آخرین مسألهای که، در این بحث، مورد توجه میباشد این است که در مقابل هجوم فرهنگی، و ظیفه ما چیست؟ با توجه به ابعاد این هجوم، پیدا کردن پاسخ این سؤال چندان مشکل نیست. وقتی معلوم شد که هجوم فرهنگی به چه شیوه هایی انجام میگیرد مشخص میگردد که از چه نقاطی مهاجم حمله میکند. آنگاه اگر مراقب باشیم وغافل نمانیم میتوانیم موضع مناسبی اتخاذ کنیم. در این حال، اولین وظیفه ما آن است که عظمت خطر را به درستی درک کنیم، تصّور نکنیم که مسأله سادهای است، باید متوجه باشیم که دشمن میخواهد هویّت ما را به عنوان یک ملّت، از بین ببرد، دین ما را به عنوان با ارزشترین پدیده هستی، از ما بگیرد، اندیشه های اخلاقی ما را که جانمان را باید برای حفظ آنها فدا کنیم از بین ببرد و تربیت اجتماعی، خانوادگی و فردی ما را که مرهون روابط پدر و مادر، زن و شوهر و دولت و مردم است، همه را تحت تأثیر فرهنگ خود قرار بدهد و اگراین روند ادامه پیدا کند نسل آینده ما نه ایمان محکمی خواهند داشت، نه شناخت یقینی، نه جهان بینی روشنی، نه
﴿ صفحه 92﴾
دستگاه ارزشی محکمی و نه رفتار ثابتی که ناشی از هویّت فرهنگی خودش باشد.
بنابر این، باید این خطر را خوب درک کنیم. اگر چنین شد آنگاه میدانیم که چه باید بکنیم. آنان که بامسائل اسلامی کاری ندارند دست کم، برای ملیّت خودشان هم که شده ارزشهای کشور خود را فراموش نکنند و با تقلید از مظاهر فرهنگی غرب در مد لباسها و فیلمها و سایر موارد مشابه فرهنگ دشمن را رواج ندهند. بخصوص دانشجویان عزیز، که از رشد فکری و عقلی بر خوردارند، باید بیشتر مراقب باشند و برای ترویج فرهنگ و ارزشهای اسلامی تلاش کنند. ارزش مجاهده در این راه است. باید در این زمینه، مطالعه و بحث شود و این مسائل برای نسل جوان بخوبی روشن گردد در این میدان مسؤولیت قشر دانشگاهی بیش از سایر مردم است. اگر سستی شود دشمن با دسیسه و توطئه های فراوانِ خود، نفوذ خواهد کرد و در آن صورت، خون شهیدان عزیزی که در این راه ریخته شده پایمال خواهد گشت.
در میان همه فرهنگها، تنها فرهنگ اسلام است که میتواند در مقابل دشمنان با تمام قدرت مقاومت کند. این مطلب را مدتهاست که آنها فهمیده اند؛ لذا، بیش از یک قرن است که تصمیم گرفتهاند برای مقابله با فرهنگ اسلامی آن را کم رنگ بلکه بی رنگ و بی رمق کنند. آنها نقشه کشیدهاند که در کشورهای اسلامی، اسلام را طوری وانمود کنند که کارایی لازم را نداشته باشد. برای این منظور، بهترین راه را این دیدند که اسلام را مثل مسیحیت امروز اروپا به معابد و مساجد منحصر کنند و اسلام را از دخالت دادن در امور زندگی اجتماعی و سیاسی معاف کنند (مسأله تفکیک دین از سیاست و سکولاریسم).
﴿ صفحه 93﴾
تجربه تفکیک دین از سیاست در غرب به موفقیتهایی دست یافته بود انتظار داشتند این سیاست در ایران هم کاملا به موفقیت برسد؛ اما یک انسان الهی پیدا شد و این نقشه را در کشورهای اسلامی بر باد داد. او امام خمینی(قدس سره)بود.
اگر آنها با ما دشمنی دارند بر سر همین مسئله است. اگر با امام(قدس سره) نیز دشمنی کردند برای همین مسئله بود وگرنه عظمت امام خمینی در دل آنها بگونهای بود که بی اختیار و از عمق دل، به او احترام میگذاشتند. عظمت امام آنچنان بود که هر انسانی را در مقابل خود خاضع میکرد؛ ولی دشمنیهای آنها به این دلیل بود که روش امام خمینی(قدس سره) با اهداف اقتصادی و سیاسی آنها تقابل تام داشت. نمونه آشتی ناپذیری امام(قدس سره) را امروز در خلف صالح او میبینیم. این بزرگترین مشکل آنهاست.
هر انقلابی را به نحوی مهار کرده و به شکلی از پا در آوردهاند و در نهایت، با آن آشتی کرده اند. آشتی ناپذیری انقلاب اسلامی ایران برای آنها یک بلای درمان ناپذیر است. پس علت اینکه با آن مبارزه و دشمنی میکنند و فرهنگ ما را مورد هجوم قرار میدهند تا حدی روشن شد.
عامل دیگری را نیز میتوان به آن افزود: امروز فاسدترین کشورهای دنیا از نظر مواد مخدر، مشروبات الکلی، قتل، جنایت و از هم پاشیدگی خانواده ها آمریکاست. تعداد قتل و جنایت در هیچ کشوری مثل آمریکا نیست. به علت ارتکاب بیش از حد جنایت و قتل، دولت خرید و فروش دو نوع سلاح را در این کشور ممنوع کرده است. البته هنوز خرید و فروش حدود بیش از شصت نوع سلاح دیگر آزاد است.
اخیراً شهردار نیویورک برای اینکه دانش آموزان بتوانند به مدرسه بروند به پلیس دستور داده است که هر روز در مواقع شروع و تعطیلی
﴿ صفحه 94﴾
مدارس، از خیابانهای اطراف، به دقت، مراقبت کند؛ یعنی دانش آموزان مدارس آمریکایی جرأت نمیکنند که آزادانه به مدرسه بروند؛ یا آنها را میربایند یا نابود میکنند یا به مراکز فساد میکشانند یا مبتلا به مواد مخدر میکنند و یا مورد تجاوز جنسی قرار میدهند. بسیاری از کلاسهای مدرسه ها خلوت است؛ چون دانش آموزان امنیت ندارند که از خانه های خود بیرون بیایند.
او اینگونه چاره اندیشی کرده است که در هنگام شروع مدارس و هنگام تعطیل شدن آنها، پلیس خیابانهای اطراف مدرسه را محاصره کند. این تنها چارهای است که آنها به عقلشان رسیده است. تجاوزات جنسی پدرها و پدربزرگها به بچه های کوچک خود هم بسیار فراوان است.
چندی پیش فیلمی را در آلمان به نمایش گذاشتند که در آن یک نوجوان سیزده ساله پدر و مادر خود را کشته و محاکمه شده بود. از او پرسیدند که چرا پدر و مادرت را کشتی؟ از این کار چه انگیزهای داشتی؟ او جواب داد: از وقتی که خود را شناختهام و به یاد دارم، مورد تجاوز جنسی پدرم بوده ام. پدرم این کار را در مقابل مادرم انجام میداد. به این دلیل، کینه پدرم و مادرم در دلم جا گرفته بود تا اینکه موفق شدم آنها را به قتل برسانم. این فرهنگ غربی است که میخواهند آن را برای ما صادر کنند.