تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

ذکر توسل‏

امشب جهت ذکر توسل می‏خواهیم به در خانه شش ماهه ابی عبدالله (علیه السلام) برویم. این آقازاده را نگاه کنید که شش ماهه است. خیلی اسرار دارد. خیلی عجیب است. می‏خواهیم برویم در خانه شش ماهه ابی عبدالله. دست خالی هستیم. خدایا! این آقازاده را در خانه تو شفیع می‏آوریم. مادرش خیلی بزرگوار است. حضرت ابی عبدالله روز عاشورا خیلی مصیبت‏ها دیده است اما فقط یک مورد بود که از غیب به او تسلیت گفتند. آن هم در مورد شش ماهه بود. ببینید چقدر مطلب بالاست. ما شعار نمی‏دهیم. این حرف‏ها به حضرت زهرا (علیهم السلام) گزارش می‏شود. به لطف خدا به حد تواتر روایات معتبر داریم که این مجالس همینطور به حضرت زهرا (علیهم السلام) گزارش می‏شود. خدا ان شاء الله نیتهایمان را خالص کند.
این آتش در سینه خانم شعله ور بود ولی ادب ولایت است. حالا از این خانم‏ها باز هم در کربلا داریم. به موقع گفته خواهد شد. به خانم حضرت رباب قق می‏گویند: چرا زیر سایه نمی‏نشینی؟ از امام زمانش صحبت می‏کند؟ با اینکه باطن او مشتعل است نماز بچه می‏زند. در مقابل این ادب چه می‏شود؟ خدا می‏آید بعد از هزار و سیصد و پنجاه سال از گذشت این واقعه یک مجتهدی را مامور می‏کند، می‏گوید: حالا که این خانم ادب ولایت را حفظ کرد تو برایش زبان حال بگو.
یک مجتهد یک فقیه یک فیلسوف، مرحوم آقای علامه طباطبائی - صاحب المیزان - یکی از افتخاراتش این بود که من شاگرد آشیخ محمد حسین غروی اصفهانی(48) هستم. آشیخ محمد حسین مجتهد بود عارف بود، فیلسوف بود شاعر بود خلاصه همه چیز بود. یک بیت شعر دارد که زبان حال مارد شش ماهه است. یک روزی که من کتاب را باز کردم و این بیت را دیدم آن کتاب را بستم. خیال کردم سقف روی سرم خراب است. حالا سر بسته بگویم. خدا شاهد. است ترجمه نمی‏کنم. فقط نقل به معنا می‏کنم. می‏گوید: شما دیدید بچه را می‏خواهند از شیر بگیرند بغلش می‏کنند نوازشش می‏کنند چطور از شیر می‏گیرند؟ آشیخ محمد حسین، مجتهد، آنچنان می‏گوید که انگار در خیمه نشسته بوده، از قول خانم رباب (علیهم السلام) می‏گوید: امام زمان تو که توجه نمی‏خواهی از تو معذرت می‏خواهم و ما لال شده توجه نکردم به گوش تو که می‏رسد. ولی چه کنم محرم است شیعیانت گریه می‏کنند. خانم می‏گوید: ما حلت آن السهم للفطامی حتی عرفنی جهره الایام نقل به معنایش می‏دانید چی است؟ می‏گوید: ما ندیده بودیم این طور بچه را از شیر بگیرند. ولی بچه مرا از اینطور از شیر گرفتند. من از تاریخ در آردم اینطور فهمیدم - امام زمان (علیه السلام) با این نفهمی‏ام دارم آتش می‏گیرم آن وقت حضرت زهرا (علیهم السلام) چی می‏کشد؟! - من این طور فهمیدم که آقا وقتی رفت با این آقا وداع کند. حالا دیگر نداشته فقط زبانش از دهانش بیرون بوده است و عقیده ما این نیست که او را آوردند البته روایت شده قولی هست که آقا فرمود: اما ترونه کیف یتلظی عطشا(49) این را رد نمی‏کنم. ولی آنچه من اختیار کردم و عقیده‏ام این است که آقا زاده را در خمیه زدند. به میدان نبرده بود. همانجا که آمد و فرمود: بدهید که من با بچه‏ام وداع کنم یک دفعه دید که اوضاع جور دیگری شد.