حركت؛ موجودی است مثل زمان كه اجزایش در یكجا و یكلحظه جمع نیستند، یعنی مثل یك میز نیست كه در یك لحظه هم پایههایش در صحنه است و هم سطحش موجود است، بلكه هر لحظه از حركت وقتی ظهور میكند كه لحظه قبل، از بین رفته باشد. در بررسی خصوصیّت حركت این نكته قابل توجّه است كه شما وقتی به حركت نظر دارید، به واقعیّتی نظر دارید كه دائماً وجهی از آن در صحنه است، نه بعدش ظاهر است، نه قبلش؛ مثل حركت ماشین در یك جادّه، در این حركت؛ همواره شما لحظة قبل حركتش را رفته مییابید ولحظة بعد حركتش هم هنوز برای شما ظاهر نشده است، ولذا تا وقتی كه پدیده در حركت است، اجزای حركتِ آن در یكجا جمع نیست. مثل زمان كه همواره در حال گذران و تقدم و تأخر است؛ شما میبینید «حالا» رفت، «بعد» هم كه آمد، باز رفت، یعنی؛ نه گذشته فعلاً هست و نه آیندهای كه نیامده و نه چیز دیگر، فقط همواره گذران در صحنه است و این گذران یا تقدم و تأخر به یك اعتبار حركت است و به یك اعتبار زمان.(28)