تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

دریای آب شیرین و شور یکسان نیستند!

با توجه به اینکه در آیات گذشته سخن از مساءله توحید و معاد و صفات خدا در میان بود، در آیات مورد بحث نیز بخش دیگری از آیات انفسی و آفاقی را که دلیل بر قدرت خدا از یکسو، و علم او از سوی دیگر، و مساله امکان معاد از سوی سوم است شرح می دهد:

نخست به آفرینش انسان در مراحل مختلف اشاره کرده می گوید: ((خداوند شما را از خاک آفرید)) (و الله خلقکم من تراب ).

((سپس از نطفه )) (ثم من نطفة ).

((بعد از آن شما را به صورت همسران یکدیگر در آورد)) (ثم جعلکم ازواجا).

این سه مرحله از مراحل آفرینش انسان است خاک، و نطفه، و مرحله زوجیت .

مسلم است که انسان از خاک است هم از این نظر که جد انسانها، آدم از خاک آفریده شده، و هم از این نظر که تمام موادی که جسم انسان را تشکیل می دهد و یا انسان از آن تغذیه می کند، و یا نطفه او از آن منعقد می شود همه سرانجام به موادی که در خاکها نهفته است منتهی می شود.

بعضی احتمال داده اند که آفرینش از خاک تنها اشاره به آفرینش نخستین است، اما آفرینش از نطفه اشاره به مراحل بعد است که اولی مرحله خلقت اجمالی انسانهاست (چرا که وجود همه در وجود آدم خلاصه شده بود) و دومی مرحله تفضیلی است که آنها را از یکدیگر جدا می سازد.

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 201@@@

و به هر حال مرحله ((زوجیت )) مرحله تداوم نسل انسان و تکثیر مثل او است، و اینکه بعضی احتمال داده اند ((ازواج )) در اینجا به معنی ((اصناف )) و یا ((روح و جسم )) و مانند آن است بسیار بعید به نظر می رسد.

سپس وارد چهارمین و پنجمین مرحله حیات انسان شده، موضوع بارداری مادران و وضع حمل آنها را پیش کشیده، می گوید: ((هیچ جنس مادهای باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند مگر به علم پروردگار)) (و ما تحمل من انثی و لا تضع الا بعلمه ).

آری مساءله ((بارداری )) و تحولات و دگرگونیهای بسیار عجیب و پیچیده جنین، سپس رسیدن به مرحله وضع حمل و دگرگونیهای شگفت انگیزی که در آن لحظه حساس و بحرانی به مادران از یکسو، و به جنین از سوی دیگر دست می دهد، به قدری ظریف و دقیق است که جز به اتکای علم بی پایان خداوند امکان پذیر نیست که اگر نظام حاکم بر آن سر سوزنی اختلال یابد برنامه حمل یا وضع حمل دچار آشفتگی و یا اختلال می گردد، و به فساد و تباهی می کشد.

این پنج مرحله از زندگی انسان هر یک از دیگری عجیبتر و شگفت آورتر است .

خاک بیجان و مرده کجا و انسان زنده عاقل و هوشیار و پر ابتکار کجا؟!

نطفه بی ارزش که از چند قطره آب متعفن تشکیل شده کجا و انسانی رشید و زیبا و مجهز به حواس مختلف و دستگاههای گوناگون کجا؟!.**(نطفه) همانگونه که سابقا گفته ایم در اصل به معنی آب یا آب اندک صاف است سپس به همین مناسبت به آب اندکی که مبداء انعقاد جنین می شود اطلاق شده است***

از این مرحله که بگذریم مساءله تقسیم نوع انسان به دو جنس ‍ ((مذکر)) و ((مؤنث )) با تفاوتهای فراوان در جسم و جان، و مسائل فیزیولوژیکی به میان می آید که از همان آغاز انعقاد نطفه، راه خود را از یکدیگر جدا کرده و هر کدام

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 202@@@

به سوی رسالتی که بر عهده آنان گذارده شده پیش می روند و تکامل می یابند.

بعد مساءله رسالت در مادر قبول و تحمل این بار و حفظ و تغذیه و پرورش آن پیش می آید که قرنها است افکار دانشمندان بزرگ را به خود جلب کرده و معترفند که از عجیبترین مسائل عالم هستی است .

آخرین مرحله در این قسمت که مرحله تولد است یک مرحله انقلابی و کاملا بحرانی است که با عجائب بسیاری همراه است :

چه عواملی به جنین دستور خارج شدن از شکم مادر می دهد؟

چگونه هماهنگی کامل در میان این فرمان و آماده شدن اندام مادر برای اجرای آن برقرار می شود؟

چگونه جنین می تواند وضعی را که نه ماه با آن عادت کرده، درست در یک لحظه به کلی تغییر دهد، رابطه خود را با مادر قطع کند، از هوای آزاد استفاده نمایند، مجرای غذای او از طریق بند ناف ناگهان بسته شود، و مجرای جدید یعنی دهان به کار افتد، محیط ظلمانی شکم مادر را رها ساخته در میان نور و روشنائی غوطه ور گردد، و در برابر همه این دگرگونیها مقاومت کند و خود را فورا تطبیق دهد؟!

آیا اینها بهترین نشانه قدرت و علم بی پایان خداوند نیست ؟ و آیا ماده بی شعور و طبیعت بی هدف با استفاده از ((تصادفهای کور)) امکان تنظیم یک حلقه کوچک از هزاران حلقه زنجیر خلقت را دارد؟ زهی بی انصافی که انسانی در باره خلقت خود اینچنین احتمال موهومی را پذیرا شود!

بعد به مرحله ((ششم )) و ((هفتم )) این برنامه شگرف در حلقه دیگر پرداخته و به مراحل مختلف عمر و فزونی و کاستی آن بر اثر عوامل مختلف اشاره کرده، می گوید:

((هیچ انسانی عمر طولانی نمی کند، و هیچ کس از عمرش کاسته نمی گردد

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 203@@@

مگر اینکه در کتاب علم خداوند ثبت است )) و از قوانین و برنامه هائی تبعیت می کند که حاکم بر آنها علم و قدرت اوست (و ما یعمر من معمر و لا ینقص من عمره الا فی کتاب )**منظور از (کتاب) همان علم بی پایان خداوند است و اینکه بعضی آن را به (لوح محفوظ) و یا (نامه حیات انسان) تفسیر کرده اند آنهم به علم خداوند باز می گردد***.

چه عواملی در ادامه حیات انسان مؤثر است ؟ چه عواملی با ادامه حیات او می جنگد؟ و خلاصه چه عواملی باید دست به دست هم بدهد تا انسان بتواند یکصد سال یا کمتر و بیشتر به حیات خود ادامه دهد؟ و سرانجام چه عواملی موجب تفاوت عمر انسانها می گردد؟

همه اینها نیز محاسبات دقیق و پیچیده ای دارد که جز خداوند از آن آگاه نیست، و آنچه ما امروز در این زمینه ها می دانیم در برابر آنچه نمی دانیم بسیار کم و بی ارزش است .

((معمر)) از ماده ((عمر)) در اصل از ((عمارت )) به معنی آبادی گرفته شده است، و اینکه به مدت حیات انسان ((عمر)) گفته می شود به خاطر آنست که آبادی و عمارت بدن او در این مدت است .

واژه ((معمر)) به معنی کسی است که عمر طولانی دارد.

و سرانجام آیه را با این جمله پایان می دهد: ((همه اینها بر خداوند آسان است )) (ان ذلک علی الله یسیر).

آفرینش این موجود عجیب از خاک و آغاز خلقت یک انسان کامل از آب نطفه و همچنین مسائل مربوط به جنسیت، و زوجیت، و بارداری، و وضع حمل، و افزایش و کاستی عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر علم و محاسبه همه برای او سهل و ساده است، و اینها گوشه ای از آیات انفسی هستند که از یکسو ما را به مبدء عالم هستی مربوط و آشنا می کنند و از سوی دیگر دلائل زنده ای بر مساله امکان

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 204@@@

معاد محسوب می شوند.

آیا کسی که قادر بر آفرینش نخستین از ((خاک )) و ((نطفه )) بود قادر بر تجدید حیات انسانها نیست ؟

و آیا کسی که از تمام ریزه کاریهای مربوط به این قوانین با خبر است در نگهداری حساب اعمال بندگان برای صحنه معاد مشکلی دارد؟!

در آیه بعد به بخش دیگری از آیات آفاقی که نشانه های عظمت و قدرت اویند در مورد آفرینش دریاها و برکات و فوائد آنها اشاره کرده می فرماید: ((دو دریا یکسان نیستند، این یکی گوارا و شیرین و برای نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر شور و تلخ )) (و ما یستوی البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه و هذا ملح اجاج ).**(عذب) چنانکه (راغب) در (مفردات) می گوید: به معنی پاکیزه و خنک است و در (لسان العرب) تنها به معنی آب پاکیزه تفسیر شده (الماء الطیب) که ممکن است خنک و شیرین بودن آن نیز در مفهوم (طیب) جمع باشد***

با آنکه هر دو روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین نازل شده اند، و هر دو از یک ریشه مشتقند، اما در دو چهره کاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشته اند.

و عجیب اینکه ((از هر دو گوشت تازه می خورید)) (و من کل تاکلون لحما طریا).

((و از هر دو وسائل زینتی برای پوشیدن استخراج می کنید)) (و تستخرجون حلیة تلبسونها).

به علاوه از هر دو می توانید برای نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگیرید ((لذا کشتیها را می بینی که از هر طرف دریاها را می شکافند و پیش می روند، تا از فضل خداوند بهره گیرید، شاید حق شکر او را ادا کنید)) (و تری الفلک فیه

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 205@@@

مواخر لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون ).

به این چند امر دقت کنید:

1 - ((فرات )) به گفته ((لسان العرب )) آبی است که در نهایت ((عذوبت )) (پاکیزگی و گوارائی ) باشد.

((سائغ )) به معنی آبی است که به خاطر گوارائی به راحتی از گلو پائین می رود به عکس ملح (آب شور) و اجاج آب تلخ است که گوئی گلو را می سوزاند و راه حلق را می بندد!

2 - جمعی از مفسران معتقدند که آیه مثالی برای عدم مساوات ((مؤمن )) و ((کافر)) است ولی آیات قبل و بعد که همه سخن از آیات خلقت می گوید، و حتی ذیل خود این آیه، گواه بر این حقیقت است که این جمله نیز در زمینه اسرار توحید بحث می کند و اشاره به تنوع آبها و آثار متفاوت و فوائد مشترک آنها است .

3 - در این آیه سه فایده از فوائد فراوان دریاها بیان شده است : مواد غذائی وسائل زینتی، و مساله حمل و نقل .

می دانیم دریا منبع مهمی از منابع غذائی بشر است، و همه سال میلیونها تن گوشت تازه از آن گرفته می شود، بی آنکه انسان رنج و زحمتی برای آن متحمل شده باشد، دستگاه آفرینش برنامه ریزی دقیقی در این زمینه کرده که انسانها بتوانند با کمترین زحمتی از این خوان نعمت بیدریغ و سفره گسترده الهی بهره گیرند.

وسائل زینتی مختلفی از قبیل ((مروارید)) و ((صدف )) و در و ((مرجان )) از آن استخراج می شود، و تکیه قرآن روی این مساءله به خاطر آن است که روح انسان بر خلاف چهار پایان دارای ابعاد مختلفی است که یکی از آنها حس زیبائی است که سرچشمه پیدایش مسائل ذوقی و هنری و ادبی می باشد که اشباع آن به صورت صحیح ،

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 206@@@

و دور از هر گونه افراط و تفریط و اسراف و تبذیر، روح را شاداب می سازد، و به انسان نشاط و آرامش می بخشد، و برای انجام کارهای سنگین زندگی آماده می کند.

و اما مساءله حمل و نقل که یکی از مهمترین پایه های تمدن انسانی و زندگانی اجتماعی بشر است با توجه به اینکه دریاها قسمت عمده روی زمین را فرا گرفته و به یکدیگر ارتباط دارند می توانند مهمترین خدمت را در این زمینه به انسانها کنند.

حجم کالاهائی که وسیله دریاها حمل و نقل می شود، و مسافرانی که با آن جابجا می شوند، به قدری زیاد است که با هیچ وسیله نقلیه دیگر قابل مقایسه نیست، چنانکه گاه یک کشتی می تواند به اندازه دهها هزار اتومبیل ! بار با خود ببرد.**هم اکنون کشتیهای پانصد هزار تنی ساخته شده که برای نقل و انتقال مواد نفتی مورد استفاده قرار می گیرد که هیچ وسیله نقلیه دیگری ممکن نیست جای آن را بگیرد و هیچ جاده ای به جز دریاها قدرت تحمل آنرا ندارد و در گذشته نیز قدرت کشتی ها نسبت به چهارپایان نیز زیادتر بود***

4 - البته فوائد دریاها منحصر به مسائل فوق نیست و قرآن نمی خواهد آن را در این امور سه گانه محدود سازد، مساءله تشکیل ابرها، مواد داروئی، نفت، وسائل پوششی، مواد تقویتی برای زمینهای بایر، تاثیر در ایجاد بادها، و غیر آن، برکات دیگر دریاها محسوب می شود.

5 - تکیه قرآن روی ((لحم طری )) (گوشت تازه ) اشاره پر معنائی به فوائد تغذیه به چنین گوشتها در برابر زیانهای گوشتهای کهنه و کنسرو و امثال آن است .

6 - در اینجا سؤالی مطرح است : دریاهای آب شور در سراسر کره زمین گسترده است، اما دریای آب شیرین کجاست ؟

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 207@@@

در پاسخ باید گفت : دریا و دریاچه های آب شیرین نیز در کره زمین کم نیستند مانند دریاچه های آب شیرین ایالات متحده و غیر آن به علاوه نهرهای عظیم را احیانا دریا می نامند همانگونه که در داستان موسی کلمه ((بحر)) به رود عظیم نیل اطلاق شده است (بقره - 50 - شعراء - 63 - اعراف - 138).

از این گذشته، پیشرفت آب نهرهای عظیم در دریاها با توجه به اینکه آبهای شور را به عقب می رانند و تا مدتی با آن مخلوط نمی شوند خود دریاهای عظیمی از آب شیرین را تشکیل می دهند.

7 - جمله ((لتبتغوا من فضله )) ((تا از فضل او بهره گیرید)) معنی وسیعی دارد که هرگونه فعالیت اقتصادی را که از طریق راههای دریائی صورت گیرد شامل می شود.

و جمله ((لعلکم تشکرون )) برای بیدار ساختن حس شکرگزاری انسانها آمده که وسیله ای است برای خدا جوئی و خداشناسی .

نکته :