تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

تفاوت هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسین (علیه السلام)

در این جا یاد یک جمله از یک عالم سنی می‏افتم. واقعا آدم با کمال و خیلی تماشایی است. هر کسی باشد. یک شیخ سنی داریم که الان در سوریه است. من خیال می‏کردم از دنیا رفته چون عاقدتا خیلی پیر است. ولی دوسال پیش بود عزیزانمان در وزارت ارشاد اسلامی رفته بودند دیده بودند و گزارش آوردند که نه، این شیخ زنده است. اسمش شیخ عبدالله است. این آدم لحما و دما سنی است. دیگر شکی در این نیست. کتابی دارد به نام الامام الحسین (علیه السلام). اهل قلم، اهل علم، اهل شعر، در این شهر اصفهان دارالعلم و ایمان شما زیادند و در این مجلس ما هم حتما زیادند. ببینید انسان اگر پانصد صفحه کتاب بنویسد و بخواهد که خلاصه برداری کند؛ در چند صفحه می‏تواند خلاصه برداری کند؟ دیگر خیلی ماهر در خلاصه برداری باشد، مثلا در پنجاه صفحه خلاصه‏گیری کند یا حداکثر در بیست صفحه. اما این شیخ سنی، ششصد صفحه برای امام حسین (علیه السلام) کتاب نوشته و در یک سطر و نیم خلاصه برداری کرده است که خیلی تماشایی است. می‏دانید راجع به امام حسین (علیه السلام) چه می‏گوید؟ یک عبارت بسیار پخته و تماشای دارد. می‏گوید: دو تا هجرت در دنیا بودند که ورق را عوض می‏کردند. کانت الهجره الاولی لمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ؛ (صلوات حضار) هجرت اولی هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. کانت این کان را کان تامه می‏گوید که خبر نمی‏خواهد بدهد، ای وقع؛ این هجرت، واقع شد. هدف از این هجرت جه بود؟ هدف ساختن بود؛ معماری بود. هدف به وجود آوردن ساختمان اسلام بود. والهجره الثانیه؛ هجرت دوم، کانت هی للحسین (علیه السلام)؛ آن مال امام حسین (علیه السلام) است. که این هم واقع شد. هدف از این چه بوده است؟ و غایتهات المحافظه علی البناء؛ هدف از این هجرت دومی نگهداری بناء بود. هدف از هجرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود بناء بود و هدف از هجرت امام حسین (علیه السلام)، نگهداری بناء بود. یک کسی یک قدری انصاف داشته باشد متوجه می‏شود.
جان ما به قربان ابی عبدالله! اگر نهضت او نبود، ما چیزی نداشتم. همه می‏دانند، حتی سنی هم این را می‏داند.
پس چی شد؟ رسیدیم به این جا که این خبیث مغرور شد و طبق گفته پدر خبیثش که سویت لک الطریق را گفته بود، به فکر افتاد که در دانشگاه اسلام را ببندد. شب اول روی منبر گفتم که این در را بست و امام حسین (علیه السلام) با خون خود و عزیزانش در را باز کرد و دو استاد وارد دانشگاه شدند. یک استاد و یک استاد یار. استاد سید الساجدین (علیه السلام) و معاونش زینب کبری (علیهم السلام) بود. این‏ها وارد شدند واز همان اول، درس را شروع کردند که حالا به شما می‏گویم.