همچنانكه مكان از مادّه جداشدنی نیست و بُعدی از مادّه است، روشن شد كه زمان هم بُعدی از مادّه است، نه پدیدهای مستقل؛ و باید سبب و علت آن زمان كه از مادّه جداشدنی نیست،جوهر و ذاتی دارای حركت باشد كه با فرارسیدن هر جزئی از آن حركت، یك جزء از زمان یافت شود و با زوال همان جزء از حركت، همان جزءِ زمان كه معلول آن حركت بود، زائل گردد.
حالا با توجّه به اینكه روشن شد ذات عالم ماده عین حركت است، میگوییم: انسان تا در عالم مادّه است و تا با بدن مادّی سروكار دارد، با زمان در ارتباط است و حتّی اگر حركت زمین متوقّف شود، باز انسان تقدّم و تأخّر را میشناسد و با آن در ارتباط خواهد بود و روشن است كه آنچه ما به نام 24 ساعت و یا یكسال میشناسیم، حاصل حركت عَرَضی زمین به دور خودش و یا به دور خورشید است، ولی فهم اصلی زمان به جهت ذات متحوّل عالم مادّه است كه انسان در این دنیا با داشتن بدن با آن در ارتباط است. پس زمانی كه انسان میشناسد و همواره با خود دارد، زمانی است كه به جهت بدن خود و نفسِ متعلق به بدن میشناسد. ولی زمانی كه به عنوان 24 ساعت و یكسال میشناسد، زمانی است كه به جهت حركت مكانیِ زمین به دور خود و به دور خورشید پدید میآید و این دو زمان كه ناشی از دو نوع حركت است با همدیگر فرق دارد، یكی ناشی از حركت ذاتی جوهر ماده است و دیگری ناشی از حركت عرضی زمین میباشد. لذا زمان حقیقی زمانی است كه انسان از خود مییابد.
با توجه به نكته دقیق فوق باید متوجه بود كه زمانِ هر موجودی، مقدار حركت همان موجود است و لذا عمر حقیقی انسان به مقدارحركت وجودی همان انسان است، نه حركت زمین؛ و حركت زمین نباید عمر انسان محسوب شود، زیرا زمانِ هر موجودی را حركت ویژه خود آن موجود میسازد.
سؤال: آیا این حركت جوهری، همان حركت اتمی است كه الكترونها در درون اتم به گرد هسته میگردند؟
جواب: خیر؛ چون در حركت اتمها، یا اتمها در یك ملكول نسبت به هم در مكان خاصی، جابهجا میشوند، مثل حركت ملكولهای آب؛ و یا حركت الكترونها است كه به گرد هسته میگردند كه هر دوی اینها حركتهای مكانی است و نه حركت جوهری و حركت جوهری اثبات میكند كه همة حركتها، حتّی حركت اتمهای اشیاء، ریشه در ذات متحوّل عالم ماده دارد. از طرفی در حركت اتمها یا الكترونها، اینها چیزیاند كه حركت میكنند ولی در حركت جوهری، جوهر عین حركت است، نه چیز متحرّك.
سؤال: اگرحركت سراسرعالم را گرفته، پس چرا ما آن را حسّ نمیكنیم؟ چرا نمیبینیم كه این دیوار حركت ذاتی دارد؟
جواب:
اوّلاًً؛ همچنانكه در كیفیّت ادراك حركت روشن شد؛ هیچ حركتی حتّی حركات غیر جوهری هم محسوس صِرف نیستند، بلكه «محسوسیاند به كمك عقل».
ثانیاً؛ بحث در حركت جوهری است، مگر خود جوهر، محسوس است كه حركت آن محسوس باشد.
ثالثاً؛ حركت جوهری، یعنی ذاتی كه عین حركت است، پس چیزی نیست كه حركت كند تا ما با حسّ كردنِ آن چیز، متوجّه حركت آن شویم ، بلكه باید به كمك عقل، متوجه جوهرِ متحوّل عالم ماده شد و اگر تعقّل و استدلال، آن را اثبات كرد، روش ما درست بوده است، ولی حسّ انسان، نه توان اثبات آن را دارد و نه توان رد كردن آن را؛ چون مسئله و موضوعِ مورد بررسی در حوزة حسّ نیست.