تربیت
Tarbiat.Org

تهاجم فرهنگی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

3ـ دیرپائی مسائل فرهنگ

بسیاری از پدیده ها دراثر یک عامل به سرعت در جامعه پدید‌ می‌آیند، به راحتی نیز از بین‌ می‌روند. فرض کنید زلزله‌ای در محلی اتفاق‌ می‌افتد و مشکلاتی را به وجود‌ می‌آورد، مردم دست به دست هم‌ می‌دهند و با تلاش، مشکلات ناشی از زلزله را برطرف‌ می‌کنند یا جامعه دچار بحران‌ می‌شود و افرادی نیکوکار و فداکار اقدام‌ می‌کنند و مشکل را حل‌ می‌نمایند. ولی مشکلات فرهنگی اینچنین نیست؛ پدید آمدن آنها با مقدمات بسیار همراه است، رشد و تغییر آنها نیز بسیار پیچیده است و به برنامه ریزیهای وسیع نیازمند است. اگر بخواهیم آنچه را که امروز به نام ابتذال فرهنگی نامیده‌ می‌شود ریشه یابی کنیم و عوامل بروز آن را در جامعه شناسایی کرده برای پیشگیری و برطرف ساختن آن اقدام کنیم خواهیم دید با مسائل بسیار گسترده‌ای سروکار پیدا‌ می‌کنیم که حل آن مسائل از عهده عده‌ای اندک خارج است و بحث را تا این حد گسترده کردن و به ریشه یابی در عوامل یک پدیده اجتماعی پرداختن، تقریباً باعث یأس از اقدام‌ می‌شود. از سوی دیگر، ساده گرفتن مسأله نیز موجب‌ می‌شود که در عمل توفیقی حاصل نشود. لذا، باید تلاشی در خور و متناسب برای شناخت عوامل و انگیزه ها انجام داد.
﴿ صفحه 170﴾
در مسئله اقتصادی وقتی بحرانی پیش‌ می‌آید و گرانی و تورم همه را‌ می‌آزارد، مردم فریاد اعتراضشان بلند‌ می‌شود و دولت مجبور است برای حل بحران برنامه ریزی کند؛ اما مسائل فرهنگی این‌چنین نیست، نه گلوی کسی را فشار‌ می‌دهد و نه داد کسی را درمی آورد، بدون ایجاد حساسیت به آرامی جای خود را در جامعه باز‌ می‌کند و اثر خود را‌ می‌بخشد و اگر کسی نیز هشدار بدهد جدی گرفته نمی‌شود. چگونه است که پس از این همه تأکید از سوی ولی فقیه حتی آنان که معتقد به ولایت فقیه هستند و اطاعت ولی فقیه را مثل اطاعت امام معصوم بر خود واجب‌ می‌دانند، «الراد علیه کالراد علینا و هو علی حد الشرک بالله»، حساسیت چندانی نسبت به این مسأله از خود نشان نمی‌دهند، این ویژگی مسأله فرهنگی است. بحرانها و مسائل فرهنگی، داد مردم را درنمی آورد، مگر اینکه در مسائل مادی و زندگی محسوس مردم تأثیر بگذارد، آنگاه فریاد اعتراض مردم بلند‌ می‌شود. وقتی در خانواده ها ناسازگاری به وجود آمد و از هم گسیخته شد، دختران و پسران به انواع کجرویها عادت کردند، آنگاه ممکن است عده‌ای در صدد چاره جویی برآیند و با این حال هم معلوم نیست که به ریشه یابی مسائل بپردازند. چه بسا، اگر دولت هم بخواهد در این زمینه برنامه ریزی کند، درصدد برآید که بیمه عمومی و بررسیهای روان درمانی را افزایش دهد و ریشه یابی نکند که این اختلالات اجتماعی و روانی از کجا پدید‌ می‌آید و چرا جوانان ما به تبع جوانان غربی دچار دلهره و اضطرابند.
قابل عنایت است که در مکتب اگزیستانسیالیسم عنصر اصلی شخصیت انسان دلهره است. چون جوان‌ می‌بیند که در جامعه غربی هیچ انسانی بدون دلهره نیست، تصور‌ می‌کند که اصلاً انسانیت انسان در دلهره داشتن است. آنان ندیده‌اند مردمی را که در جامعه اسلامی، در سایه
﴿ صفحه 171﴾
تعالیم اسلام، با آرامش روحی، متانت و وقار زندگی‌ می‌کنند و به زندگی لبخند‌ می‌زنند و بانشاط به دیگران خدمت‌ می‌کنند، «الا بذکر الله تطمئن القلوب.»**رعد / 28.***