تربیت
Tarbiat.Org

از برهان تا عرفان
اصغر طاهرزاده

موضوع انتقال تخت ملكه سبأ و حركت جوهری

وقتی متوجّه شدیم كه عالم مادّه، عین حركت است و روشن شد كه عالم مادّه هر لحظه عالم جدیدی است و روشن شد كه خداوند هرلحظه عالم مادّه را ایجاد می‌كند، حال اگر انسانی تزكیه ‌كرد و به وحدت ‌رسید ، می‌تواند به مبادی عالم كثرت نزدیك شود و در آن تصرّف كند. حال اگر چنین انسانی اراده كند قسمتی از عالم مادّه كه در فلان قسمت - مثلاً در منطقة یمن- ریزش می‌كند در فلان قسمت دیگر- مثلاً در اورشلیم- ریزش كند چنین می‌شود كه او اراده كرده است؛ مثل نور چراغ قوّه‌‌ای كه در دست ما است و به‌جای این‌كه در این مكان بیندازیم، در مكان دیگری بیندازیم. پس این‌طور نبود كه وقتی حضرتِ «عاصف‌بن‌برخیا» تخت ملكة سبأ را به اورشلیم آورد، آن تخت را با سرعت زیاد حركت داد، چراكه می‌فرماید: «اَنَا اتِیكَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْكَ طَرْفُكَ»(56) یعنی؛ من آن تخت را برای شما ای سلیمان! قبل از آن‌كه چشم برهم زنی، می‌آورم؛ یعنی قبل از گذشت هر لحظه از زمان. پس حضرتِ «عاصف‌بن‌برخیا» طبق بحث حركت جوهری، وجود آن تخت را به‌جای آن‌كه در یمن ریزش كند، در اورشلیم ریزش دارد.
در مورد طیّ‌الارض نیز باید متوجّه بود؛ وقتی خداوند به كسی چنین توانایی می‌دهد، او می‌تواند در مبادی ریزش بدنش تصرّف كند و بدنش را هرجا خواست، ریزش دهد.
منظور از طرح نكات اخیر این است كه بدانیم مبحث حركت جوهری علاوه بر این‌كه بسیاری از مسائل مهم و سلوكی و معرفتی را تبیین می‌نماید، جهت اصلاح انسان، راه نشان می‌دهد، به امید آن‌كه با تعمّق هرچه بیشتر به آن پرداخته شود.