نكتهی اول: انسان كامل موجودى است كه خداى سبحان، كمالات ذاتى خود را كه غیب مطلق است، در شهادت مطلقه و آینهی او مشاهده مىكند؛ انسان كامل تنها موجودى است كه میتواند آینهی حق نما و مظهر كامل الهى باشد. عبدالکریم جیلی در این باره میگوید: انسان كامل آینهی حق است و خداى متعال بر خود لازم كرده است كه اسماء و صفات خود را جز در انسان كامل مشاهده نكند و این معناى آیهی مباركهاى است كه فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ»(143) به درستى كه ما آن امانت را به آسمانها و زمین و كوهها عرضه نمودیم، همه از پذیرش و تحمل آن امتناع نمودند و از قبول آن ترسیدند، انسان آن را برداشت و تحمل آن را پذیرفت. (144)
نكتهی دوم: هدف نهایى ایجاد عالم و آدم، تحقق انسان كامل است. پس انسان كامل موجودى است كه غرض و هدف ایجاد هستى را تأمین مىكند كه اگر وجود او نمى بود نظام آفرینش پدید نمى آمد، چنان كه در حدیث قدسى فرمودند: «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك»(145) اى پیامبر اگر شما نبودى هر آینه عالم هستى را نمىآفریدم. انسان كامل سبب غایى ایجاد عالم است.
نكتهی سوم: انسان كامل واسطهی فیض الهى در حفظ عالم هستى است ؛ یعنى حق سبحانه در آینهی انسان كامل تجلى مىكند. انوار تجلیات حق از آینهی وجود او به عالم و آدم فایض شده، نظام هستى با رسیدن آن فیض، حفظ میشود و تا زمانى كه انسان كامل در عالم باشد، از حق سبحانه تجلیات ذاتى و رحمت رحمانى و رحیمیدرخواست مىكند و عالم با این استمداد و فیضانِ تجلیاتِ حق محفوظ مى ماند. بدین لحاظ عزیزالدین نسفى در وصف دل انسان كامل میگوید: چندین گاه است كه میشنوى در دریاى محیط آینهاى گیتى نماى نهادهاند، تا هر چیز كه در آن روانه شود، پیش از آن كه به ایشان برسد، عكس آن چیز در آینهی گیتى نماى پیدا آید و نمیدانى كه آن آینه چیست و آن دریا كدام است. آن دریا عالم غیبِ غیب و آن آینه، دل انسان كامل است ؛ هر چیز كه از دریاى عالم غیبِ غیب روانه میشود، تا به ساحل وجود برسد، عكس آن بر دل انسان كامل پیدا مىآید و انسان كامل از آن حال خبر میشود.(146)
شیخ عبدالكریم جیلى دربارهی مفهوم و حقیقت انسان كامل میگوید: افراد كمالات اشیا را دارند (بالقوه داراى این كمالات هستند) و عدهای دیگر كمالات در آن ها فعلیت پیدا كرده و بالفعل داراى آن كمالات هستند. این دستهی دوم همانا انبیاء و اولیاى كامل هستند كه در كمالات خود متفاوتند؛ عدهاى كامل و گروهى دیگر اكملاند، اما آن حدِ نهایى از كمال كه براى حضرت محمد(ص) تعین پیدا كرده، براى هیچ کس دیگر از افراد انسان تحقق نیافت، پس آن حضرت انسان كامل است و انبیا و اولیا و افراد كامل دیگر از باب الحاق كامل به اكمل به او ملحق و از باب انتساب فاضل به افضل، به آن حضرت منسوب هستند، زیرا براى انسان كامل اوصاف و كمالاتى ذكر میشود كه نسبت دادن آن ها به غیر پیامبر اسلام جایز نیست.(147) انسان كامل قطبى است كه فلكِ دایرهی وجود از اول تا به آخر بر گرد او مى چرخد، و انسان كامل همیشه و در همهی اعصار یكى بیش نیست.(148)
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در بیان منزلت و حقیقت ائمهی معصومین(ع) كه مصادیق بارز انسان كاملاند، میفرمایند: «فِیهِمْ كَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمَنِ» در آل پیامبر كرامت هاى قرآن وجود دارد و آن ها گنجینهی اسماء و صفات الهى هستند.(149) و نیز بیان داشت: «وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ»(150) اهل بیت (ع) زمام هاى حقیقت و نشانه هاى دین اند پس آنان را در بهترین منازل قرآن قرار دهید، (بلكه آن ها همان بهترین منازل قرآن اند).
امام خمینى(رض) میفرمایند: انسان كامل هم چنان كه آینهی حق نماست و خداى سبحان، ذات خود را در آن مشاهده مىكند؛ آینهی شهود تمام عالم هستى نیز مىباشد.(151)
دربارهی تفاوت مرتبهی انسان كامل با مرتبهی الهیه، در توقیع شریفى كه از طرف حضرت حجة ابن الحسن العسكرى(عج) رسیده چنین آمده که: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَانا لِتَوْحِیدِكَ وَ آیَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی كُلِّ مَكَانٍ یَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لا فَرْقَ بَیْنَكَ وَ بَیْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»(152) خداوندا! از تو درخواست مىكنم به همهی معانى كه صاحبان اَمرت كه اَمین سرّ و بشارتدهندهی دستور تو و ستایشكنندهی قدرت تو هستند و تو آنها را گنجینهی كلمات و اركان توحید و آیات خود قرار دادهاى كه فرق بین تو و آن ها جز آن كه آنان بنده و مخلوق تو هستند، نیست.
در این دعاى نورانى كه در آن حقایق و معارف بسیارى مطرح شده، از انسانهاى كامل به عنوان صاحب ولایت امر و أمین اسرار الهى یاد شده، كه خداوند سبحان آنان را معدن كلمات وجودى و اركان توحید و آیات خویش قرار داده است و تفاوت آنها با حضرت الهیه را در همان ربوبیت خدا و مربوبیت و عبودیت آن ها دانسته است. این عالى ترین مقامى است كه براى موجود امكانى قابل تصور است.
با دقت و تدبّر در فرازهاى این دعاى پر بركت، حقایقى كه در كلام اهل معرفت عنوان شده تأیید میشود و اسرار سخنان امام خمینى و سایر بزرگان اهل معنا آشكار میشود. زیرا اگر تفاوت مرتبهی انسان كامل كه در این دعا از آن به اركان توحید یاد شده است، با مرتبهی الهیه در ظاهر و مظهر و ربوبیت و مربوبیت باشد، رب العالمین در این مربوب تجلى كامل كرده و آن ظاهر در این مظهرِ تام، ظهور یافته است. بنابراین، این مظهر مىتواند خداوند و اسماء و صفاتش را نشان دهد و حق سبحانه خود را در این مظهرِ كامل مشاهده كند.
عارف شبسترى در این باره نیكو سروده است:
احد در میم احمد گشت ظاهر
در این دور، اول آمد عین آخر
ز احمد تا احد یك میم فرق است
جهانى اندر این یك میم غرق است
بر او ختم آمده پایان این راه
در او منزل شده، اَدْعوا اِلَى الله
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جان فزایش شمع جمع است
شده او پیش و دل ها جمله در پى
گرفته دست جان ها دامن وى
در این ره اولیا باز از پس و پیش
نشانى داده اند از منزل خویش
از آن جا كه احد به اعتبار فناى تعدد اسماء و صفات و نسبت ها و تعینها، اسم ذات است، در میم احمد كه تعین محمدى(ص) است ظاهر شده و مظهر حقیقى احد، حقیقت احمد است و باقىِ مراتب موجودات همه مظاهر حقیقت محمدى هستند. زیرا از دیدگاه اهل معرفت همان طور كه حق سبحانه در همه مراتب موجودات سریان دارد، انسان كامل نیز سریان دارد، چون او از خود فانى و به حق باقى است. بنابراین، میم احمد اشاره به دایرهی موجودات دارد كه مظهر حقیقت محمدى هستند.(153)
انسان كامل، موجودى است كه نه تنها علت ایجاد عالم، بلكه سبب بقاى هستى نیز مى باشد و فیض الهى در پرتو چنین موجودى بر نظام عالم و آدم فرو میریزد. این نكته در عقاید اصیل اسلامى مطرح است كه زمین هیچ گاه بدون حجت حق با بدن عنصرى نخواهد بود كه در زمان حاضر، وجود مقدس حجتبنالحسنالعسكرى(عج) عهده دار چنین مقام است، بنابراین انسان كامل عبدالله، عندالله و صاحب مقام ولایت، یعنى ولىُّ الله است. قلب او وسیع ترین قلب ها و قطب عالم امكان و حجة الله و خلیفة الله، راسخ در علم و خازن و منبع علم لدنى، زارع قلوب و برانگیزانندهی دفاین عقول و امین الله است و زمین هیچگاه از وجود چنین انسانى خالى نخواهد بود.(154)
عرفا ضرورت وجود انسان كامل را این گونه تبیین مىكنند: به دلیل ظهور و تجلى اسم جامع و اعظم الهى در مظهر تام، كه همه مراتب وحدت و كثرت را بدون غلبه بر دیگرى دارا باشد، وجود انسان كامل ضرورى است، زیرا فقط اوست كه میتواند چنین مظهر كاملى باشد، چرا كه در اسماى ذاتى، وحدت و در اسماى فعلى، كثرت غلبه دارد.
حضرت امام(رض) در كتاب شریف چهل حدیث میگویند: انسان كامل كه آدم ابوالبشر یكى از مصادیق آن است بزرگترین آیات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آیت حق تعالى است. و خداى سبحان از مِثل، یعنى شبیه، منزه و مبرّاست، ولى ذات مقدس را نباید از مَثَل به معناى آیت و علامت، تنزیه نمود همچنان که قرآن فرمود: «وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(155) او را مَثَل برتر در آسمانها و زمین است، همهی ذرات كائنات، آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل هستند، منتها هر یك به اندازهی وِعاء وجودى خود، ولى هیچ یك آیتِ اسم اعظمِ جامع، یعنى الله نیستند، جز حضرت كون جامع و مقام مقدسِ برزخیت كبرى. پس خداوند انسان كامل را به صورت جامع آفریده و او را آینهی اسماء و صفات خویش قرار داده است.(156)
همانگونه كه در كلام حضرت امام ملاحظه شد، وجود انسان كامل قبل از هرچیزِ دیگر، براى نشاندادن اسماء و صفات الهى ضرورى است و تنها اوست كه میتواند مظهر اسم اعظم الهى واقع شود، زیرا در هویت واحده كه متصف به وحدت حقیقى است، احكام وحدت به طور كامل بر احكام كثرت غالب است، بلكه بر اساس قهاریت احدى، احكام كثرت به صورت كلى محو و فانى در وحدت قاهره است. بنابراین، هنگامى كه آن هویتِ واحده اراده كرده كه ذات او در مظهر كاملى ظاهر شود كه تمام مظاهر نورى و مجالى ظلى را داشته و همه حقایق آشكار و نهان را شامل باشد، چه این كه همهی دقایق باطنى و ظاهرى او را همراهى كند، این حقیقت تنها در مظهر تام و كون جامع، یعنى انسان كامل تحقق پیدا مىكند. زیرا تنها اوست كه میتواند بین مظهریت ذاتى مطلقه و مظهریت اسماء، صفات و افعال، جمع كند، چون نشئهی او از جمعیت و اعتدالِ گسترده برخوردار است و تنها انسان كامل است كه میتواند میان حقایق وجودى و وجوبى و نسبت هاى اسماى الهى از یك سو و حقایق امكانى و صفات خلقى از سوى دیگر، جمع كند.
بنابر این، انسان كامل جامع بین مرتبهی جمع و تفصیل بوده و محیط بر همهی امورى است كه در سلسلهی نظام هستى تحقق دارد. پس هویت احدى خداوند سبحان در چنین مظهرى تجلى نموده و ذات خویش را در آن مشاهده كرده است. این نكته از اسرار عمیق و حقایق بلندى است كه دربارهی ضرورت انسان كامل در نظام هستى مطرح است.