تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

حشمت سلیمان و مرگ عبرتانگیز او

به دنبال بحث از مواهبی که خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش ‍ سلیمان میکشاند، و در حالی که در مورد داود از دو موهبت، سخن به میان آمد، در مورد فرزندش سلیمان از سه موهبت بزرگ بحث میکند، میفرماید: ما باد را مسخر سلیمان قرار دادیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه ! (و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر).**(لسلیمان) جار و مجرور متعلق به فعل مقدری است یعنی (سخرنا) که به قرینه آیات قبل مفهوم می شود و در آیه 36 سوره ص به آن تصریح شده است آنجا که می گوید فسخرنا له الریح-بعضی از مفسرین معتقدند (لام) در (لسلیمان) برای اختصاص است اشاره به اینکه این معجزه مخصوص این پیامبر بود و هیچ پیامبر دیگری با او در این امر شرکت نداشت***

جالب اینکه برای پدر جسم خشن و فوق العاده محکمی یعنی آهن را مسخر میکند و برای فرزند موجود بسیار لطیف، ولی هر دو کار سازنده و اعجاز آمیزند و مفید، جسم سخت را برای داود نرم میکند، و امواج لطیف باد را برای سلیمان فعال و محکم !

لطافت باد هرگز مانع از آن نیست که اعمال مهمی را انجام دهد، بادها

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 35@@@

هستند که کشتیها عظیم را بر سطح اقیانوسها به حرکت در می آورند، سنگهای سنگین آسیا را میچرخانند، و بالنها را بر فراز آسمان به شکل هواپیما به حرکت در می آورند.

آری خداوند این جسم لطیف را با این قدرت خیره کننده در اختیار سلیمان قرار داد.

در اینکه باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسی یا فرش او را) به حرکت در می آورد، بر ما روشن نیست، همین قدر میدانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمیباشد، جائی که انسان بتواند با قدرت ناچیزش ‍ بالنها (محفظه هائی که گازهای سبک در آن میکردند و به آسمان پرواز میکرد و گاه انسانهائی را نیز با خود میبرد) و امروز هواپیماهای عظیم غولپیکر را با صدها مسافر و وسائل زیاد در اوج آسمانها به حرکت در می آورد، چگونه حرکت دادن بساط سلیمان به وسیله باد برای خداوند مشکل است ؟

چه عاملی سلیمان و دستگاه او را از سقوط و یا فشار هوا و مشکلات دیگر ناشی از حرکت آسمانی حفظ میکرد؟! این نیز از مسائلی است که جزئیاتش برای ما روشن نیست، ولی میدانیم اینگونه خارق عادتها در تاریخ انبیاء فراوان بوده است، هر چند متاسفانه افراد نادان یا دشمنان دانا آنها را آمیخته با خرافاتی کرده اند که چهره اصلی این مسائل را دگرگون و بدنما ساخته، و ما در این زمینه به همان مقدار که قرآن اشاره کرده قناعت می کنیم .**در این باره در جلد 13 صفحه 472 به بعد (ذیل آیه 81 سوره انبیاء) نیز بحث کرده ایم***

((غدو)) (بر وزن علو) به معنی طرف صبح است، در مقابل ((رواح )) که طرف غروب را می گویند، که حیوانات برای استراحت به جایگاه خود باز میگردند، ولی از قرائن بر می آید که در آیه مورد بحث ((غدو)) بمعنی

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 36@@@

نیم اول روز است، و ((رواح )) نیم دوم، و مفهوم آیه این است که سلیمان از صبح تا به ظهر با این مرکب را هوار به اندازه یکماه مسافران آن زمان راه میرفت و نیم دوم روز نیز به همین مقدار راه می پیمود.

سپس به دومین موهبت الهی نسبت به سلیمان اشاره کرده می گوید: و برای او چشمه مس (مذاب ) را روان ساختیم ! (و اسلنا له عین القطر).

((اسلنا)) از ماده ((سیلان )) به معنی جاری ساختن است، و ((قطر)) به معنی مس میباشد و منظور این است که ما این فلز را برای او ذوب کردیم و همچون چشمه آب روان گردید!

بعضی ((قطر)) را به معنی انواع مختلف فلزات یا به معنی روی دانسته اند و به این ترتیب برای پدر آهن نرم شد و برای پسر فلزات ذوب گردید (ولی معروف همان معنی اول است ).

چگونه چشمه ای از مس مذاب یا فلزات دیگر در اختیار سلیمان قرار گرفت ؟ آیا خداوند طریقه ذوب کردن این فلزات را در مقیاس بسیار وسیع و گسترده از طریق اعجاز و الهام به این پیامبر آموخت ؟

و یا چشمه ای از این فلز مایع شبیه همان چشمه هائی که به هنگام فعالیت کوههای آتشفشانی از دامنه آنها سرازیر میشود به صورت اعجاز آمیز در اختیار او قرار گرفت ؟ و یا به نحوی دیگر؟ دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه میدانیم این نیز از الطاف الهی در باره این پیامبر بزرگ بود.

و بالاخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنی تسخیر گروه عظیمی از جن پرداخته چنین می گوید: ((و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگار برایش کار میکردند)). (و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه ).

((و هر گاه کسی از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد او را با آتش ‍ سوزان

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 37@@@

مجازات میکردیم )) (و من یزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعیر).

((جن )) چنانکه از نامش نیز پیداست موجودی است مستور از حس، دارای عقل و قدرت و چنانکه از آیات قرآن استفاده میشود مکلف به تکالیف الهی است .

در باره ((جن )) افسانه ها و داستانهای خرافی بسیار ساخته اند، ولی اگر این خرافات را حذف کنیم اصل وجود آن و صفات ویژه ای که در قرآن برای جن آمده است مطلبی است که هرگز با علم و عقل مخالف نیست، و ما شرح بیشتر این موضوع را در تفسیر سوره جن به خواست خدا خواهیم داد.

به هر حال از تعبیر آیه فوق استفاده میشود که تسخیر این نیروی عظیم نیز به فرمان پروردگار بوده، و هر گاه از انجام وظائفشان سر باز میزدند مجازات می شدند.

جمعی از مفسران گفته اند منظور از عذاب السعیر در اینجا مجازات روز قیامت است، در حالی که ظاهر آیه نظر به مجازات متخلفین در دنیا داشته، از آیات سوره ((ص )) نیز به خوبی استفاده میشود که خداوند گروهی از شیاطین را در اختیار او قرار داده بود که برای او کارهای عمرانی مهمی انجام میدادند، و هر گاه تخلف میکردند آنها را به زنجیر می افکند و الشیاطین کل بناء و غواص و آخرین مقرنین فی الاصفاد (ص ‍ آیات 37 و 38) قابل توجه اینکه برای اداره یک حکومت وسیع و کشور پهناوری همچون کشور سلیمان عوامل زیادی لازم است، ولی از همه مهمتر سه عامل است که در آیه فوق اشاره به آنها شده :

نخست یک وسیله نقلیه سریع و مستمر و فراگیر است که رئیس ‍ حکومت بتواند با آن از تمام جوانب کشورش آگاه گردد.

دوم مواد اولیه ای که برای تهیه ابزار لازم برای زندگی مردم و صنایع

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 38@@@

مختلف، مورد استفاده قرار گیرد.

و سر انجام نیروی فعال کار که بتواند از آن مواد بهره گیری کافی کند، و کیفیت لازم را به آنها بدهد، و نیازهای مختلف کشور را از این نظر بر طرف سازد.

و میبینیم خداوند این هر سه موضوع را در اختیار سلیمان قرار داده بود، و او نیز به نحو احسن برای رفاه مردم و عمران و آبادانی و امنیت از آنها بهره می گرفت .

این موضوع اختصاص به عصر سلیمان و حکومت او ندارد و توجه به آن امروز و فردا و اینجا و همه جا برای اداره صحیح کشورها ضرورت دارد.

در آیه بعد به بخشی از کارهای مهم تولیدی گروه جن که به فرمان سلیمان انجام میدادند اشاره کرده، چنین می گوید:

((سلیمان هر چه میخواست از معبدها، و تمثالها، و ظرفهای بزرگ غذا که همچون حوضه ای بزرگ بود، و دیگهای عظیم ثابت برای او تهیه می کردند)) (یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات ).

که بخشی از آنها مربوط به مسائل معنوی و عبادی بود، و بخشی با نیازهای جسمانی انسانها، و جمعیت عظیم لشکریان و کارگزارانش ‍ تناسب داشت .

((محاریب )) جمع محراب در لغت به معنی عبادتگاه یا قصرها و ساختمانهای بزرگی است که به منظور معبد ساخته می شود.

گاهی نیز به قسمت صدر مجلس، یا صدر مسجد و معبد، نیز اطلاق میشود آنچه امروز به آن محراب می گویند که همان محل امام جماعت است در حقیقت تعبیر و معنی تازهای است که از ریشه اصلی گرفته شده است .

به هر حال از آنجا که این واژه از ماده ((حرب )) به معنی جنگ است علت

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 39@@@

نامگذاری معابد را به محراب این دانسته اند که محل محاربه و جنگ با شیطان و هوای نفس است .**مفردات (راغب) ماده (حرب)***

و یا از ((حرب )) به معنی لباس است که در میدان جنگ از تن دشمن گرفته میشود، چرا که انسان در معبد باید پوشش افکار دنیوی و پراکندگی خاطر را از خود بر گیرد.**همان***

به هر حال این کارکنان فعال و چابک سلیمان معابد بزرگ و باشکوهی که درخور حکومت الهی و مذهبی او بود برای او ترتیب میدادند، تا مردم بتوانند به راحتی به وظائف عبادی خود قیام کنند.

((تماثیل )) جمع تمثال هم به معنی نقش و عکس آمده، و هم مجسمه، در اینکه این مجسمه ها یا نقشها صورتهای چه موجوداتی بودند، و به چه منظور سلیمان دستور تهیه آنها را میداد تفسیرهای مختلفی شده است :

ممکن است اینها جنبه تزیینی داشته، همانگونه که در بناهای مهم قدیم بلکه جدید ما نیز دیده می شود.

و یا برای افزودن ابهت به تشکیلات او بوده است، چرا که نقش پاره ای از حیوانات چون شیر در افکار بسیاری از مردم ابهت آفرین است .

آیا مجسمه سازی موجودات ذی روح در شریعت سلیمان (علیهالسلام ) مجاز بوده، هر چند در اسلام ممنوع است ؟ یا اینکه مجسمه هائی که برای سلیمان می ساختند از جنس غیر ذی روح بوده مانند تمثالهای درختان و کوهها و خورشید و ماه و ستارگان ؟

و یا فقط برای او نقش و نگار بر دیوارها میزدند که در ظریف کاریهای آثار باستانی بسیار دیده میشود و میدانیم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نیست .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 40@@@

همه اینها محتمل است چرا که ممکن است تحریم مجسمه سازی در اسلام به منظور مبارزه شدید با مساله بت پرستی و ریشه کن کردن آن بوده و این ضرورت در زمان سلیمان تا این اندازه وجود نداشته و این حکم در شریعت او نبوده است .

ولی در روایتی که از امام صادق (علیهالسلام ) در تفسیر این آیه نقل شده چنین میخوانیم : و الله ما هی تماثیل الرجال و النساء و لکنها الشجر و شبهه : بخدا سوگند تمثالهای مورد در خواست سلیمان مجسمه مردان و زنان نبوده بلکه تمثال درخت و مانند آن بوده است .**(وسائل الشیعه) جلد 12 ابواب ما یکتسب به حدیث 1***

مطابق این روایت مجسمه سازی ذیروح در شریعت وی نیز حرام بوده .

((جفان )) جمع ((جفنه )) (بر وزن وزنه ) به معنی ظرفهای غذاخوری است .

و ((جواب )) جمع ((جابیه )) به معنی حوض آب است، و از این تعبیر استفاده میشود که ظرفهای بسیار عظیم غذاخوری که هر کدام همچون حوضی بود برای سلیمان تهیه میدیدند تا گروه کثیری بتوانند اطراف آن بنشینند و از آن غذا بخورند، و اگر فراموش نکرده باشیم در زمانهای کمی قدیم نیز بر سر سفره ها از مجموعه های بزرگ برای خوردن غذا به صورت دستجمعی استفاده میشد، و در حقیقت سفره آنها همان ظرف بزرگ بود، و مثل امروز ظرفهای مستقل و جدای از یکدیگر معمول نبود.

((قدور)) جمع ((قدر)) (بر وزن قشر) به معنی ظرفی است که غذا در آن طبخ میشود و ((راسیات )) جمع ((راسیه )) به معنی پا بر جا و ثابت است و در اینجا منظور دیگهائی است که از عظمت آن را از جا تکان نمیدادند.

در پایان آیه، بعد از ذکر این مواهب خداوند خطاب به دودمان حضرت داود کرده میفرماید: ای آل داود شکرگزاری کنید (اعملوا آل داود شکرا).

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 41@@@

اما عده کمی از بندگان من شکرگزارند! (و قلیل من عبادی الشکور)

بدیهی است اگر منظور از شکرگزاری تنها شکر با زبان باشد مساله مشکلی نیست تا عاملان به آن قلیل بوده باشند، بلکه منظور شکر در عمل است، یعنی استفاده از مواهب در مسیر همان اهدافی که بخاطر آن آفریده و اعطا شده اند، و مسلم است کسانی که مواهب الهی را عموما در جای خود به کار گیرند اندکی بیش نیستند.

بعضی از بزرگان برای شکر سه مرحله قائل شده اند: شکر با قلب که همان تصور نعمت و رضایت و خشنودی نسبت به آن است .

و شکر با زبان که ثنا گفتن نعمت دهنده است .

و شکر سایر اعضاء و جوارح و آن هماهنگ ساختن اعمال با آن نعمت است .

((شکور)) صیغه مبالغه است و فزونی شکرگزاری را میرساند که همان تکرار شکر و تداوم آن با قلب و لسان و اعضاء است .

البته گاهی این صفت برای خداوند نیز آورده شده است مانند آنچه در آیه 17 سوره تغابن آمده انه شکور حلیم و منظور از شکرگزاری خداوند آنست که به مقداری که بندگان در مسیر طاعت او گام برمیدارند آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش میسازد، و از آنها تشکر و سپاسگزاری میکند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها می افزاید.

به هر حال این تعبیر که افراد کمی از بندگان من شکرگزارند ممکن است برای بیان عظمت مقام این گروه باشد که افراد نمونه ای هستند، و یا به این منظور که شما کوشش کنید و در زمره آنان در آئید تا بر جمع شاکران افزوده شود.

آخرین آیه مورد بحث که در عین حال آخرین سخن پیرامون سلیمان

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 42@@@

است، از مرگ عجیب و عبرت انگیز این پیامبر بزرگ خدا سخن می گوید، و این واقعیت را روشن میسازد که پیامبر با آن عظمت، و حکمرانی با آن قدرت و ابهت، چگونه به آسانی جان به جان آفرین سپرد، و حتی پیش از آنکه تن او در بستر آرام گیرد چنگال اجل گریبانش ‍ را گرفت !

می فرماید: ((هنگامی که مرگ را برای سلیمان مقرر کردیم کسی مردم را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبنده ای از زمین که عصای او را میخورد ((تا عصا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد)) (فلما قضینا علیه الموت ما دلهم علی موته الا دابة الارض تاکل منساته ).**منساته از ماده نساء (بر وزن نسخ) و نسبیء (بر وزن نصیب) به معنی تاخیر است و از آنجا که به وسیله عصا اشیائی را به عقب می رانند و دور می کنند کلمه (منساته) به آن اطلاق شده است (یعنی وسیله عقب رانی) بعضی از مفسران گفته اند که این واژه از واژه های اهل یمن بوده و از آنجا که سلیمان بر این منطقه حکومت داشت قرآن در مورد او به کار برده است (به مفردات راغب و تفسیر قرطبی و روح البیان مراجعه شود)***

از تعبیر آیه فوق و همچنین روایات متعدد استفاده میشود به هنگامی که مرگ سلیمان فرا رسید ایستاده بود و بر عصای خود تکیه کرده بود، ناگهان مرگ گریبانش را گرفت و روح از بدنش پرواز کرد، او در همان حال مدتی سر پا ماند تا اینکه موریانه که قرآن از آن به دابة الارض ‍ (جنبنده زمین ) تعبیر کرده عصای او را خورد و تعادل خود را از دست داد و روی زمین افتاد و مردم از مرگ او آگاه شدند!

لذا بعد از آن میافزاید: ((هنگامی که سلیمان فرو افتاد جنیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوار کننده باقی نمیماندند)) (فلما خر تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المهین ).

جمله ((تبینت )) از ماده تبین معمولا به معنی آشکار شدن است (فعل

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 43@@@

لازم ) و گاهی نیز به معنی دانستن و آگاه شدن از چیزی آمده است (فعل متعدی ) و اینجا متناسب با معنی دوم است، یعنی تا آن زمان گروه جن از مرگ سلیمان آگاه نبودند و فهمیدند که اگر از اسرار غیب آگاه بودند در این مدت در زحمت و رنج کارهای سنگین باقی نمی ماندند.

جمعی از مفسران جمله را به معنی اول گرفته اند و گفته اند مفهوم آیه چنین است که بعد از افتادن سلیمان وضع جنیان برای انسانها آشکار شد که آنها از اسرار غیب آگاه نیستند، و بی جهت عده ای چنین عقیده ای را در باره آنها داشتند**در صورت اول ترکیب آیه چنین می شود تبینت فعل جن فاعل (در اینجا معنی جمعی دارد) و ان لو کانوا...به جای مفعول آن است و در صورت دوم تنبینت فعل و امر الجن فاعل سپس مضاف حذف شده و مضاف الیه جانشین آن گردیده و ان لو کانوا...بیان و توضیح آن است*** تعبیر به عذاب مهین ممکن است اشاره به کارهای سنگین و سختی بوده باشد که سلیمان گاهی به عنوان جریمه و مجازات بر عهده گروهی از جن میگذارد، و گر نه پیامبر خدا هرگز کسی را بی جهت در فشار و عذاب، آنهم عذاب خوار کننده قرار نمی دهد.