حقیقت عزت چیست ؟ آیا چیزی جز رسیدن به مرحله شکست ناپذیری می باشد،؟ اگر چنین است عزت را در کجا باید جستجو کرد و چه چیز می تواند به انسان عزت دهد؟
در یک تحلیل روشن به اینجا می رسیم که حقیقت عزت در درجه نخست قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر می شود، و او را از خضوع و تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان باز می دارد.
قدرتی که با داشتن آن هرگز اسیر شهوات نمی شود، و در برابر هوا و هوس سر فرود نمی آورد.
قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر ((زر)) و ((زور)) ارتقا می دهد.
آیا این قدرت جز از ایمان به خدا، یعنی ارتباط با منبع اصلی قدرت و عزت سرچشمه می گیرد؟
این در مرحله فکر و عقیده و روح و جان، و اما در مرحله عمل عزت از اعمالی سرچشمه می گیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبیر دیگر آن را در عمل صالح می توان خلاصه کرد، این دو است که به انسان سر بلندی و عظمت می دهد و به او عزت و شکست ناپذیری می بخشد.
((ساحران دنیاپرست )) معاصر فرعون، نیرنگهای خود را به نام و به عزت او آغاز کردند و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون : ((گفتند به عزت فرعون سوگند که ما پیروز خواهیم شد)) (شعراء - 44).
اما به زودی از عصای چوپانی موسی (علیه السلام ) شکست خوردند، ولی همانها
@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 198@@@
هنگامی که از زیر پرچم مذلت بار فرعون بیرون آمدند، و در سایه توحید قرار گرفتند و ایمان آوردند، چنان نیرومند و شکست ناپذیر شدند که سخت ترین تهدیدهای فرعون در آنها مؤثر نیفتاد، دست و پا و حتی جان خویش را عاشقانه در راه خدا دادند و شربت شهادت نوشیدند، و با این عمل نشان دادند که در برابر زر و زور تسلیم نمی شوند و شکست ناپذیرند و تاریخ پر افتخار آنها امروز برای ما یک دنیا درس آموزنده است .