چون خـداونـد عیـن كمـال است، و چـون «علم»، «حیات»، «قدرت» و ... كمال محسوب میشوند، پس خداوند؛ عین «علم»، «حیات»، «قدرت» و ... است. یعنی از آن جهت كه خداوند مطلق هستی است، مطلق علم، حیات، قدرت و ... است. برعكس سایر پدیدهها كه همه جلوه علم، حیات، قدرت و ... اویند و آینة وَجه او به حساب میآیند و لذا فرمود «اَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله انَّ اللهَ واسِعٌ عَلیمٌ»(16) (برهرچه نظر كنی ، وجه خداوند را ملاحظه میكنی).
پس با توجه به اینكه ثابت شد «عین وجود»، «عین كمال» است، بهراحتی میتوان نتیجه گرفت؛ عین كمال، عین علم، قدرت، حیات و ... است. چرا كه «علم» كمال است و «جهل» نقص. حال وقتی عین وجود، عین كمال است و علم هم كمال است، پس عین كمال، عین علم است. همینطور «حیات» نیز كمال است و «مرگ» نقص. حال وقتی عین وجود، عین كمال است و حیات هم كمال است، پس عین وجود عین حیات است، و سایر صفات كمالی را نیز برای خداوند بر همین قیاس بدان. یعنی هر صفتی كه كمال محسوب میشود، خداوند عین آن صفت است. این نكته را اصطلاحاً «وحدت بین ذات و صفات» میگویند و خداوند هم در قرآن خودش را چنین معرفی میكند و میفرماید: «وَ لِلّهِ الاَسْماء الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِها»(17) یعنی؛ هر اسم و صفت عالی از خدا است پس او را با آن صفات بخوانید.
وقتی متوجه شدیم او عین كمال است، یعنی عین حیات و علم و قدرت و... است؛ پس هر حیاتی، جلوة حیات اوست و هر علمی، جلوة علم اوست و لذا قرآن میفرماید: «اَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُالله» یعنی؛ بر هرچه نظر كنی، وجه خداوند را ملاحظه مینمایی. همچنانكه وقتی فهمیدیم آب، عین تری است، هرجا خبری از «نَم» یافتیم، مظهری از عین تری خواهد بود. و این نكته نیز قابل دقت است كه وقتی فهمیدیم خداوند عین علم یا حیات است، یعنی او تماما علم است و تماما حیات است و در مقام ذات او این صفات تماما یك حقیقتاند، بنا به موقعیت ما است كه آن حقیقت با اسم علیم تجلی میكند یا با اسم حیات، در حالیكه در مقام ذات، اوست كه اوست، به اصطلاح فلاسفه این صفات در مصداق، واحدند ولی در مفاهیم، متفاوتاند.