تربیت
Tarbiat.Org

انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی
اصغر طاهرزاده

مغالطه بین ضرورت علت و معلول و جبر

می‌گویند: چون بین علّت و معلول ضرورت حاكم است، پس وقتی علّتِ تامّه‌ی یك شئ و یا یك فعل محقّق شد، حال چه بخواهیم و چه نخواهیم، آن فعل محقّق می‌شود. بنابراین جائی برای اختیار انسان نمی‌ماند.
این اشکال از جمله اشکالات مهمی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده در حالی که در جواب باید گفت؛ آری وقتی علّتِ تامّه محقّق شد، حتماً معلول محقّق می‌شود و وقتی هم كه علّت تامّه‌ی فعلی به‌وجود آمد، حتماً آن فعل به‌وجود می‌آید، ولی در مورد فعل انسان، آخرین حلقه‌ی علّت كه علّت را تامّه می‌كند، اراده‌ی خود ماست و تا ما اراده نكنیم، علّت، تامّه نمی‌شود و فعل واقع نمی‌گردد. پس هم رابطه‌ی بین علّت و معلول ضروری و تخلف‌ناپذیر است و هم انسان مختار است. مجموعه‌ی آگاهی به فعل و میل و سنجش بین سود و زیان آن فعل توسط عقل، همراه با اراده‌ی انسان روی‌هم‌رفته علت می‌شوند تا فعلِ انسان به عنوان معلول به‌وجود آید. پس در یك كلمه؛ تا انسان اراده نكند علت، تامّه نمی‌شود و معلول به‌وجود نمی‌آید.
گفته‌اند؛ هر چه در این جهان واقع شده در قضا و قدر الهی محفوظ است و لذا دیگر انسان‌ها نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند.
در حالی که باید متوجّه بود انسان طبق قضا و قدر الهی مختار است و قضا و قدر الهی همین است كه انسان می‌تواند این كار را بكند و یا آن كار را نكند، نه این‌كه قضا و قدرالهی چیزی جدای از این باشد، همین‌كه آب تر می‌كند و آتش می‌سوزاند و انسان مختار است، قضا و قدر الهی است و لذا قضا و قدر الهی چیزی مقابل سوزندگی آتش یا اختیار انسان نیست كه جبر پیش آید؛ پس اسلام در عین این‌كه معتقد به قضا و قدرالهی است، معتقد به اختیار انسان نیز هست.