علاوه بر استدلال بر وجود نفس، هر انسانی با اندك تأمل بر حالات خود، تصدیق میكند كه منحصر به این جسد مادّی نیست و روحش فراختر از بدنش است و آماده است راهی را بیابد تا از قفس تنگِ جسم آزاد شود و به آن فراخنایی که لازمهی روح اوست دست یابد. به تجربه روشن شده که آزاد شدن روح از تنگنای جسم از طریق ریاضتهای شرعی و وارد شدن در دستورات منظم و حسابشدهی انبیاء موجب میشود تا انسان به گوهر اصلی وجودِ خود دست یابد و ندا سر دهد كه:
مـرغ باغ ملكوتــم، نیام از عالــم خاك
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
ایخوش آنروزكهپروازكنم تابردوست
به هـوای سـركویش پروبالی بـزنم
و آن وقت است كه خوب حس میكند:
جان گُشاید سوی بالا بالها
در زده تن در زمین چنگالها
ابتدا باید روشن شود حقیقیت آدمی پنهان است، حتّی برای خودش. و برای شناخت خود به روشی نیاز دارد که توجه او را به ابعاد ماوراء جسمش بیندازد و بدیهی است که انسان بعد از معرفت به حقیقت خود میتواند دست در اصلاح خود بزند و عقل نظری خود را چراغ عقل عملیاش گرداند. در همین رابطه گفته میشود: «معرفت به نفس، مقدمهی عبودیّت است» و هر چه معرفت به نفس دقیقتر و عمیقتر باشد، كمال عبودیّت بیشتر خواهد بود.