تربیت
Tarbiat.Org

زیارت جامعه کبیره (نغمه عاشقی)
محمد رحمتی شهرضا

زیارت جامعه کبیره، بهترین زیارت‏

بهترین زیارت، از دور و نزدیک، جامعه کبیره است. البته این را هم می‏گویم که به شرط نشاط بخوانید. اگر خواندی خسته شدی، همان جا باید کنار بگذاری. و الا تا انتظار بکشی که حتما به آخر برسد، فایده ندارد؛ ورق بزنی ببینی هنوز سه صفحه مانده و...، فایده ندارد.
هیچ به درد نمی‏خورد. در مورد دعای کمیل هم همین هست، اگر یواشکی ورق بزنی و ببینی که مانده، خوشحال بشوی و اگر زیاد مانده، ماتم بگیری این فایده ندارد. این‏ها را به مردم نمی‏گویند. چی بگویم من؟ چه عرض بکنم من؟ و الله به خدا دردم زیاد است. جامعه کبیره را به مقداری که نشاط داری باید بخوانی. در دعای کمیل هم اگر حال نداری، کتاب دعا را باز کن بگو یا سریع الرضا(30) و ببند. بگیر بخواب! و الا اگر من بخواهم به زور، دعای کمیل را بخوانم، این کمیل پائین آوردن است.
در تهران یک آقایی به من می‏گفت: حاج آقا! جای شما خالی بود، بچه‏های راهنمایی را برداشتیم بردیم یک جا کمیل بود. یک حالی داشتند! گفتم: آی دروغگو! آی دروغگو! بزرگترش نمی تواند حال پیدا بکند. صبرت علی حر نارک فکیف اصبر علی فراقک(31)بزرگترها نمی‏توانند بگویند، آن وقت این بچه راهنمایی بگوید که حال پیدا کردم.آخر آدم سر خودش هم کلاه می‏گذارد؟! عجب حرفیه؟!
پس بدانید که داخل حرم‏ها - آن شاء الله - خدا قسمت کند! -مشهد، کربلا، نجف، سامرا، بهترین زیارت زیارت جامعه کبیره است. نظیر ندارد. بروید و آنجا بخوانید.
مجلسی اول می‏فرماید: من جامعه کبیره را برداشتم بردم حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) که آنجا بخوانم. شروع به خواندن کردم. حالا یک وقت دیدم بدن داخل حرم است ولی من جای دیگر هستم؛ در سامرا هستم خب! یک شایعه دیگر اینجا دارد که دقیق است. یک حرفی را زده بعد احساس کرده که شاید این به دست نامحرم بیفتد. پس چکار باید بکنیم؟ یک حرفی زده که این باید تاویل بشود. دقت کنید! من یک وقت می‏گویم: این تسبیح از یاقوت است بعد می‏گوییم نکند یک وقت بیایند و این را از من بگیرند! چون من گفتم یاقوت است. بعد می‏گویم دروغ گفتم یاقوت نبوده؛ یک چیزی می‏گویم که دروغ نشود و فکر آن نااهل هم، منحرف بشود. چی بگویم؟ می‏گویم این یاقوت است حالا اگر خواستی، بگو شیشه است. این علت آوردن است. می‏گوید: و آن شئت قلت که دروغ هم نیست. بین النوم و الیقظه در خراب و بیداری دیدم؛ یقینا تو بیداری بوده است ولی این جمله را می‏گوید که نااهل برود دنبال کارش. شعری یادم افتاد بگذارید بگویم. عیب ندارد. در فارسی یک شعری داریم که همگی بلد هستیم. می‏گوید:

هر که را اسرار حق آموختند - مهر کردند و دهانش دوختند ‏

حرف خوبی زده، واقعا همین طور هم هست. ولی یک وقت هم می‏شود که بالاخره یک نمونه‏ای، به قول خود بنده که می‏گویم - گاهی سر ریز می‏شود. آن شاعر عرب خیلی لطیف گفته سقونی شرابی به من دادند و گفتند که: و قالوا لا تغن صدات در نیاد. عجب! چه شرطی هم گذاشتند! این شراب را بخور و صدایت هم در نیاید! سقونی و قالوا لا تغن و لو سقوا جبالحنین ما سقونی لغنت؛ این شراب را به من دادند؛ گفتند: صدات در نیاد ولی اگر این شراب را به کوه می‏دادند نعره‏اش بلند می‏شد. ولی ما با آن مدارا کردیم.
بالاخره گاهی یک چیزهائی گفته می‏شود یعنی به طور کلی که ترک بشود، فایده ندارد. خلاصه! یک چیزی باید به اهلش برسد تا یک نشاطی پیدا کند.
خدایا یک وقتی بشود که ما هم به این جمله‏ها محرم بشویم. اصلا غیر معصوم مگر می‏تواند که این طور حرف بزند؟ خیلی معذرت می‏خواهم. من اهل جسارت و پرخاش نیستم. یک وقتی کسی می‏گفت: که آقا! سند این زیارت چطور است؟ گفتم: ای احمق! دنبال سند می‏گردی؟ عبارت را نگاه کن! عبارت می‏درخشد. حالا آن شاء الله وقتی فرازها را مطرح کردیم. خواهیم دید که مگر یک غیر معصوم، اصلا می‏تواند از این حرف‏ها بزند؟!
مجلسی اول می‏فرماید: جامعه کبیره را شروع کردم. السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضوع الرساله می‏گوید: یک مرتبه دیدم بدن در حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) ولی من در چ هستم. در سامرا آن شاء الله خدا قسمت کند! قبر دو امام بزرگوار، آنجاست؛ حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهم السلام) در سامرا هستند و زیارت جامعه کبیره - بالقطع و الیقین - تماما از میان دو لب گوهربار حضرت هادی (علیه السلام) بیرون آمده است؛ به فضل الهی، یقین حاصل است. این زیارت سرمایه شیعه هست. یک زیارت نامه به این مفصلی که تماما معصوم بیان کرده باشد، سرمایه بزرگی است. چرا ما قدر نمی‏دانیم؟!
می‏گوید یک وقت دیدم مولایم امام زمان (سلام الله علیه) کنار ضریح حضرت هادی (علیه السلام) نشسته است. حالا من هم دارم زیارت را می‏خوانم. یک مرتبه حضرت، تبسمی کردند و فرمودند: نعمت الزیاره(32)؛ چه زیارت خوبی است! می‏گوید: به ضریح حضرت هادی (علیه السلام) اشاره کردم و عرض کردم: آقا! کلام این آقاست؛ باید هم خوب باشد. بعد فرمود: تقدم بیا جلو می‏گوید: هیبت حضرت، من را گرفت. گفتم: مولایم! می‏ترسم کافر بشوم؛ ترک ادب بشود؛ بگذارید دور بایستم. آقا! اجازه بدهید، بایستم؛ می‏ترسیم ترک ادب بشود. فرمودند: وقتی ما می‏گوییم، عیب ندارد. این نکته را خودتان بگیرید. وقتی ما می‏گوییم عیب ندارد. می‏گوید: نشستم تا این قسمت را با ترس و لرز. مجلسی اول بقیه را با خودش برده، هیچ کسی بقیه ماجرا را نمی‏داند. بعد می‏فرماید: ثم رایت سپس دیدم. چه دیدم؟ التی لا تحتملها العقول الضعیفه چیزهایی دیدم که عقول ضعیفه آنها را حمل نمی‏تواند، بکند.
اگر این بزرگان بعضی چیزها را بگویند، برایشان درد سرمی شود. خدا حافظ را رحمت کند. زبان حال اینها را گفته است. من همیشه می‏گویم و این شعر را خیلی می‏خوانم و دوست دارم. یک وقت یک جا در منبری گفتم، دیدم که یک کسی با خط زیبا نوشته و یک تابلویی درست کرده برایم آورده است. زیان حال این بزرگان که دم نمی‏توانند بزنند. حافظ گفته:

به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست - زحمتی می‏کشم از مردم نادان که مپرس ‏

بزرگانی را ما می‏شناختیم که آنها را لکه دار کردند. خانه نشین کردند. چرا؟ برای اینکه خیلی‏ها این حرف‏ها را نمی‏دانستند و نمی‏فهمیدند. بل کذبوا بمالم یحیطوا یعلمه(33) قرآن می‏فرماید: تکذیب کردند. چیزی را که به آن احاطه نداشتند. عاقبتش این می‏شود. التی لا تحتملها العقول الضعیفه؛ سپس دیدم آنچه را که عقول ضعیفه نمی‏تواند حمل بکند.
حالا آنچه را که ما از کل این بحث جمع بندی می‏کنیم و ریاضات شرعیه و همان عمل به وظیفه ترک محرمات و انجام واجبات، (نمی‏خواهیم بگویم چله نشینی) می‏توانیم به جای برسیم. آن شاء الله خدا به همه مان توفیق بدهد. با مستحبات، نوافل، (نه، نافله مقدس مابی، نه!) که نافله خودش یک بحثی است و یک بابی است و با عمل به وظیفه و با پاکیزگی و طهارت می‏شود به اینجا برسیم که مجلسی اول را گرفتند و به باطل زیارت جامعه محرم کردند. آقایان! عزیزان! با اعتقاد، عرض می‏کنم.
انجا که می‏گوید: انتم الصراط الاقوم و شهداء دار الفناء و شفعاء دار البقاء و الرحمه الموصوله اگر کسی معنای رحمت موصوله را بداند - که من و امثال من نمی‏دانیم و حسرت می‏بریم - و یک همچنین آدمی مرده را زنده کرد، نباید تعجب بکنید. رحمت موصوله پانصد صفحه کتاب است. آیا می‏تواند غیر معصوم این حرف را بزند؟ آن وقت کسی می‏آید و با پاکیزگی می‏گوید و آنها هم رحمت موصوله را نشانش می‏دهند که آقا! این رحمت موصوله است، آدم می‏آید بیرون، می‏گوید نمی‏نوانم بگویم. نمی‏تواند بگوید.