانسان است. و بعد میفرمایند: شیعیان ما نیز بهرهای از آن حقیقت انسانی دارند و لذا میتوان نتیجه گرفت؛ هركس به همان مقدار كه به انسان كامل نزدیك است، از انسانیت بهره دارد.
27 - سوره بقره، آیه 31.
28 - «كَما هِیَ» یعنی همانطور كه هست و همانطور كه مقصد و مقصود خداوند بوده است.
29 - حضرات خمس به این اعتبار است كه چهار حضرت داریم كه انسان به عنوان یك واقعیّت جامعِ واحد، به تنهایی جامع این چهار حضرت است و به آن حضرات خمس گویند كه آن چهار حضرت عبارتاست از:
1- «حضرت ذات» كه از آن به غیب الغیوب و عُنْقاءِ مُغْرَب تعبیر كرده اند، در این مقامِ شامخ نه از اسم خبری است و نه از اعیان و مظاهر، همان مقام احدیت است كه به مقام «اَوْ اَدْنى» تعبیر میكنند.
2- عالم «شهادت مطلقه» عالم ملك و ناسوت است كه مقابل مرتبه غیب الغیوب است.
بین عالم غیب مطلق و شهادت مطلقه را «حضرت غیب مضاف» گویند كه خودش نیز دو عالم و یا دو حضرت است، یكی از آن جهت كه نزدیك است به غیب مطلق كه «عالم ارواح جبروتیه و ملكوتیه» است، یعنی عالم عقول و نفوس مجرد كه این سومین عالم است. و یكی از آن جهت كه نزدیك به عالم شهادت است كه «عالم مثال» است كه چهارمین عالم محسوب میشود. تا اینجا چهار عالم یا حضرت شد. پنجمین حضرت كه جامع چهار عالم مذكور است، عالم «انسان كامل» است و آن را حقیقت محمدی(ص) مینامند.
و در همین راستا و با اشاره به مقام جامع آن حضرت است كه گفته اند:
دو سر هر دو حلقه هستی به حقیقت به هم تو پیوستی
انسان كامل، كتابی است جامع جمیع كتب الهیه، به اعتبار روح و عقلاش، مقام ام الكتاب دارد، و به اعتبار قلبش كتاب لوح محفوظ است و به اعتبار نفسی كه تعلق تدبیری به بدن دارد «كتاب محو و اثبات» است.
30 - احاطه وجود مافوق در نظام طولی، نسبت به وجود مادون از احاطه نفس بر بدن حتی بسیار شدیدتر است، چراكه هویت موجودِ مادون نسبت به وجود مافوق در نظام طولی، هویت تعلقی است و تماماً در قبضه موجود مافوق است. مثال دقیقتر برای رابطه بین وجود مقدس انسان كامل با عالَم، مثل رابطه خود انسان است با قوای او.
31 - به نكته 6 و 7 از كتاب «دهنكته از معرفت نفس» رجوع شود.
32 - در زیارت جامعه داریم:«مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَءَ بِكُمْ»، یعنی شما عینبندگی هستید و هركس خواست بنده خدا شود، باید از عین آن بهره گیرد و از شما شروع كند.
33 - ذوات مقدس معصومین، خودِ برتر انسان است و تا كسی ره به سوی آن بزرگواران پیدا نكند، هنوز راه ایمان را پیدا نكرده است و لذا رسولالله(ص) میفرمایند:«لا یُؤمِنُ عَبْدٌ حَتّی اَكُونَ اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَكُونَ عِتْرَتی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یَكُونَ اَهْلی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ اَهْلِهِ وَ تَكُونَ ذاتِی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ ذاتِهِ»( بحارالانوار ج27ص86)؛ یعنی هیچ بندهای ایمان به خداوند ندارد، تا اینكه من در نزد خودش، از خودش محبوبتر باشم، و عترت مرا بیش از عترت خودش و خانوادهام را بیش از خانواده خودش ، و ذات مرا بیش از ذات خودش دوست داشته باشد.(چون آنها خودِ برترِ ما هستند)
34 - تفسیر مفصل این آیه را میتوانید در تفسیر قیّم المیزان دنبال بفرمایید.
35 - سورة یس، آیات 83 و82 .
36 - عَبْدی اَطِعْنِی حَتّی اَجْعَلَكَ مِثْلی اَنَا اَقُولُ لِلشَّیْئِ كُنْ فَیَكُون، اَجْعَلَكَ تَقُولُ لِلشَّیْئِ كُنْ فَیَكُون(عدةالداعی ص 310 با كمی تفاوت).
37 - در مورد اینكه انسانِ كامل قدرت ایجاد دارد- اعم از ایجاد بدن خود یا ایجاد هرچیز دیگری را كه اراده كند- محیالدینبنعربی در فص اسحاقی میفرماید: «و بالوهم یخلق كلّ انسانٍ فی قوة خیالیه ما لا وجود له الاّ فیها، و هذا هوالامرالعام، والعارف یَخْلُق بِالْهِمّة ما یكون له وجود من خارجِ محل الهمة».یعنی هر انسانی به كمك وَهم در قوه خیال خود چیزهایی را كه بخواهد خلق میكند، كه این نوع خلقكردن در محدوده خیال واقع میشود و تحقق خارجی ندارد، ولی عارف(كاملِ متصرِف و نه عارف به حقایق) بر اساس همّت و اراده خود، در خارج از خیال خلق میكند، چیزی را كه بخواهد و هرجا كه بخواهد.( چنانچه در بُدَلا مشهور است به اینكه در یك زمان در مكانهای مختلف حاضر میشوند و حوائج مردم را برآورده میكنند).
محیالدین در ادامه میفرماید:
«ولكن لا تزالالهمة تحفظه، و لا یَؤُدُها حفظه، اَیْ حفظ ما خَلَقته، فَمتی طَرَأت عَلیالعارف غَفْلَةٌ عَنْ حفظ ما خَلَقَ عُدِمَ ذلِكَ المَخْلوق، اِلاّ اَنْ یَكون العارف قد ضبط جمیع الحضرات و هو لا یغفل مطلقاً». یعنی: ولكن زایل نمیشود همت عارف از محافظت آن مخلوق، و برای همت او سخت و سنگین نمیآید حفظ آن مخلوق و پیوسته همت او آن را حفظ میكند، مادامی كه متعلق به همت اوست. پس هرگاه كه عارف از حفظ مخلوقش غافل شود، آن مخلوق معدوم میگردد بهجهت انعدام معلول به انعدام علتش. مگر آنكه آن عارف جمیع حضرات را در خود جمع كرده باشد(یعنی حضرات خمسه كلیّه، كه عالم معانی و اعیان ثابته و عالم ارواح و عالم مثال و عالم شهادت باشد كه این مقام انسان كامل است) كه او را مطلقاً هیچ غفلتی نباشد.
38 - این قاعده كه «هركه مجردتر است، حاضرتر است» را میتوانید از نكته 7 در كتابِ «ده نكته در معرفت نفس» استفاده فرمایید.
39 - مبحث «ختم ولایت» را در بحث «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنیترین بعد هستی» دنبال بفرمایید.
40 - سوره احزاب، آیه 33.
41 - «بحارالانوار»، ج50، ص259.
42 - در این مورد میتوانید به تفسیر قیّم المیزان، بهخصوص به تفسیر آیات 59 نساء، 44 مائده، 59 آلعمران، 33 احزاب و 124 بقره رجوع فرمایید.
43 - برای بررسی جنبه تاریخی- سیاسی موضوع میتوانید به كتاب فلسفه حضور تاریخی حضرت حجّت(عج) رجوع بفرمایید.
44 - سوره حجر، آیه 99.
45 - «بحارالانوار»، ج23، ص206.
46- زیارت آل یاسین.
47- كتاب شیعه (مذاكرات و مكاتبات پروفسور هانریكربن با علامهطباطبایی«ره») مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران.
48- «تاریخ فلسفه غرب»، فردریك كاپلستون، ج اول، بخش ارسطو، ترجمه دكتر سید جلالالدین مجتبوی.
49 - به كتاب «فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت(عج)» رجوع كنید.
50 - به نوشتار «معنی و عوامل ورود به عالم بقیةاللهی» رجوع فرمایید.
51 - سوره بقره، آیه249.
52 - برای روشن شدن معنی عالم بقیةاللهالاعظم، به نوشتار «معنی و عوامل ورود به عالَم بقیةاللهی» رجوع فرمایید.
53 - خطبه 40.
54 - «بحار الانوار»، ج 5، ص 317 و ج 52، ص 122.
55 - همان، ج 36، ص 386.
56 - همان، ج 52، ص 130.
57 - «نهجالبلاغه»، خطبه 103.
58- زیارت آل یاسین.
59 - «منتخبالاثر»، لطفالله صافی، ص101. «مناقب مرتضوی»، كشفی ترمذی حنفی، ص56.
60 - حدیث ثقلین در بین دانشمندان اهل سنّت نیز معتبر است به طوری كه جناب آقای میرحامد حسین(ره) در شش جلد كتاب، سند حدیث را بررسی نموده است.
61 - خداوند در آیه 9 سوره حجر میفرماید:«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون»؛ یعنی ما ذكر را خودمان نازل كردیم و حتماً خودمان هم آن را حفظ میكنیم.
62 - «صحیح بخاری»، كتاب العلم، باب كتابةالعلم و شرح بخاری كرمانی، ج اوّل، ص 127.
63 - ابنابیالحدید به نقل از كتاب «تاریخ بغداد» اثر احمدبنابیطیفور، چنین نقل میكند كه ابنعباس گفت: زمانی در آغاز خلافتِ عمر، بر او وارد شدم. او به خوردن خرما مشغول بود و مرا دعوت به خوردن كرد و من خرمایی برداشتم و خوردم. از من پرسید: عبدالله از كجا میآیی؟ گفتم از مسجد، گفت: پسر عمّت را چگونه ترك كردی؟ من گمان كردم مقصودش عبداللهبنجعفر است، اما او گفت كه مقصودش «عظیم اهلالبیت» است. من گفتم، مشغول آبیاری نخلهای بنی فلان بود و در همان حال قرآن میخواند. پرسید: آیا در سر او هنوز در باره خلافت اندیشهای هست؟ گفتم: آری. گفت: آیا بر این باور است كه رسولخدا(ص) او را منصوب كرده؟ گفتم: آری، بهعلاوه من از پدرم(عباس) در این باره پرسیدم، او نیز تأیید كرد. عمر گفت: آری از رسولخدا(ص) در باره وی مطلبی بود كه حجت نتواند بود. آن حضرت هنگام بیماری، تصمیم داشت تا به اسم او تصریح كند، اما من به خاطر اسلام از این كار ممانعت كردم، زیرا هیچگاه قریش بر او اجتماع نمیكردند و اگر او بر سر كار میآمد عرب از سراسر نقاط به مخالفت با او میپرداخت. رسولخدا(ص) از تصمیم درونی من آگاه شد و از این كار خودداری كرد(ابنابیالحدید، ج 12، ص 21).
بنا به نقل بخاری و ابنواسعه: ابنعباس در حالی كه اشك چونان سیل بر گونههایش جاری بود میگفت: تمام مصیبت و بدبختی همان است كه با اختلاف و شلوغكاریِ خود، مانع از نوشتن كتاب، توسط رسولخدا(ص) شدند و گفتند: رسولخدا هذیان میگوید(تاریخ طبری، ج3، ص 193).
64 - سوره نجم، آیه3.
65 - «مسند»، احمد حنبل، ج4، ص96، و «محاسن برقی»، ص156.
66 - «لا تَخْلُو الْاَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ ظاهرٍ اَوْ خافٍ مَقْهُور»؛ یعنی زمین از حجّت خدا خالی نمیماند، چه امامتش آشكار و یا مخفی و مقهور باشد.- اصول كافی ج1ص136.
67 - برای روشن شدن معنی«قلب بودن» بودن حضرت حجّت(ع) میتوانید به نوشتار «امام زمان(عج) قلب عالم هستی» رجوع بفرمایید.
68 - سوره مائده، آیه35.
69 - «مسند»، احمد حنبل، ج4، ص96.
70 - در آیه 62 سوره اِسراء هست كه شیطان به خدا گفت: اگر به من فرصت دهی تا روز قیامت حتماً بر فرزندان آدم دهنه میزنم، مگر عدهای قلیل از آنها را.
71 - برای بررسی این موضوع میتوانید به مباحث «ملائكه» در ابتدای سوره فاطر از همین نویسنده رجوع فرمایید.
72 - سوره بقره، آیه 30.
73 - «بحارالانوار»، ج 16، ص 403.
74 - « عوالیالْلَآلی»، ج4، ص124.
75 - امام صادق(ع) میفرمایند:«اِنَّ اللهَ خََلَقَنا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ»؛ یعنی خداوند ما را از نور عظمتش آفرید.(اصول كافی ج2ص233).
76 - به جزوه «حركت جوهری» رجوع كنید.
77 - «بحارالانوار»، ج 26، ص 16.
78 - با كمی تفاوت در بحارالانوار، ج 2، ص 363.
79 - «الّلهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ و الذّابّینَ عَنْه......».
80 - سوره یس، آیه 59.
81 - برای بررسی معنی ظهور جبهه حق و باطل میتوانید به بحث «دلایل تحقّق رجعت» رجوع بفرمایید.
82 - برای توجه به آینده جهان، به كتاب «فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت(عج)» رجوع فرمایید.
83 - برای تفصیل بیشتر به نوشتار «فرج، حتمیالوقوعترین حادثه در انتهای تاریخ» رجوع فرمایید.
84 - برای بررسی بیشتر به نوشتار «بركات انتظار» رجوع فرمایید.
85 - «بحارالانوار»، ج23، ص77.
86 - «مفاتیحالجنان»، زیارت حضرتصاحبالزمان(عج) در روز جمعه.
87 - سوره واقعه، آیات 79- 77.
88 - «بحارالانوار»، ج 2، ص 363.
89 - «بحارالانوار»، ج 26، ص 16.
90 - سوره بقره، آیه 31.
91 - «بحارالانوار»، ج 16، ص 403.
92 - به قاعده «النِّهایات تُرْجَعُ اِلیالْبِدایات» رجوع بفرمایید كه در بحث «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی» مورد دقت و بحث قرار گرفته است.
93 - «بصائر الدرجات»، ص 42، منشورات الاعلمی سال 1374.
94 - «بحارالانوار»، ج 16، ص 403.
95 - «عوالیالْلَآلی»، ج 4، ص 124.
96 - برای بررسی بیشتر موضوع ظهور حضرت به بحث «نحوه ظهور حضرت حجت (عج)» رجوع فرمائید.
97 - امامخمینی(رحمةاللهعلیه)، 3/12/67.
98 - «بحارالانوار»، ج 74، ص 88 .
99 - به نكته هفتم از كتاب «ده نكته از معرفت نفس» رجوع كنید.
100 - «مقالات»، ج 3، ص 116.
101 - «مفاتیح الجنان»، دعای عهد.