برای انسانِ حسّی، «گوش» یك چیز واقعی است؛ ولی آیا انسانیتِ حسن و بتول هم یك چیز واقعی است؟ در ابتدا با توجه به چند صفت انسانی میتوان روشن كرد كه علاوه بر این جسم ظاهری كه قابل دیدن است، هر انسانی جنبهای از وجود به نام «انسانیت» هم دارد و آن انسانیت یك بعد وجودیِ فوق مادّی است. یعنی انسانیتْ خود یك پدیده و واقعیّت است، منتها واقعیتی است غیرمادّی؛ به طوری كه انسانیتِ حسن از آن جهت است كه یك نحوة شجاعت دارد، كه آن شجاعت از بیباكی گرگ متمایز است، همچنین انسانیت حسن یك نحوه میل دارد كه غیر از شهوت خوك است و نیز یك ویژگی به نام تعقّل دارد كه آن را حیوان ندارد. این نحوة خصوصیات در انسانها را كه غیر از خصوصیات موجود در گرگ و خوك است- هر چند انسان از نظر حیات و ادراك با حیوان مشترك است- «انسانیت» مینامیم، بنابراین اولین نكتهای كه باید مورد توجه قرار گیرد اینكه انسانیت یك واقعیّت است.
حال از آن جایی كه انسانیت در خود انسانها نیز شدّت و ضعفبردار است، مثلاً میگوییم فلانی انسانیتش بیشتر است، لذا انسانیت از مقولة وجود است، چون وجود شدّت و ضعفبردار است و در همین راستا است كه ثابت میشود انسانیت، خود یك وجود است، برعكس «ماهیت» كه شدت و ضعفبردار نیست و مقولهای عدمی است.
نكتة دیگر اینكه همانطور كه عرض شد؛ هر چیزی كه صفتی را دارد یا باید آن چیز، ذاتاً دارای آن صفت باشد یا به چیزی ختم شود كه آن ذاتاً دارای آن صفت باشد(23)؛ مثلاً هر چیز شوری باید یا خود عین شوری باشد یا به عین شوری ختم شود. هر انسانی نیز یا باید تمام انسانیت را داشته باشد یا انسانیت او به عینالانسان ختم شود و چون انسانها تمام رفتارهایشان انسانی نیست و رفتارهای حیوانی از خود نشان میدهند، و تا حدّی شهوت و غضبشان جنبة حیوانی به خود میگیرد و صورت عقل كامل نیستند، پس عین انسانیت نیستند. آری؛ نمودهای غیرانسانی در رفتارهای انسانها دیده میشود و این نشان میدهد كه عینالانسان نیستند و از طرفی تا حدّی از انسانیت برخوردارند. پس از نظر انسانیت باید به یك عینالانسان ختم شوند و این عینالانسان همان انسان كامل و یا به فرمایش دین، امامزمان(عج) است.
خوب دقّت بفرمایید؛ مشكل ما در همین قسمت است كه متوجّه باشیم اوّلاً: انسانیت، یك واقعیت است و ما انسانها بهجهت برخورداربودن از آن واقعیت، انسان هستیم؛ ثانیاً: عین انسان نیستیم؛ ثالثاً: چیزی كه انسان است و عین انسان نیست باید به عینالانسان ختم شود و آن عینالانسان نمیشود كه موجود نباشد، چراكه «انسانیت»، حقیقتی تشكیكی است، یعنی شدّت و ضعفبردار است و لذا هم از مقولة وجود است و هم در راستای شدت و ضعف داشتن، یك حدّ تام دارد كه همان انسان كامل است.
شما ملاحظه میكنید كه همة ادیان؛ یعنی همة آنهایی كه حسّ برین خود را به كار انداختهاند، به یك انسان برین كه كلّ انسانیت از او سرازیر میشود، معتقدند. حالا به روشهای مختلف میتوان متوجه وجود مبارك و مقدس آن حضرت شد. در این بحث به این طریق وجود حضرت را مورد توجه قرار دادیم. در بحث «آخرالزّمان؛ شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی» مبانی نظری وجود حضرت حجت(عج) را از زاویة دیگر مورد بحث قرار دادهایم، همانطور كه در مقدمة بحث «نحوة ظهور حضرتحجتعجلاللهتعالیفرجه» برهان دیگری را ارائه نمودهایم.