چون حركت، تبدیل تدریجی قوّه به فعل است؛ و چون حركت برای رسیدن به چیزی است كه شئ قبلاًَ آن را نداشته؛ پس در موجوداتی حركت تحقّق دارد كه اوّلاًً؛ به فعلیّت كامل نرسیدهاند و هنوز نقص وبه تعبیر دیگر قوّههایی در وجودشان هست كه در اثر حركت، آن نقص یا قوّه، تبدیل به كمال یا فعلیّتِ آن قوّه شود وثانیاً؛ در موجوداتی كه قوة محضاند و درنتیجه هیچ موجودیّتی ندارند، حركت معنی ندارد. همچنانكه اگر موجودی در فعلیّت محض باشد (مثل مجرّدات) حركت ندارد. عنایت داشته باشید كه اگر موجودی قوّة محض هم باشد، چون قوه در واقع عدم است، حركت ندارد؛ بنابراین حركت در موجوداتی است كه دارای جنبهای بالفعل و جنبهای بالقوّه باشند، كه با تبدیل جنبة بالقوه به جنبة بالفعل، حركت به هدف و نتیجه خود میرسد.(30)