تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

بعد از عاشورا...

حضرت سید الساجدین (علیه السلام) امام زین العابدین (علیه السلام) درس را شروع کرد البته در همان قالب اسارت هم شروع کرد و که در آخر عرضم آن شاء الله خواهم گفت.
بعد از واقعه جانگداز کربلا، فشار بسیار زیادی در اطراف حضرت بود. عصر حضرت یک عصر عجیبی بود. یک نمونه برایتان می‏گویم، متوجه بشوید.
یک کسی آمده از حضرت سجاد (علیه السلام) احوال پرسی می‏کند. گفت: کیف اصبحت یابن رسول الله؟؛ آقا! صبح کردید؟ حال شما چطور است؟ حضرت‏فرمود: اصبحنا خائفین برسول الله اصبح و سائر اهل السلام امین(64)؛ ما چون نسبمان به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏رسد، اصلا امنیت نداریم؛ ممکن است هر ساعت بریزند و ما را بکشند. ولی مردم دیگر در امن و امانند، چون نسبتشان به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‏رسد. این وضع آن حضرت بود. ولی حضرت نهضت علمی می‏کرد. من یک وقت حساب می‏کردم، اگر شیعیان را کنار بگذاریم که وضع آنها معلوم است، حتی اسم سنی‏ها را که گفتند: قال علی بن الحسین جمع کنیم، یک کتاب میشود. در خانه حضرت باز بود. می‏رفتند سوال می‏کردند. علم، یاد می‏گرفتند؛ این مدرسه ادامه یافت، تا اینکه استاد بعدی حضرت باقر سلام الله علیه این پست را تحویل گرفت. البته ایشان هم خیلی محدود بود. می‏دانید که خدا مرحمت کرد و بر مردم عالم، منت گذاشت که حضرت امام باقر سلام الله علیه، خیلی نهضت قوی کردند، که حتی صدای سنی‏های در آمد. من در مطالعاتم، متعصب‏تر از ابن حجر مکی ندیدم. اما عبارتی که او در مورد حضرت باقر (علیه السلام) به آن زیبایی دارد، در هیچ کتابی شیعی پیدا نمی‏شود. حضرت ار توصیف می‏کند؛ می‏گوید: هو باقر العلم صفا قلبه طهرت نفسه و عمرت اوقاته بطاعه الله(65)؛ او شکافنده علم است که قبلش پاکیزه و وجودش پاک است و عمر شریفش را در اطاعت خدا سپری کرده است. پرجکدار علم در جهان است. بعد ازنهضت علمی حضرت، این پست را حضرت صادق (علیه السلام) تحویل می‏گیرد که موفقیت حضرت صادق (علیه السلام) بیشتر از همه بوده است.
عرب‏ها یک امثالی دارند، می‏گویند: التاریخ یعید نفسه؛ تاریخ خود را اعاده می‏کند وما هم می‏گوییم تاریخ تکرار می‏شود. اوایل انقلاب که امام قدس سره هنوز تشریف نیاورده بودند، سرمرداران رژیم گذشته در باغ سبز نشان می‏دادند که جلب نظر کنند. مثلا ای مطبوعات آازد است! هر کس هر چی می‏خواهد بگوید، عیب ندارد و فضای آزاد در کشور حاکم است و از این حرف‏ها. این‏ها دقیقا مصداق و مکروا و مکرالله(66) بود.
اگر ما می‏خواستیم به یک سرباز حکومت نظامی حرف بزنیم، نمی‏توانستیم. آن وقت این‏ها می‏آمدند و با حیله و حقه می‏گفتند که مطبوعات آزاد است. اعلامیه امام در کیهان و اطلاعات چاپ می‏شد. سرباز حکومت نظامی بر روی تانک نشسته بود و اعلامیه امام را می‏خواند.
جباران روزگار ائمه هم همین طور بودند و همیشه در انتقال قدرت، در باغ سبز نشان می‏دهند و خودشان گیر می‏افتند. علی کل حال! آقا، یک دفعه این دشمنان اهل بیت دیدند که مردم در خانه این‏ها سرازیر شدند. یک مسائلی پیش آمد که قدرت منتقل بشود. ابومسلم خراسانی جلو افتاد و قدرت را منتقل می‏کرد. در سال سی و صد و دو هجری قمری، اولین خلیفه عباسی که سفاح باشد، بر تخت خلافت نشست. در واقع حالا یا خدا آن را منصرف کرده بود یا بی عرضه بود، یا هر چی بود، خیلی کار با مردم نداشت. و بعد هم خود منصور، گرفتاری پیدا کرد.
امام صادق (علیه السلام) توانست خوب نهضت علمی کند، که صدای حضرت به هم جا رسید. غرضم این است کهاین‏ها با این فشار بااین اختناق نهضت علمی کردند و در این دانشگاه که در آن بسته شده بود و به خون ابی عبدالله (علیه السلام) باز شد، تدریس کردند.