ترفندهای دشمنان، در این روش، مستقیماً، متوجه عموم مردم نیست، بلکه دشمن ابتدا متوجه قشر تحصیل کرده و دانشگاهی میگردد و سعی میکند از طریق دانشگاه، به طور غیر مستقیم، در طبقه تحصیل کرده و ممتاز جامعه تأثیر بگذارد تا کم کم آثار آن به سایر مردم سرایت کند. وقتی که استاد دانشگاه و دانشجوی فارغ التحصیل تحت تأثیر افکار
﴿ صفحه 165﴾
دشمن قرار گرفت، در سخنرانی و مقاله خود از همان مایه ها استفاده میکند؛ وقتی که در صدر کاری قرار گرفت و ریاست یا مدیریت یک مجموعهای را پذیرفت، براساس همان تئوریها کار میکند؛ هنگامی که در منصب سیاستگذاری قرار میگیرد، بر اساس همان تئوریهای جامعه شناسی، علوم سیاسی و فلسفه غرب عمل میکند. دشمن در این روش زود به نتیجه نمیرسد؛ چون این دروس باید در دانشگاه مطرح شود، دانشجو از آن متأثر گردد و به تدریج، در فکر او راسخ گردد و سپس در عمل او و دیگران اثر بگذارد و این مراحل مدتها به طول میانجامد؛ اگر چه که دشمنان ما از گذشته شروع کردهاند و اکنون نیز در این زمینه به نتایجی رسیدهاند و حتی برنامه های پنجاه ساله پیش بینی میکنند. ولی متأسفانه هنوز روشنفکران متدین ما باور نکردهاند که محتوای دروس برخی از دانشگاهی، بخصوص در رشته های علوم انسانی، وسیله و ابزاری برای استعمار و استثمار ماست.
ما برای بررسی و درمان مشکلات اجتماعی، که ابتذال فرهنگی نیز یک پدیده اجتماعی و به واقع یک آسیب اجتماعی است، باید از آسیب شناسان واقعی اجتماع کمک بگیریم، نه از آنها که در دانشگاههای غربی درس آسیبشناسی جامعه خوانده اند؛ چون آنها براساس تئوریهای غربی عمل میکنند و برای شناخت جامعه سالم و مریض از قرآن و حدیث کمک نمیگیرند، بلکه بر اساس ملاکهای جامعهشناسی غرب به تشخیص میپردازند. هنگام بررسی جوامع و دسته بندی مشکلات آنها، وقتی به جامعه مذهبی میرسند، میگویند: «جامعه مذهبی ویژگیهایی دارد؛ اولین ویژگی آن نفاق است؛ چون اعمالی مانند بی حجابی، ارتباطهای نامشروع، شراب خواری، تماشای فیلمهای مبتذل و... را به علت اینکه در
﴿ صفحه 166﴾
مذهب منع شده، نمیتوانند انجام دهند؛ ولی در باطن، همه این اعمال را انجام میدهند و نسبت به آن حریصتر نیز هستند. پس خاصیت جامعه مذهبی نفاق و دورویی است.»
جامعه شناس غربی برای علاج نفاق در جامعه میگوید: «مردم را آزاد بگذارید که به هر شکلی که میخواهند در مجامع عمومی ظاهر شوند، موسیقی دلخواه خود را بشنوند و هر کاری را که در خلوت انجام میدهند، در جلوت نیز بتوانند آزادانه انجام دهند. هر چه مردم را بیشتر از آنچه مورد علاقه آنهاست منع کنید، بیشتر به آن رو میآورند. اینقدر موسیقی را حرام و مبتذل معرفی نکنید، موسیقی هنری اصیل است که مظلوم مانده است. بگذارید مردم دستی درآورند، پایی بکوبند. سخت گیریهای آخوندها، این خشک مقدسها و دگماتیستها، است که موجب شده جامعه خراب شود.»
همچنین برای علاج دزدی در جامعه میگوید: «دزدی یا هر جنایت دیگر نوعی مرض است و باید با جانی و دزد صحبت و او را نصیحت کرد و قدری به وضع زندگی او رسیدگی شود و از این راه او را معالجه کرد. دست بریدن، شلاق زدن، قصاص و سایر حدود و تعزیرات خشونت است و موجب فساد در جامعه میشود»؛ میگویند: «انسان ساخته دست وراثت و محیط است. کسی که جرمی مرتکب میشود، مقصر نیست، مقصر اجتماع است. جامعه خراب است و باید اصلاح شود. کسی که دزدی کرد، به جای اینکه دست او را ببریم، باید سیستم اقتصادی را اصلاح کنیم تا همه مردم به یک اندازه از امکانات استفاده کنند و به دنبال دزدی نروند.» این نسخهای است که جامعه شناسان براساس تئوریهای جامعهشناسی غرب تجویز میکنند.
در پاسخ به تئوریهای مخالفان باید گفت: اولاً، تجربه نشان داده است که در جایی که رفاه است، دزدیهای بزرگتر (میلیاردی) صورت میگیرد.
﴿ صفحه 167﴾
ثانیاً، اصلاح سیستم اقتصادی یک کشور کار سادهای نیست، به ویژه آن هم کشوری مانند ایران که تازیانه هشت سال جنگ را تحمل کرده است. مردم صدر اسلام نیز مشکلات اقتصادی داشتند؛ اما پس از اینکه قانون «السارق والسارقة»**اشاره به آیه 38 از سوره مائده.*** بر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شد، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را اجرا میکردند و در کنار آن به برنامه ریزی اقتصادی نیز میپرداختند و در این زمینه، در عصر خود به موفقیت رسیدند. ثالثاً، معقول نیست که برای حل یک پدیده اجتماعی، فقط به سراغ ریشه ها برویم، بلکه باید از روشهای موقتی و مسکّن نیز استفاده کرد. بدیهی است که مسائل اجتماعی تنها با برخوردهای سطحی حل نمیشود، برخوردهای سطحی مانند اجرای حدود و تعزیرات به منزله قرص مسکّن است. برای حل قطعی مشکلات اجتماعی، البته باید به دنبال علاج ریشهای و اساسی رفت ولی اگر از داروهای موقت استفاده شود ممکن است معالجه ریشهای هرگز زمینهای پیدا نکند.