امشب جهت ذکر توسل میخواهیم به در خانه شش ماهه ابی عبدالله (علیه السلام) برویم. این آقازاده را نگاه کنید که شش ماهه است. خیلی اسرار دارد. خیلی عجیب است. میخواهیم برویم در خانه شش ماهه ابی عبدالله. دست خالی هستیم. خدایا! این آقازاده را در خانه تو شفیع میآوریم. مادرش خیلی بزرگوار است. حضرت ابی عبدالله روز عاشورا خیلی مصیبتها دیده است اما فقط یک مورد بود که از غیب به او تسلیت گفتند. آن هم در مورد شش ماهه بود. ببینید چقدر مطلب بالاست. ما شعار نمیدهیم. این حرفها به حضرت زهرا (علیهم السلام) گزارش میشود. به لطف خدا به حد تواتر روایات معتبر داریم که این مجالس همینطور به حضرت زهرا (علیهم السلام) گزارش میشود. خدا ان شاء الله نیتهایمان را خالص کند.
این آتش در سینه خانم شعله ور بود ولی ادب ولایت است. حالا از این خانمها باز هم در کربلا داریم. به موقع گفته خواهد شد. به خانم حضرت رباب قق میگویند: چرا زیر سایه نمینشینی؟ از امام زمانش صحبت میکند؟ با اینکه باطن او مشتعل است نماز بچه میزند. در مقابل این ادب چه میشود؟ خدا میآید بعد از هزار و سیصد و پنجاه سال از گذشت این واقعه یک مجتهدی را مامور میکند، میگوید: حالا که این خانم ادب ولایت را حفظ کرد تو برایش زبان حال بگو.
یک مجتهد یک فقیه یک فیلسوف، مرحوم آقای علامه طباطبائی - صاحب المیزان - یکی از افتخاراتش این بود که من شاگرد آشیخ محمد حسین غروی اصفهانی(48) هستم. آشیخ محمد حسین مجتهد بود عارف بود، فیلسوف بود شاعر بود خلاصه همه چیز بود. یک بیت شعر دارد که زبان حال مارد شش ماهه است. یک روزی که من کتاب را باز کردم و این بیت را دیدم آن کتاب را بستم. خیال کردم سقف روی سرم خراب است. حالا سر بسته بگویم. خدا شاهد. است ترجمه نمیکنم. فقط نقل به معنا میکنم. میگوید: شما دیدید بچه را میخواهند از شیر بگیرند بغلش میکنند نوازشش میکنند چطور از شیر میگیرند؟ آشیخ محمد حسین، مجتهد، آنچنان میگوید که انگار در خیمه نشسته بوده، از قول خانم رباب (علیهم السلام) میگوید: امام زمان تو که توجه نمیخواهی از تو معذرت میخواهم و ما لال شده توجه نکردم به گوش تو که میرسد. ولی چه کنم محرم است شیعیانت گریه میکنند. خانم میگوید: ما حلت آن السهم للفطامی حتی عرفنی جهره الایام نقل به معنایش میدانید چی است؟ میگوید: ما ندیده بودیم این طور بچه را از شیر بگیرند. ولی بچه مرا از اینطور از شیر گرفتند. من از تاریخ در آردم اینطور فهمیدم - امام زمان (علیه السلام) با این نفهمیام دارم آتش میگیرم آن وقت حضرت زهرا (علیهم السلام) چی میکشد؟! - من این طور فهمیدم که آقا وقتی رفت با این آقا وداع کند. حالا دیگر نداشته فقط زبانش از دهانش بیرون بوده است و عقیده ما این نیست که او را آوردند البته روایت شده قولی هست که آقا فرمود: اما ترونه کیف یتلظی عطشا(49) این را رد نمیکنم. ولی آنچه من اختیار کردم و عقیدهام این است که آقا زاده را در خمیه زدند. به میدان نبرده بود. همانجا که آمد و فرمود: بدهید که من با بچهام وداع کنم یک دفعه دید که اوضاع جور دیگری شد.