اوّل اجازه دهید ما تصوّر خود را از وجود مقدّس حضرت به طور مختصر روشن كنیم و سپس در اثبات وجود آن حضرت بحث كنیم.
با توجّه و دقّت به روایات میرسیم به اینكه امام، اصلالانسان است و مقام او مقام حقیقت انسانیت است و هر كس به اندازهای كه به امام نزدیك است، در واقع به انسانیت نزدیك است. در كتاب شریف بحارالانوار در جلد53 صفحه 178 در آخر توقیع شریف حضرت حجّت(عج) میفرمایند: «...وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»؛ یعنی «ما امامان، ساخته و پرداختة پروردگارمان هستیم؛ و خلق، در مرتبة بعد، ساخته و پرداختة ما هستند». با دقّت در این حدیث، متوجّه میشویم آن حضرت، ذات و حقیقتی است الهی و بقیّه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح كنند، مثل اینكه هر كس خواست رطوبت و تری به دست آورد، باید به ذاتِ آب رجوع كند كه مسلم آن آبْ تریاش را از چیز دیگری نگرفته، بلكه وجودی است كه عین رطوبت و تری است و البته وجودش را از خداوند گرفته است. حال با ترسیم مختصر از تصوّر خود نسبت به مقام امامزمان(عج) عرایض خود را مطرح میكنیم:
بحث اوّل این است كه شما حتماً قبول دارید كه هر «مابالعرض» به «مابالذّات» منتهی میشود، به اصطلاح میگویند: «این قاعده امری بدیهی است»؛ یعنی شما به طور بدیهی قبول دارید كه هر امرِ عرضی، ضرورتاً به یك امرِ ذاتی منتهی میشود، مثلاً شوری آب، به عین شوری، یعنی نمك ختم میشود. آبی كه شور است دو فرض دارد؛ یكی اینكه آن آب، خودش عین شوری باشد، كه معنای این حرف آن است كه آبِ غیرشور در دنیا نباید وجود داشته باشد، ولی چون آبِ غیرشور هم یافت میشود، بنابراین آب، عین شوری نیست. حالت دیگر این است كه چون خود آب، عین شوری نیست، پس شور بودنِ آب، باید به ذاتی كه عینِ شوری است ختم شود. این قاعدة بدیهی را به این شكل تنظیم كردهاند كه: «كُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهِیَ اِلی ما بِالذّات»؛ یعنی هر آنچه «عرضی» است - مثل شوری برای آب، یا تری برای زمین- حتماً به آنچه «ذاتی» است - مثل شوری برای نمك، یا تری برای آب- منتهی یا ختم میشود و خلاصه چیزی كه عرضی است باید به یك امر ذاتی ختم شود. یعنی عقل هر انسانی میپذیرد كه هر شیرینی باید به عین شیرینی ختم شود و هر شوری باید به عین شوری ختم شود و هر تری باید به عین تری ختم شود.