تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

استکبار و حیله گری سر چشمه بدبختیهای آنها بود

در آیات پیشین سخن از مشرکان و سر نوشت آنها در دنیا و آخرت در میان بود، آیات مورد بحث نیز همین مطلب را ادامه می دهد.

نخستین آیه میفرماید : آنها با نهایت تاکید سوگند یاد کردند اگر انذار کننده ای به سراغشان بیاید به طور مسلم از همه امتها هدایت یافته تر خواهند بود (و اقسموا بالله جهد ایمانهم لئن جائهم نذیر لیکونن اهدی من احدی الامم ).**از آنجا که احدی مفرد است مفهوم آیه در بدو نظر چنین می شود که آنها هدایت یافته تر از یکی از امتها خواهند بود که احتمالا اشاره به قوم یهود است (چون مفرد در جمله اثباتیه معنی عموم ندارد) ولی به طوری که بعضی از مفسران نیز اشاره کردند قرائن حال نشان می دهد که منظور آنها از این مفرد عموم بوده است زیرا آنها در مقام مبالغه و تاکید بودند و می خواستند ادعا کنند در صورت مبعوث شدن پیامبری در میان آنان بر همه امتها پیشی خواهند گرفت***

((ایمان )) جمع ((یمین )) به معنی سوگند است، و در اصل یمین به معنی دست راست می باشد، اما از آنجا که به هنگام سوگند و بستن عهد و پیمان دست راست را به هم می دهند، و قسم یاد می کنند، این کلمه تدریجا در معنی سوگند به کار رفته است .

((جهد)) از ماده ((جهاد)) به معنی تلاش و کوشش است، بنا بر این تعبیر ((جهد ایمانهم )) اشاره به سوگند موکد است .

آری آنها هنگامی که تماشاگر صفحات تاریخ گذشته بودند که از بیوفائیها و ناسپاسیها و کارشکنیها و جنایات امتهای پیشین مخصوصا یهود نسبت به پیامبرانشان سخن میگفت، بسیار تعجب میکردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لافها می زدند.

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 294@@@

اما هنگامی که محک تجربه آمد به میان و کوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملی شد نشان دادند که آنها نیز از همان قماشند، بطوری که قرآن در دنباله همین آیه فرموده : هنگامی که انذار کننده الهی آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چیزی بر آنها نیفزود! (فلما جائهم نذیر ما زادهم الا نفورا).

این تعبیر نشان میدهد که آنها قبلا نیز بر خلاف ادعاهایشان طرفدار حق نبودند، قسمتی از آئین ابراهیم را که در میان آنها وجود داشت محترم نمی شمردند، و هر روز به بهانه ای آن را زیر پا میگذاشتند، برای مستقلات عقلیه و فرمان خرد نیز ارج و بهائی قائل نبودند، و با قیام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) و جریحه دار شدن تعصب جاهلانه آنها، و به خطر افتادن منافع نامشروعشان فاصله آنها از حق بیشتر شد، آری همیشه از حق فاصله داشتند و اکنون بیش از هر زمان .

آیه بعد توضیحی است بر آنچه در آیه قبل گذشت، می گوید: دوری آنها از حق به خاطر این بود که طریق استکبار در زمین را پیش گرفتند، و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسلیم شوند (استکبارا فی الارض ).**بسیاری از مفسران گفته اند که (استکبارا) از نظر ترکیب نحوی (مفعول له) می باشد و بیان علت (نفور) و فاصله گیری آنان از حق است و (مکر السیئی) را عطف بر آن می دانند و بعضی عطف بر (نفورا) دانسته اند***

و نیز به خاطر آن بود که حیله گریهای زشت و بد را پیشه کردند (و مکر السیئی ).**(مکر السیئی) از قبیل اضافه جنس به نوع است مانند علم الفقه زیرا مکر به معنی هرگونه چاره اندیشی است خواه بد باشد یا خوب لذا گاهی به خداوند نیز نسبت داده شده است و مکروا و مکرالله(سوره آل عمران 54) ولی (سیئی) نوع خاصی از مکر است که همان حیله گری باشد***

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 295@@@

((ولی این حیله گریهای سوء تنها دامان صاحبانش را می گیرد (و لا یحیق المکر السیئی الا باهله ).

جمله ((لا یحیق )) از ماده ((حاق )) به معنی ((نازل نمی شود و اصابت نمی کند و احاطه نمی یابد)) می باشد، اشاره به اینکه حیله گریها ممکن است موقتا دامن دیگران را بگیرد، ولی سرانجام به سراغ صاحب آن می آید، او را در برابر خلق خدا رسوا و بینوا، و در پیشگاه الهی شرمسار میکند، همان سرنوشت شومی که مشرکان مکه پیدا کردند.

در حقیقت این آیه می گوید: آنها تنها به دوری کردن از این پیامبر بزرگ الهی قناعت نکردند، بلکه برای ضربه زدن به آن از تمام توان و قدرت خود کمک گرفتند، و انگیزه اصلی آن کبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.

در دنباله آیه این گروه مستکبر مکار و خیانتکار را با جمله پر معنی و تکان دهنده ای تهدید کرده، می گوید: آیا آنها انتظاری جز این دارند که گرفتار همان سرنوشت پیشینیان شوند؟! (فهل ینظرون الا سنة الاولین ).**(نظر) و (انتظار) چنانکه راغب در مفردات می گوید گاه به یک معنی می آید***

این جمله کوتاه اشاره ای به تمام سرنوشتهای شوم اقوام گردنکش و طغیان گری همچون قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم فرعون است که هر کدام به بلای عظیمی گرفتار شدند، و قرآن بارها به گوشه هائی از سرنوشت شوم و دردناکشان اشاره کرده، و در اینجا با همین یک جمله کوتاه، تمام آنها را در مقابل چشم این گروه مجسم می سازد.

سپس برای تاکید بیشتر می افزاید: ((هرگز برای سنت الهی تغییر و تبدیلی نمییابی، و هرگز برای سنت الهی دگرگونی نخواهی یافت )) (فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا).

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 296@@@

چگونه امکان دارد خداوند قوم و جمعیتی را به خاطر اعمالی کیفر دهد ولی گروه دیگری را که دارای همان برنامه اند معاف دارد؟ مگر او حکیم و عادل نیست ؟ و همه چیز را از روی حکمت و عدل انجام نمیدهد؟

نوسان و دگرگونی سنتها در باره کسی تصور میشود که آگاهی محدودی دارد، و با گذشت زمان به مسائلی واقف میشود که او را از سنت دیرینه اش باز میدارد، یا کسی که آگاه است اما روی میزان حکمت و عدالت رفتار نمی کند و تمایلات خاصی بر فکر او حاکم است، ولی پروردگاری که از همه این امور منزه و پاک می باشد سنتش در باره آیندگان همانست که در باره پیشینیان بوده است، سنتهایش ثابت و تغییر ناپذیر است .

قرآن در آیات متعددی روی مساله تغییر ناپذیر بودن سنتهای الهی تکیه کرده است که در ذیل آیه 62 سوره احزاب (جلد 17 ) مشروحا از آن بحث کردیم .

اجمالا در این جهان در عالم تکوین و تشریع قوانین ثابت و لایتغیری است که قرآن از آنها به سنتهای الهی تعبیر کرده که هرگز دگرگونی در آنها راه ندارد، این قوانین همانگونه که بر گذشته حاکم بوده بر امروز و فردا نیز حاکم است، مجازات مستکبران بی ایمان هنگامی که اندرزهای الهی سود نبخشد، همچنین یاری رهروان راه حق به هنگامی که دست از تلاش مخلصانه بر ندارند از این سنتها است و هر دو در گذشته و امروز تغییر ناپذیر بوده و هست .**در این زمینه علاوه بر جلد 17 ذیل آیه 22 سوره احزاب در جلد 12 ذیل آیه 77 سوره اسراء نیز بحث کرده ایم(جلد 12 صفحه 218)***

قابل توجه اینکه در بعضی از آیات قرآن مجید تنها سخن از عدم تبدیل سنتهای الهی آمده (احزاب - 62) و در بعضی دیگر سخن از عدم تحویل آنها (سوره اسراء - 77).

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 297@@@

ولی در آیه مورد بحث هر دو را به صورت تاکید پشت سر هم آورده، میفرماید: نه برای سنت الهی تبدیل مییابی و نه تحویلی !

آیا این هر دو یک معنی را می رساند که برای تاکید بیان شده است، و یا هر کدام اشاره به معنی مستقلی است ؟

با توجه به ریشه این دو واژه ظاهر این است که به دو معنی مختلف اشاره میکند: ((تبدیل )) آن است که چیزی را به کلی عوض کنند، یعنی آن را بردارند و چیز دیگری جانشین آن نمایند، ولی ((تحویل )) آن است که همان موجود را از نظر ((کیفی )) یا ((کمی )) دگرگون سازند.

به این ترتیب سنتهای الهی نه به کلی عوض میشود، و نه حتی کم و زیاد و ضعیف و شدید میشود، از جمله اینکه خداوند در مورد گناهان و جرائم مشابه مجازاتهای مشابهی از هر جهت قائل میشود، نه اینکه مجازاتی را برای گروهی قائل شود و گروه دیگری را معاف سازد، و نه اینکه مجازات گروهی را کمتر و یا ضعیفتر کند، و چنین است قانونی که از ریشه ثابتی مایه گرفته که نه تبدیل در آن است و نه دگرگونی و تغییر.**جمعی از مفسران (تحویل) را در اینجا به معنی (نقل مکان عذاب) تفسیر کرده اند به این معنی که خداوند مجازاتش را از کسی بردارد و بر دیگری بگذارد با اینکه این تفسیر با آیه فوق مناسب به نظر نمی رسد سخن از این نیست که کسی را به جای دیگری مجازات کنند بلکه سخن از این است که مجازات کم و زیاد و تغییر و تبدیل پیدا نمی کند گویا این مفسران ماده (تحول) را با (تحویل) اشتباه کرده اند در بعضی از متون لغت مانند (مجمع البحرین) چنین آمده است: التحویل: تصییر الشیء علی خلاف ما کان و التحول: التنقل من موضع الی موضع!***

آخرین نکته ای که در مورد این آیه به نظر میرسد این است که در یکجا سنت را به الله اضافه کرده، و در جای دیگر از همین آیه سنت را به اولین و پیشینیان، ممکن است در بدو نظر منافاتی بین این دو تصور شود، ولی

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 298@@@

چنین نیست، زیرا در مورد اول اضافه به فاعل است، و در مورد دوم به مفعول، در مورد اول سخن از سنتگذار است، و در مورد دوم سخن از کسی است که این سنت الهی در باره او اجرا می شود.

آیه بعد این گروه مشرک و مجرم را به پیگیری آثار گذشتگان و سرنوشتی که به آن گرفتار شدند دعوت می کند، تا آنچه را از تاریخ درباره آنها شنیده اند با چشم در سرزمینهای متعلق به آنها، و در لابلای آثارشان ببینند، تا بیان به عیان تبدیل گردد.

می فرماید: آیا سیر در زمین نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانی که پیش ‍ از آنها بودند چه شد؟! (او لم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم ).

اگر اینها چنین تصور میکنند که از آنان نیرومندترند سخت در اشتباهند، چرا که آنها از اینها قویتر و پر قدرتتر بودند (و کانوا اشد منهم قوة ).

فرعونیان که سرزمین مصر را جولانگاه قدرت خویش قرار داده بودند و نمرودیان که با قدرت تمام بر پهنه سرزمین بابل و کشورهای دیگر حکومت می کردند آنچنان قوی بودند که بت پرستان مکه در برابر آنها هیچ به حساب نمی آیند.

به علاوه انسانها هر قدر نیرومند و قوی باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است، چرا که نه چیزی در آسمان، نه در زمین، از حوزه قدرت او فرار نخواهد کرد، و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت (و ما کان الله لیعجزه من شی ء فی السموات و لا فی الارض .**جمله (لیعجزه) همانگونه که قبلا گفته ایم از ماده (اعجاز) به معنی ناتوان ساختن است و به همین علت در بسیاری از موارد به معنی گریختن از قلمرو و قدرت یا دست نیافتن بر کسی آمده است***

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 299@@@

او هم دانا است و هم توانا، نه چیزی از نظرش مخفی و پنهان میماند، و نه کاری در برابر قدرتش مشکل است، و نه کسی بر او چیره می شود.

این کوردلان مستکبر، و حیله گران مکار، اگر گمان میکنند از چنگال قدرتش میتوانند بگریزند کور خوانده اند، و اگر دست از اعمال زشت و ننگین خود بر ندارند سرانجام به همان سرنوشت مرگبار گردنکشان پیشین گرفتار خواهند شد.

بارها در قرآن مجید به این مطلب بر خورد میکنیم که خداوند افراد بی ایمان و سرکش را به ((سیر در ارض )) و مشاهده آثار اقوامی که گرفتار عذاب الهی شده اند دعوت می کند.

در آیه 9 سوره روم چنین آمده است : او لم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوة و اثاروا الارض و عمروها اکثر مما عمروها و جائتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون :

((آیا آنها سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند به کجا منتهی شد؟ همانها که نیروئی بیشتر از اینان داشتند، و زمین را دگرگون ساختند، و بیش از آنچه اینها آباد کردند آنها عمران نمودند، و پیامبرانشان با دلائل آشکار به سراغشان آمدند، اما به خیره سری خود ادامه دادند، و به مجازات دردناک الهی گرفتار شدند، خداوند هرگز به آنها ستم نکرد ولی آنها به خویشتن ستم کردند.

شبیه همین معنی در سوره یوسف - آیه 109.

سوره حج - آیه 46.

سوره غافر آیه 21 و آیه 82.

و سوره انعام - آیه 11 و بعضی دیگر از سوره های قرآن آمده است .

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 300@@@

این تاکیده ای مکرر دلیل بر تاثیر فوق العاده این مشاهدات در نفوس ‍ انسانها است، آنها باید بروند و آنچه را در تاریخ خوانده اند و یا از مردم شنیده اند با چشم ببینند.

بروند و فلک بر تاراج رفته فراعنه، کاخهای ویران شده کسراها، قبرهای درهم ریخته قیصرها، و استخوانهای پوسیده و خاک شده نمرودها، و سرزمینهای بلادیده قوم لوط و ثمود را از نزدیک تماشا کنند، و پندهای خموشان را بشنوند، و به خروش خفتگان در دل خاک گوش فرا دهند، و آنچه را سرانجام بر سر خودشان خواهد آمد با چشم خود ببینند!.**یکی از شعرای معاصر اشعار جالبی در این زمینه سروده این حقیقت قرآنی را به بعد از سفر به مصر و مشاهده آثار فراعنه با تعبیرهایی بسیار لطیف و جذاب در اشعار تکان دهنده خود آورده است و می گوید:
به مصر رفتم و آثار باستان دیدم به مصر آنچه شنیدم ز داستان دیدم
بسی چنین و چنان خوانده بودم از تاریخ به مصر از تو چه پنهان که بر عیان دیدم
تو کاخ دیدی و من خفتگان در دل خاک هنوز در طلب ملک جاودان دیدم
تو کاخ دیدی و من ملک رفته بر تاراج تو عاج دیدی و من مشت استخوان دیدم
تو تخت دیدی و من بخت واژگون از تخت تو صخره دیدی و من سخره زمان دیدم
گذشته در دل آینده آنچه پنهان داشت به مصر از تو چه پنهان که بر عیان دیدم
در زمینه (سیر در ارض) و مطالعه در آثار تکوینی خدا و همچنین آثار گذشتگان و اثرات فوق العاده آن در ساختن روخ انسان بحث مشروحی ذیل آیه 137 سوره آل عمران (جلد سوم صفحه 102) داشته ایم***

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 301@@@