همچنانكه ملاحظه فرمودید؛ حركت جوهریِ عالم مادّه به ما گفت: هرچه به عالم مادّه نزدیك شویم، به زمان، یعنی به گذشته و آینده نزدیك شدهایم و هرچه از عالم مادّه فاصله بگیریم، به عالمی فوق زمان و مكان نزدیك میشویم؛ عالمی كه در آن، گذشته و آینده از همدیگر فاصله ندارند، در واقع به مقام بیزمان نزدیك می شویم و به تعبیری دیگر گذشته و آینده كه در عالم مادّه قابل جمع نیست، در آن حالت در پیش ما جمع میشود و گذشته و آینده در یك لحظه در نزد انسانحاضر میباشد و شرط چنین حضوری، فاصلهگرفتن از عالم مادّه و حكم آن است و اینكه حكم حضرت اَحد را بر جان و رفتار خود حاكم نماییم؛ یعنی هرچه قلب، توحیدیتر شود ودر توحیدِ خود استمرار ورزد، همة هستی در پیش او جمع خواهد شد و احاطه بر عالم كثرت پیدا میكند و آنچه را كه در دورترین نقاط و یا دورترین زمانها است در پیش خود حاضر مینماید و دستورات دین در عقاید و اخلاق برای حاكمیت حكم احدی است تا جنبههای مادی انسان تحت حاكمیت جنبههای وحدانیِ خود قرار گیرد و شایستة قرب الهی گردد. و از این طریق است كه برهان حركت جوهری میتواند پلی به سوی عرفان باشد.