تربیت
Tarbiat.Org

تهاجم فرهنگی
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

الف: عناصر سه گانه فرهنگ اسلامی

اصلی ترین کاری که دشمنان انبیا در هر اجتماعی‌ می‌کنند، تأثیر در اندیشه ها و سپس تغییر ارزشهاست. هجوم فرهنگی در هر زمانی متناسب با شرایط آن زمان انجام‌ می‌گیرد. آنچه مهم است، این است که مظاهر هجوم فرهنگی را در جامعه خود و شرایطی که در آن زندگی‌ می‌کنیم، بشناسیم.
تهاجم فرهنگی در سه محور صورت‌ می‌گیرد:
1ـ بینشها و باورها
2ـ ارزشها و گرایشها
3ـ رفتارها و کردارها
بیگانگان برای از بین بردن باورهای دینی ما، مانند اعتقاد به خدا،
﴿ صفحه 158﴾
معاد، وحی، روح، فرشته و معنویات‌ می‌گویند: «اینها افسانه و خیالبافی است، انسان باید واقع بین و تحصلّی باشد، اثباتی فکر کند. اعتقاد به ماورای طبیعت و آنچه نامحسوس است، ایده آلیستی است. انسان منطقاً نمی‌تواند به هیچ چیز اعتقاد جزمی و یقینی پیدا کند، هر کس چنین اعتقادی داشته باشد، دگماتیست است.» امروز دنیای غرب‌ می‌گوید: «اصلاً اعتقاد به این مطالب خرافات است. چیزی را که نمی‌بینی و حس نمی‌کنی، نپذیر؛ اگر بپذیری خیالاتی و ایده آلیست شده ای. اگر به چیزی اعتقاد پیدا کردی نسبت به آن تعصب نورز. هرکسی برای خود عقیده‌ای دارد، تو نیز اعتقاد خود را داشته باش؛ اما اصرار نکن که حرف من حق است و حرف تو باطل. عیسی به دین خود، موسی به دین خود. حق نداری به دیگران تحمیل کنی تا اسلام را بپذیرند، حتی بت پرستی هم یک عقیده است. اگر کسانی بگویند که فلان عقیده حق است و عقاید دیگر باطل و همه مردم باید به حق ایمان بیاورند وگرنه گمراهند و به عذاب آخرت مبتلا‌ می‌شوند همزیستی مسالمت آمیز تحقق نمی‌یابد.»
اما قرآن چه‌ می‌گوید؟ به نظر قرآن یقین یکی از برترین ویژگیهای انسانی و کمالات اخلاقی است. هنگامی که صفات هدایت شدگان را برمی شمارد، آنها را دارای یقین‌ می‌داند: «و بالاخرة هم یوقنون».**بقره / 4.*** در مقابل، وقتی صفات مردمی را که از هدایت به دور مانده‌اند و راه ضلالت در پیش گرفته و سقوط کرده‌اند برمی شمارد، آنها را دچار شک و تردید ذکر‌ می‌کند:«بل هم فی شک منها»**نمل / 66.***؛ کسانی را که در مسائل دینی دارای روح تسامح و تساهل هستند، نکوهش‌ می‌کند.
﴿ صفحه 159﴾
چرا دشمنان با داشتن اعتقاد دینی توأم با یقین مخالفت‌ می‌کنند؟ اگر این مسائل جدی گرفته شود شکل زندگی انسان عوض‌ می‌شود. نمونه هایی از جدی گرفتن ارزشهای دینی را در زمان جنگ، در جوانان دیده‌ایم که چه حماسه هایی در جبهه ها به وجود آوردند. دنیا هنوز هم از آن حماسه ها‌ می‌لرزد.
سخن ما این است که ما یک سلسله باورهای درست داریم و‌ می‌خواهیم آنها را به دیگران عرضه و برای آنها اثبات کنیم؛ ولی آنها‌ می‌گویند: اولاً، دلایل عقلی اعتباری ندارد و تنها باید دلایل حسی را پذیرفت. ثانیاً، هرگز حقیقت کشف نخواهد شد و آدمی نمی‌تواند منطقاً از شک پا فراتر نهد. این سخنانی است که مخالفان دین برای از بین بردن ایمان در زمینه شناخت مطرح‌ می‌کنند.
تأثیر ارزشهای اسلامی و توجه مردم به آنها را ما در زمان جنگ بسیار دیده یا شنیده ایم. علت جبهه رفتن جوانان ما و فداکاری و ایثار آنها در دوران پس از انقلاب و پشتیبانی مردم به غیر از وجود آن باورهای اصلی در آنها مانند اعتقاد به خدا، معاد، نبوت و ...، پای بندی به یک سلسله ارزشها، مانند ایثار، جانبازی، فداکاری چه بود که موجب افتخار آفرینی در صحنه های بین المللی شد.
امروز دشمنان سعی دارند تا پای بندی ما را نسبت به ارزشها سست کنند؛ لذا،‌ می‌گویند: «ارزشها اعتباری است. یک روز مردم به چیزی دل‌ می‌بندند و روز دیگر به چیزی دیگر. نزد عده ای، شهادت طلبی، ایثار و... ارزش است، نزد عده‌ای دیگر، کاخ، پول پرستی، رقاصی، خوانندگی، صنعت، تکنولوژی و... . تأثیر فرهنگها باعث‌ می‌شود که نظام ارزشی تغییر کند و این مطلب در طول تاریخ بوده و خواهد بود. ارزشها قابل اثبات
﴿ صفحه 160﴾
عقلانی نیست؛ به علاوه، دلیل عقلانی اعتباری هم ندارد. دلایل متافیزیکی نیز در زمینه ارزشها قابل قبول نیست؛ چون ارزشها اعتباری است و اعتباریات برهان بردار نمی‌باشد.»
اگر این افکار به مردم القا شود که ارزشها اعتباری است و ما «باید» و «نباید» نداریم مردم آن فداکاریها را، که به نفع مستکبران نیست، نخواهند داشت؛ فداکاریها و پای بندی به ارزشها بود که باعث شد تمام قدرتهای جهان، که دست به دست هم داده بودند، نتوانند ملت ما را به زانو درآورند.
استکبار در مبارزات خود با ملت ایران از راههای سیاسی، نظامی و اقتصادی اقدام کرد. در مبارزه سیاسی، گروهکها و تشکیلات حزبی درست کردند. در بُعد نظامی، جنگ تحمیلی و فتنه های داخلی به راه انداختند. در زمینه اقتصادی هم، کشور ما را محاصره اقتصادی کردند و اجناس خریداری شده و قطعات یدکی و پولهای ما را تحویل ندادند. چون در همه ابن راهها شکست خوردند، راه «مبارزه فرهنگی» را انتخاب کردند.
تزریق افکار انحرافی، التقاطی و الحادی از حربه های آنهاست. اگر شرایط اقتضا‌ می‌کرد همه باورها و ارزشها را منکر‌ می‌شدند؛ اما چون زمینه را مساعد نمی‌بینند، به اسم «دین» و «تحقیقات جدید در اسلام نوین»، سعی‌ می‌کنند تا باورها و ارزشها را از بین ببرند. چرا که، حیات و منافع آنها به خطر افتاده است. مسأله انقلاب و ارزشهای اسلامی به ایران منحصر نیست، بلکه به سایر کشورهای اسلامی نیز سرایت کرده است و این روند ادامه خواهد داشت. لذا، مخالفان تلاش‌ می‌کنند تا این بینش الهی را در زادگاه خود مدفون سازند و به ما القا کنند که اشتباه کرده‌ایم و معرفت یقینی و نظام ارزشی حقیقی وجود ندارد. این همان هجوم فرهنگی است؛ یعنی تحمیل یک سلسله نظریات فلسفی، معرفت
﴿ صفحه 161﴾
شناختی و هستی‌شناختی به عنوان «مسائل فلسفی نو».
در کنار سست کردن باورهای دینی و ارزشها، استعمارگران‌ می‌کوشند تا از میزان پای بندی مردم به اعمال شرعی بکاهند: گناه و حرام را خوب جلوه دهند و تقید به مسائل شرعی را «خشکِ مقدسی» تعبیر‌ می‌کنند.
برای پیروزی در این زمینه، از وسایل تبلیغاتی و هنری نیز استفاده‌ می‌کنند و حتی با برگزاری محافل علمی، افرادی را که قدرت تحلیل علمی ندارند تحت تأثیر قرار‌ می‌دهند. لذا به تدریج، جهت فیلمها عوض‌ می‌شود و به جای آن‌که ایثار و فداکاری و... نشان داده شود، مسائل عشقی، جنسی و... مطرح‌ می‌شود.
در زمینه عمل، مهاجمان فرهنگی مردم را به تبعیت از خواستهای خود نیز وادار‌ می‌کنند. به عنوان مثال، برای از بین بردن هویت ملی ما و تبلیغ فرهنگ منحط خود، اقدام به ترویج مُد‌ می‌کنند. لذا، لباسهایی وارد بازار‌ می‌شود که منقش به تصاویر حیوانات و خط بیگانه باشد. بدین وسیله و با استفاده از خود مردم، سعی در اشاعه فرهنگ، خط، زبان و علم خود دارند.