تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد18
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

او شاعر نیست، او انذار کننده زندگان است !

گفتیم در این سوره بحثهای زنده و جامعی پیرامون اصول اعتقادی توحید، معاد، نبوت مطرح شده، و در مقطعهای متفاوتی سخن را از یکی به دیگری منتقل می سازد.

در آیات گذشته بحثهای مختلفی پیرامون توحید و معاد مطرح بود، در دو آیه فوق به بحث نبوت باز می گردد، و یکی از رائجترین اتهاماتی را که برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) مطرح می کردند عنوان کرده پاسخ دندانشکن و آموزنده به آن میدهد، و آن اتهام شعر و شاعری است، می گوید: ما به او تعلیم شعر ندادیم و شایسته او نیست که شاعر باشد (و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له ).

چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) را به چنین موضوعی متهم میکردند در حالی که او هرگز شعر نسروده بود؟ این بخاطر آن بود که جاذبه و نفوذ قرآن در دلها برای همه

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 439@@@

کس محسوس بود، و زیبائیهای لفظ و معنا و فصاحت و بلاغت آن قابل انکار نبود، حتی خود مشرکان چنان مجذوب آهنگ و بیان قرآن می شدند که گاه شبانه بطور مخفیانه به نزدیکی منزلگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) می آمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند.

چه بسیار کسانی که با شنیدن چند آیه از قرآن شیفته و دلباخته آن شدند، و در همان مجلس اسلام را پذیرفتند و به آغوش قرآن پناه بردند.

اینجا بود که برای توجیه این پدیده بزرگ، و اغفال مردم از این وحی آسمانی، زمزمه شعر و شاعری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) را در همه جا سر دادند، که این خود اعترافی بود ضمنی به نفوذ فوق العاده قرآن !

اما چرا شایسته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست که شاعر باشد بخاطر اینکه خط وحی از خط شعر کاملا جدا است، زیرا:

1 - معمولا سرچشمه شعر تخیل و پندار است، شاعر بیشتر بر بال و پر خیال سوار میشود و پرواز می کند، در حالی که وحی از مبدء هستی سرچشمه میگیرد و بر محور واقعیتها می گردد.

2 - شعر از عواطف متغیر انسانی می جوشد، و دائما در حال دگرگونی است، در حالی که وحی بیانگر حقایق ثابت آسمانی می باشد.

3 - لطف شعر در بسیاری از مواد در اغراقگوئیها و مبالغه های آن است، تا آنجا که گفته اند: احسن الشعر اکذبه !: بهترین شعر دروغ آمیزترین آن است در حالی که در وحی جز صداقت چیزی نیست .

4 - شاعر در بسیاری از موارد بخاطر زیبائیهای لفظ ناچار است خود را تسلیم الفاظ کند و دنباله رو آن باشد، و چه بسا حقائقی که در این میان پایمال گردد.

5 - سرانجام به تعبیر زیبای یکی از مفسران ((شعر)) مجموعه شوقهائی

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 440@@@

است که از زمین به آسمان پرواز میکند، اما وحی مجموعه حقائقی است که از آسمان به زمین نازل میگردد، و این دو خط کاملا متفاوت است !

باز در اینجا لازم است برای شاعرانی که در خط اهداف مقدسی گام بر میدارند و از عوارض نامطلوب شعر خود را بر کنار می سازند حساب جداگانه ای باز کنیم، و ارزش مقام و هنر آنها را فراموش نکنیم، ولی به هر حال طبیعت غالب شعر آن است که گفته شد.

به همین دلیل قرآن مجید در آخر سوره شعراء می گوید: و الشعراء یتبعهم الغاوون : ((شعراء کسانی هستند که گمراهان از آنها پیروی می کنند))!

سپس در یک عبارت کوتاه و پر معنی به ذکر دلیل آن پرداخته چنین می گوید: الم تر انهم فی کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون : ((آیا ندیدی که آنها در هر وادی سرگردانند (همواره غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویش هستند، تسلیم امواج هیجانات و جهشهای خیالند) و علاوه نمی بینی که سخنانی می گویند که عمل نمیکنند (سوره شعراء آیه 224 - 226).

البته در پایان همان آیات نیز شاعران با ایمان و صالح را که هنرشان در مسیر اهدافشان است استثناء میکند و به آنها ارج می نهد و حسابشان را از دیگران جدا می سازد.

ولی به هر حال پیامبر نمی تواند شاعر باشد، و هنگامی که می گوید: خدا به او تعلیم شعر نداده، مفهومش این است که از شعر بر کنار است، چرا که همه تعلیمات به ذات پاک خدا بر می گردد.

جالب اینکه در تواریخ و روایات کرارا نقل شده که هر وقت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) می خواست به شعری تمثل جوید، و آنرا شاهد سخن قرار دهد، آنرا در هم می شکست تا بهانهای به دست دشمن نیفتد، چنانکه روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) میخواست این شعر معروف عرب را بخواند:

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 441@@@

ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا - و یاتیک بالاخبار من لم تزود
((به زودی ایام حقایقی را برای تو آشکار می کند که از آن آگاه نبودی - و اخباری را کسانی برای تو می آورند که زاد و توشه ای برای آنها تهیه ندیده ای )).

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به هنگامی که می خواست شعر فوق را بخواند فرمود ((یاتیک من لم تزود بالاخبار)) و جمله را پس و پیش فرمود.**مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث***

قرآن در برابر نفی شعر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) اضافه میکند: این آیات چیزی جز وسیله بیداری و قرآن آشکار نیست (ان هو الا ذکر و قرآن مبین ).

((هدف از آن این است که افرادی را که زنده اند انذار کند، و بر کافران اتمام حجت شود تا فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد)) (لینذر من کان حیا و یحق القول علی الکافرین ).**جمله (لینذر...) متعلق به (ذکر) در آیه قبل می باشد و بعضی آنرا متعلق به (علمنا-یا نزلنا) دانسته اند که در تقدیر است ولی احتمال اول مناسبتر به نظر می رسد***

آری این آیات ((ذکر)) است و مایه یاد آوری و وسیله بیداری، این آیات ((قرآن مبین )) است که حق را بدون هیچگونه پرده پوشی با قاطعیت و صراحت بیان میکند، و به همین دلیل عامل بیداری و حیات و زندگی است .

بار دیگر در اینجا میبینیم که قرآن ایمان را به عنوان ((حیات )) و مومنان را ((زندگان )) و افراد بی ایمان را ((مردگان )) تلقی کرده، در یک سو عنوان حی و در سوی مقابل عنوان کافرین قرار گرفته، این همان حیات و مرگ معنوی است که از مرگ و حیات ظاهری به مراتب فراتر می رود، و آثار آن گسترده تر و وسیعتر است اگر حیات و زندگی به معنی نفس کشیدن و غذا خوردن و راه رفتن باشد، این چیزی است که همه حیوانات در آن شریکند، این حیات

@@تفسیر نمونه جلد 18 صفحه 442@@@

انسانی نیست، حیات انسانی شکوفا شدن گلهای عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوی و ایثار و فداکاری و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست .

به هر حال انسانها در برابر دعوت قرآن به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی زنده و بیدارند که دعوت آن را لبیک می گویند، و به انذارهایش ‍ توجه میکنند، گروهی دیگر کفار دل مرده ای هستند که هرگز در برابر آن واکنش مثبتی نشان نمیدهند، ولی این انذار مایه اتمام حجت بر آنها و تحقق یافتن فرمان عذاب بر آنان است .

نکته :