از دیگر نتایجی كه بحث حركت جوهری در بر دارد روشن شدن ماهیت زمان است. چرا كه بعضی تصور میكردند زمان هیچ نحوه واقعیتی ندارد و صِرفاً ساختة ذهن است و بعضی درست برعكس، تصور میكردند كه زمان نیز مخلوق مستقلی است كه خودش به خودی خود موجود است. ملاصدرا(ره) آنچنان موضوع را روشن نمود كه مشكل هر دو اندیشة فوق روشن گشت. ما نظر وی را به صورت زیر نقل میكنیم.
الف- همچنانكه قبلاً عرض شد؛ زمان عبارت است از: مفهوم تقدّم و تأخّر در ذهن.
ب- آنچه در خارج از ذهن مصداق تقدّم و تأخّرِ موجود در ذهن است، موجودی است كه حركت دارد. به عبارت دیگر زمان، مفهوم تقدم و تأخر است كه مصداق خارجی آن مفهوم، حركت است. یعنی زمان یك پدیدة مستقل خارج از ذهن نیست، هرچند موهوم و ساختة ذهن هم نیست.
ج- ذهن، با توانایی كه دارد مفهوم تقدّم و تأخّر را از شئ خارجی جدا میكند و آن را مستقلاً به عنوان مفهومِ «زمان» ادراك مینماید و به آن نظر میاندازد. به این عمل ذهن «انتزاع» گفته میشود كه یكی از خواصّ مهمّ ذهن است. همچنانكه ذهن از «حسن» و «رضا» و «بتول» و «فاطمه» كه در خارج از ذهن هستند، مابهالاشتراكشان یعنی آنچه در همة آنها مشترك است را جدا میكند و مفهوم انسان را میسازد، مفهومی كه بر «حسن» و «رضا» و «بتول» و «فاطمه» صدق میكند، در حالیكه آنچه در خارج هست ، یا بتول است و یا رضا كه هر كدام مصداق آن مفهوم ذهنی انسان هستند و ذهن آن مفهوم را از بتول و رضا و فاطمه و... انتزاع كرده است. ذهن عین همین عمل را برای انتزاعِِ مفهوم تقدم و تأخر انجام میدهد؛ یعنی از حركت موجود در خارج، مفهوم تقدّم و تأخر را انتزاع میكند و نام آن را «زمان» مینهد.
د- بنابراین چون مفهوم زمان، مفهومی است انتزاع شده از حركت؛ پس جایی كه حركت نیست، تقدّم و تأخّر معنی ندارد؛ یعنی در آنجا زمان معنی و وجود ندارد، و با توجّه به ذات حركتمند عالم مادّه، زمان در عالم مادّه به عنوان مفهومیكه ذهن از حركت انتزاع كرده است، مورد توجّه است.
ح- پس زمان، بُعدی است از ابعاد مادّه؛ یعنی چون مادّه عین حركت یا عین تقدّم و تأخّر خارجی است و چون زمان همان مفهوم تقدّم و تأخّر است كه ذهن از حركت انتزاع كرده، پس زمان از مادّه جدا نیست و جایی كه مادّه نیست، زمان معنی ندارد؛ پس همچنانكه خارج از عالم ماده، مكان و بُعد معنا نمیدهد، زمان هم معنا نمیدهد.
با عنایت به نكته دقیق فوق باید متوجه بود كه زمانِ هر موجودی، مقدار حركت همان موجود است و لذا عمر حقیقی انسان به مقدارحركت وجودی همان انسان است، نه حركت زمین؛ و حركت زمین نباید عمر انسان محسوب شود، زیرا زمانِ هر موجودی را حركت ویژه خود آن موجود میسازد.
و- همچنان كه عرض شد مفهوم زمان، مفهوم وَهمی و ذهن ساخته نیست، بلكه مفهومی است كه ما به ازاء خارجی دارد، هرچند كه عین خارج هم نیست و به اصطلاح فلاسفه، از مقولات ثانیه فلسفی است. مثل مفهوم انسان كه نه ساختة ذهن است و نه عین آن در خارج هست، چرا كه مفهوم انسان، هم شامل زنان میشود و هم شامل مردان، در حالی كه انسان در خارج یا زن است و یا مرد.