تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

عالمان دعوت تو را حق می دانند

در آیات گذشته سخن از بی خبران کوردلی بود که قاطعانه معاد را با آنهمه دلائل، انکار می کردند، و سعی در تکذیب آیات الهی و گمراه ساختن دگران داشتند.

به همین مناسبت در آیات مورد بحث سخن از عالمان و اندیشمندانی می گوید که به تصدیق آیات الهی و تشویق دیگران به پذیرش آن می پردازند، می فرماید: ((کسانی که دارای علمند آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است حق می بینند، و هدایت کننده به راه پروردگار عزیز و حمید می دانند)) (و یری الذین اوتوا العلم الذی انزل الیک من ربک هو الحق و یهدی الی صراط العزیز الحمید).

بعضی از مفسران ((الذین اتوا العلم )) را در این آیه به آن دسته از علمای اهل کتاب تفسیر کرده اند که با مشاهده آثار حقانیت قرآن مجید در پیشگاه آن خاضع می شوند و اعتراف به حق بودن آن می کنند.

مانعی ندارد که علمای اهل کتاب یکی از مصادیق آیه فوق باشند، ولی محدود کردن در آنها هیچگونه دلیلی ندارد، بلکه با توجه به جمله ((یری ))

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 20@@@

(می بینند) که فعل مضارع است، و با توجه به گسترش مفهوم ((الذین اتوا العلم )) همه دانشمندان و اندیشمندان را در هر عصر و هر زمان و مکان در بر می گیرد.

و اگر می بینیم در تفسیر علی بن ابراهیم این تعبیر به امیر مومنان علی (علیهالسلام ) تفسیر شده در واقع بیان مصداق اتم و اکمل آن است .

آری هر عالم بی تعصبی در محتوای این کتاب آسمانی بیندیشد از معارف پر مغز و احکام متین و اندرزهای حکیمانه و مواعظ تکان دهنده آن گرفته، تا تاریخهای عبرت انگیز و بحثهای علمی اعجاز آمیزش می داند همگی گواه بر حقانیت این آیات است .

امروز کتابهای مختلفی از سوی دانشمندان غربی و شرقی در باره اسلام و قرآن تالیف یافته که در آنها اعترافات بسیار گویا و روشنی بر عظمت اسلام و صدق آیه فوق دیده میشود.

تعبیر به ((هو الحق )) تعبیر جامعی است که بر تمام محتوای قرآن تطبیق میکند، چرا که حق همان واقعیت عینی و وجود خارجی است، یعنی محتوای قرآن هماهنگ با قوانین آفرینش و واقعیتهای عالم هستی و جهان انسانیت است .

و چون چنین است هدایتگر به سوی راه خداست، خداوندی که هم ((عزیز)) است و هم ((حمید)) یعنی در عین توانائی و شکست ناپذیر بودن شایسته هر گونه ستایش است، نه همچون قدرتمندان بشر که چون بر تخت قدرت نشینند راه زورگوئی و تجاوز و ستمگری و انحصارطلبی را پیش می گیرند.

نظیر این تعبیر در آیه 1 سوره ابراهیم نیز آمده است آنجا که می گوید: کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید: این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها به سوی روشنائی (علم و ایمان ) به فرمان پروردگارشان در آوری به سوی راه خداوند عزیز و حمید.

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 21@@@

پیداست کسی که هم قدرتمند است و هم شایسته حمد و ستایش هم عالم و آگاه است و هم رحیم و مهربان، راه او مطمئن ترین راهها و مستقیم ترین طریقهاست، و آنها که از راه او میروند خود را به سرچشمه قدرت و هر گونه اوصاف حمیده نزدیک می کنند.

در آیه بعد بار دیگر به مساله قیامت و رستاخیز باز میگردد و بحثهای گذشته را به صورت دیگری تکمیل میکند، میفرماید: کافران گفتند: آیا مردی را به شما نشان دهیم که خبر میدهد هنگامی که همگی خاک شدید و ذرات بدن شما از یکدیگر جدا شد و هر یک در گوشه ای قرار گرفت (و یا شاید جزء بدن حیوان یا انسان دیگری شد) بار دیگر به آفرینش تازه ای باز می گردید؟!

(و قال الذین کفروا هل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مزقتم کل ممزق انکم لفی خلق جدید).

به نظر میرسد اصرار آنها بر مساله انکار معاد از دو امر سرچشمه گرفته : نخست اینکه چنین می پنداشتند معادی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) اسلام مطرح میکرد (معاد جسمانی ) مطلبی است آسیب پذیر که میتوانستند توده مردم را نسبت به آن بد بین کنند و آنرا به آسانی نفی نمایند.

دیگر اینکه اعتقاد به معاد و یا حتی قبول احتمالی آن به هر حال در انسان ایجاد مسئولیت و تعهد میکند، و او را به اندیشه و جستجوگری حق وادار میسازد، و این مطلبی بود که برای سردمداران کفر سخت خطرناک محسوب میشد، لذا اصرار داشتند به هر طریقی شده فکر معاد و پاداش کیفر اعمال را از مغز مردم بیرون کنند.

می گفتند: مگر امکان دارد این استخوانهای پوسیده، این خاکهای پراکنده، که تندباد ذرات آن را به هر سو میبرد، روزی جمع شود و لباس

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 22@@@

حیات بر آن بپوشانند؟.

و یا اینکه آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) تعبیر به رجل آنهم به صورت نکره میکردند به منظور تحقیر بود.

ولی آنها فراموش کرده بودند که مادر آغاز نیز اجزاء پراکنده ای بودیم هر قطره ای از آبهای موجود در بدن ما در گوشه اقیانوس یا چشمه ای بود، و هر ذره ای از ماده آلی و معدنی جسم ما در گوشه ای از زمین افتاده بود همانگونه که در آغاز خداوند اینها را جمع کرد در پایان نیز قدرت بر این امر دارد.

و عجب اینکه آنها این سخن را دلیل بر دروغگوئی و یا جنون گوینده اش ‍ میگرفتند، و میگفتند: آیا او بر خدا دروغ بسته ؟ یا نوعی جنون دارد؟ (افتری علی الله کذبا ام به جنة ).

و گرنه آدم راستگو و عاقل چگونه ممکن است لب به چنین سخنی بگشاید؟!

ولی قرآن به طرز قاطعی به آنها چنین پاسخ می گوید: چنین نیست نه او دیوانه است و نه دروغگو، بلکه آنها که ایمان به آخرت ندارند در عذاب و گمراهی دوری هستند (بل الذین لا یؤمنون بالاخرة فی العذاب و الضلال البعید).

چه گمراهی از این آشکارتر که انسان منکر معاد شود معادی که همه سال در برابر چشمان خود نمونه آن را در عالم طبیعت و زنده شدن زمینه ای مرده می بیند.

معادی که اگر نباشد زندگی این جهان نا مفهوم و بی محتوا است .

و بالاخره معادی که انکار آن مساوی است با انکار قدرت و عدل و حکمت پروردگار.

اما چرا می گوید آنها اکنون در عذاب و ضلالند؟

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 23@@@

این بخاطر آنست که در زندگی مشکلات و حوادثی وجود دارد که بدون ایمان به آخرت انسان نمیتواند آنها را تحمل کند.

به راستی اگر زندگی محدود به همین چند روز عمر دنیا بود تصور مرگ برای هر انسانی کابوس وحشتناکی میباشد، به همین دلیل منکران معاد همیشه در یک نوع نگرانی جانکاه و عذاب الیم به سر میبرند، در حالی که مومنان به معاد مرگ را دریچه ای به سوی جهان بقا، و وسیله ای برای شکسته شدن قفس و آزادی از این زندان می شمرند.

آری ایمان به معاد به انسان آرامش میبخشد، مشکلات را قابل تحمل میکند، و ایثار و فداکاری و جانبازی را برای بشر آسان میسازد.

اصولا آنها که معاد را دلیل بر دروغگوئی یا جنون میشمردند بر اثر کفر و جهلشان گرفتار عذاب تاریک بینی و گمراهی دور و درازی بودند.

گرچه بعضی از مفسران این عذاب را اشاره به عذاب آخرت دانسته اند ولی ظاهر آیه نشان میدهد که آنها هم اکنون در این جهان در عذاب و ضلال گرفتارند.

سپس به دلیل دیگری پیرامون معاد، دلیلی تواءم با تهدید غافلان لجوج، پرداخته چنین می گوید: آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار گرفته نگاه نکردند؟ (افلم یروا الی ما بین ایدیهم و ما خلفهم من السماء و الارض ).

این آسمان با عظمت با اینهمه عجائب، با این همه اختران ثابت و سیار و نظاماتی که حاکم بر آن است، و همچنین این زمین با تمام شگفتیها و انواع موجودات زنده و برکات و مواهبش، گویاترین دلیل بر قدرت آفریدگار است .

آیا کسی که قدرت بر این همه امور دارد از باز گرداندن انسان بعد از

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 24@@@

مرگ به عالم حیات و زندگی عاجز است ؟! این همان ((برهان قدرت )) است که در آیات دیگر قرآن در برابر منکران معاد به آن استدلال شده از جمله در آخر سوره یس (آیه 82) و آیه 99 سوره اسراء و آیات 6 و 7 سوره ق .

در ضمن، این جمله مقدمه ای است برای تهدید این گروه متعصب تیره دل که اصرار دارند چشم به روی همه حقایق ببندند، لذا به دنبال آن میفرماید: اگر ما بخواهیم به زمین دستور میدهیم پیکر آنها را در خود فرو برد زلزله ای ایجاد شود، زمین شکاف بردارد و در میان آن دفن گردند! (ان نشا نخسف بهم الارض ).

((و یا اگر بخواهیم فرمان میدهیم قطعات سنگهای آسمانی بر آنها فرو بارد)) و خودشان و خانه و زندگیشان را در هم بکوبد (او نسقط علیهم کسفا من السماء).

آری ((در این موضوع، نشانه روشنی است بر قدرت خداوند و توانائی او بر همه چیز، اما برای هر بنده ای که به سوی خدا باز گردد و فکر و اندیشه خود را به کار گیرد)) (ان فی ذلک لایة لکل عبد منیب ).

هر کسی در زندگانی خود نمونه هائی از زلزله ها و خسف و فرو رفتن در زمین را دیده یا شنیده است، و نیز سقوط سنگهای آسمانی را از بالای جو، یا بر اثر ریزش کوهها بر اثر صاعقه ها یا آتشفشانها و مانند آن دیده یا شنیده است، هر انسان عاقلی میداند که وقوع این امور در هر لحظه و هر مکان امکان پذیر است، اگر زمین آرامشی دارد و آسمان برای ما امن و امان است، به قدرت و فرمان دیگری است ما که از هر سو در قبضه قدرت او قرار داریم چگونه میتوانیم توانائیش را بر معاد انکار کنیم ! و یا چگونه میتوانیم از حوزه حکومت او فرار نمائیم .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 25@@@

در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:

1 - با اینکه آسمان بالای سر و زمین زیر پاست در آیه فوق تعبیر به ما بین ایدیهم (پیش روی آنها) و ما خلفهم (پشت سر آنها) شده است، و تنها موردی در قرآن است که این تعبیر در آن دیده میشود، این تعبیر ممکن است اشاره به این معنی باشد که منظره آسمان به هنگام طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان اهمیت بیشتری دارد و قدرت و عظمت حق در آن لحظه آشکارتر است، و میدانیم هنگامی که انسان رو به افق می ایستد این منظره پیش روی اوست، و زمین که در درجه بعد از اهمیت قرار دارد به عنوان پشت سر او معرفی شده است .

بعلاوه اگر این مغروران غافل حتی اینقدر به خود اجازه نمیدهند که بالای سر خود را بنگرند چرا لااقل آنچه را پیش روی آنها قرار دارد و در کنار افق دیده میشود، نمی نگرند؟!

2 - میدانیم درون کره زمین مذاب و سوزان و در حال فوران است، و در حقیقت زندگی همه انسانها بر روی مجموعه ای از آتشفشانهای بالقوه قرار دارد، یک فرمان کوچک الهی کافی است که یکی از این آتشفشانها سر بر آورد و منطقه عظیمی را بلرزاند و سنگ و مواد مذاب و سوزان را بر آنجا فرو ریزد.

و نیز میدانیم هر شبانه روز صدها هزار سنگهای سرگردان کوچک و بزرگ در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوی آن جذب میشوند، اگر برخورد آنها با قشر هوای محیط زمین که سبب داغ شدن و سوختن آنها میشود نبود، ساکنان زمین به طور مرتب از ناحیه آسمان سنگ باران میشدند، هم اکنون نیز قدرت و شدت آنها به قدری است که گاهی این مانع را پشت سر گذارده و بر زمین فرو میریزند و این یک اخطار الهی است .

بنا بر این اگر ما انسانها در میان این دو منبع خطر به فرمان خدا در نهایت آرامش زندگی میکنیم همین کافی نیست که به قدرت عظیم او پی ببریم و سر

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 26@@@

بر آستانش بگذاریم ؟!

3 - قابل توجه اینکه در پایان آخرین آیه فوق آمده است که در اینها آیه و نشانه روشنی از عظمت و قدرت خدا است، اما برای هر ((بنده انابه کننده )).

اشاره به اینکه گردنکشان یاغی که طوق عبودیت خدا را از گردن بر داشته اند و همچنین بندگان غافلی که به مسیر نادرست و گناه آلودشان ادامه میدهند، و انابه و بازگشتی در کارشان نیست، آنها نیز از این آیات روشن بهره نمیگیرند، چرا که وجود خورشید به تنهائی کافی نیست چشم بینا و رفع حجاب نیز لازم است .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 27@@@