وقتی حقیقت آدمی مشخص شود، معلوم میگردد نسبت به آن حقیقت و جایگاه آن، چه چیز برای او كمال است و چه چیز نقص محسوب میشود.
اگر همهی حقیقت انسان همین بدن فیزیولوژیكی اوست، هرگونه تزكیه و پرهیزگاری محرومیّت به حساب میآید. در حالی که اگر روشن شود حقیقت انسان برتر از محدودهی غرایز او است، هرگونه شهوتپرستی كه انسان را از حقیقت معنویاش باز دارد، محرومیّت به حساب میآید. این است که باید گفت: تا انسان خوب تعریف و شناخته نشود، تذكّرات اخلاقی در جایگاه اصلی خود نمینشیند و پایدار نمیماند. همین جا توصیهی جدّی ما به عزیزانی كه مایلاند نصایح آنها در جوانان تأثیر پایدار بگذارد این است كه ابتدا انسان و ابعاد اَبدی او را به او متذکر شوند تا برای حیات ابدیاش طالب اصلاح خود گردد، در این شرایط است كه چنین انسانی هم در حوزهی اخلاق مواظب فضایل و رذایل خود است و هم در حوزهی عمل، مواظب حلال و حرام شریعت میباشد.