تربیت
Tarbiat.Org

انسان؛ از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی
اصغر طاهرزاده

مراتب وجودی انسان در منظر قرآن

قبل از نگاه قرآنی به انسان، لازم است با نگاه حضوری، آن هم آن‌طوری که در مباحث خود شناسی مطرح است، خود را احساس کنیم(25) و سپس با نگاه قرآن، به انسان بنگریم تا تفکر انتزاعی به انسان، بر نظر به حقیقت وجودی انسان غلبه نکند.
در مورد ماهیت انسان، آیات قرآن جهات مختلفی را مطرح فرموده است. یك‌جا می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلِانْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاءٍ مَسْنُون»(26) ما خلقت نوع انسان را با گِلی خشكیده كه قبلاً روان و متغیّر و متعفّن بود، آغاز كردیم. و یا می‌فرماید: «إنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طین...»(27) من خالق بشری هستم از گِل. این‌گونه آیات نظر به مبدأ نخستین انسان دارد.
یك دسته آیات، خلقت انسان را به‌طور جداگانه در نظر دارد و می‌فرماید: «اَلَمْ یَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی»(28) آیا غیر از آن است که انسان از آبی است که در رحم ریخته می‌شود؟ یا در جای دیگر مسأله را گسترش می‌دهد و همه‌ی مراحل خلقت انسان را گوشزد می‌كند و می‌فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»(29)
«سُلالِه» عبارت است از هر چیزی كه از چیز دیگر بیرون آورده شود. «قَرارٍ مَكین» عبارت است از رحم زنان؛ چون تمكّن و تواناییِ حفظ نطفه را دارا است. «اِنْشاء» عبارت است از ایجاد و تربیت چیزی.
آیه می‌فرماید: از نمونه‌ی ربوبیّت مطلقه‌ی حق این‌ است كه ما در آغاز، انسان را به‌طور كلّی، از چكیده و خلاصه‌ای از اجزاء زمین كه با آب آمیخته بود، خلق كردیم، سپس ما انسان را نطفه‌ای كردیم كه در رحم متمكّن باشد، همچنان‌كه آن ‌را در اوّل از خلاصه‌ای از گل درست كردیم، سپس آن خاك و آب را به‌صورت خونی بسته درآوردیم و سپس به‌صورت گوشت جویده تبدیل کردیم وآن مُضغه یا گوشتی را كه حالت گوشت جویده داشت، استخوان گردانیدیم و سپس بر آن استخوان‌ها گوشت پوشاندیم و پس از خلق‌های قبلی خلقی دیگر را كه از سنخ قبلی‌ها نیست(خَلْقاً آخَر) و چیز جدیدی است به‌نام «روح»، انشاء نمودیم پس پر بركت است خدایی كه بهترین خالق است.
همچنان‌كه ملاحظه می‌فرمایید؛ بعضی از آیات نظر به خلقت همین بدن دارد كه از نطفه در رحم شروع می‌شود و تا آخرِ حیات دنیایی ادامه دارد. این آیات سیر ربوبیت و تدبیر حق را در بعد مادی انسان نشان می‌دهد و توجه انسان را به سنت ربوبیت حق جلب می‌کند. و تعدادی از آیات ما را متوجّه بُعد دیگری از انسان می‌كند و آن حیاتی است بعد از تعدیل و تسویه‌ی بدن، كه بُعد معنوی و روحانی انسان را تشكیل می‌دهد. تا ببینید که سنت ربوبیت حق در جان او نیز تداوم دارد و از این جاست که نیاز به شریعت برای انسان روشن می‌شود. می‌فرماید: «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ* فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»(30) من خالق بشری هستم از گل كه چون آن را تعدیل و تسویه كردم و در آن از روحم دمیدم، پس شما ای ملائكه بر او سجده كنید. همچنان‌كه می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»(31) سوگند كه انسان را در بهترین قوام و مبنا خلق كردیم، سپس او را به پایین‌ترین درجه رد كردیم - كه همان مرتبه‌ی بدن و جسم باشد- طبق دو آیه‌ی اخیر، روح یا مَنِ انسان، منهای بدن، دارای مقامی است بس عظیم و شریف كه در مورد آن تعبیر به «مِنْ رُوحی» یا تعبیر به «اَحْسَنِ تَقْویم» فرموده است.
اسلام در عین نظر به همه‌ی ابعاد انسان، بیش از همه به بُعد اصیل و حقیقت اصلی انسان كه همان بُعد معنوی اوست نظر دارد و بقیّه ابعاد را وسیله و ابزاری برای پرورش و تعالی آن بُعد می‌داند و آنچه تحت عنوان انسان‌شناسی در اسلام مطرح است، شناخت بُعد روحانی اوست، نه‌آنچنان كه در روان‌شناسی مطرح است كه عكس‌العمل‌های روح را در مقابل بدن مورد مطالعه قرار می‌دهد. زیرا روح انسان به علت تعلّقش به بدن، بر بدن اثر می‌گذارد و از بدن متأثّر می‌شود و روانشناسی حدّ محدودی از عكس‌العمل‌روح انسان را نسبت به بدنش مورد مطالعه قرار می‌دهد و این غیر از انسان‌شناسی است که در اسلام مورد بحث قرار می‌گیرد. در روانشناسی به مراتب تجرّد و بقاء و جامعیّت و وحدت ذاتی كه در معرفت‌نفس مورد بحث است، نظر نمی‌شود.