خدا در این آیه شریفهخودش به این مستحب عمل کرده است و تمام محکومین عالم را دور خودش جمع کرده است. و این طور میفرماید : این آیه را دوباره گوش بدهید. و الذین اذا فعلوا فاحشه او ظللمواانفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم یاد خدا میافتند و آمرزش میطلبند. بعد هم حرف در دهان محکومین میگذارد و میگوید: و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون(110) به جز خدا چه کسی است که گناه تو را بیامرزد؟ کار خوبی میکنند که آمرزش میطلبند. ارگ من بنده گناهی کردم، چه خاکی به سرم کنم؟ در را به روی من باز کردند.
قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تفنظوا من رحمه الله آن الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم(111). تو را به خدا به لطافت این آیه نگاه کنید! زبان عربی زبان بسیار وسیعی است. وسیعترین زبان است. حالا من نم یخواهم حاشیه طولانی بشود. ما کتبی داریم که در این موضوع که ما اگر بخواهیم در عربی یک مفهوم را برسانیم میتوانیم پنجاه جور بگوییم صحبت کرده است، اگر شما بخواهید بگویید که: فلان کس را خجل کردم میتوانی بگویی: خجلته میتوانی بگویی: اخجلته و صورتهای مختلف دیگر. ما میتوانیم گاهی برای بیان یک مطلب پنجاه عبارت داشته باشیم. خدا برای این آیه میتواند پنجاه جور عبارت بیاورد. مثلا بگویید که به این گناهکارها بگو بیایند، به این رو سیاهها بگو بیایند، و... نه! از تمام اینها عدول کرده است. و حتی گنکاراه را هم به خودش نسبت میدهد. قل یا عبادی الذین اسرفو؛ ای بندگان گنهکار من! یعنی چه؟ یعیم اگر شما سرت را زیر برف کردی و من را فراموش کردی، من فراموشتان نکردم: بیا به طرف من! یک وقتی به ذهنم میرسید، پیش خودم میگفتم که اگر من را به یک مجلسی دعوت کنند، و همه جا اعلام کنند آن وقت روز اول من بگویم، که امروز نمیآیم. خب! روز اول است میگویند آقا مریض بوده باشد، فردا منتظریم. فردا هم نیایم. آقا چی شد؟ هیچی از خوف خدا غش کرده بودم. خب این هم هیچی؟ پس فردا بیا! پس فردا هم بگویم که آقا از غصه اسلام یک جا مثلا بی طاقت شده است. سه دفعه این تکرار بشود، همان عزیزترین دوستانم هم یک خط قرمزالی الابد دورم میکشند. این درسته؟! این قاعده درست است. یک وقت حساب کردم دیدم خدا چندین سال است که صبح من را صدا میکند میگوید حی علی الصلاه من هم میروم به او قول میدهم که ایاک نعبد در فاصله صبح تا ظهر چند دفه پیمان شکنی میکنم. باز هم ظهر میفرستد به دنبالم که حی علی الصلاه بیا! پیمان شکستی ولی باز هم بیا! آقا میروم باز نماز ظهر میخوانم به او قول میدهم؛ ایاک نعبد اما باز از فاصلهی ظهر تا شب چند تا پیمان شکنی. باز اول مغرب دنبالم میفرستد که حی علی فلاح عجب خدایی داریم! چه قدر کریم است! چه خدای بزرگی داریم! حالا در توبه را باز کرده است و اگر بنا بود که در توبه باز نشود ما چه میتوانستیم بکنیم؟! با خدا که نمیشود نعوذبالله کشتی گرفت. در یک دعایی حضرت سید الساجدین سلام الله علیه میفرماید: الهی! انت الذی فتحت لعبادک بابا و سمیعته بالتوبه(112)؛ تو همان خدا هستی که دری به روی بندگان گشودی و آن را توبه نام نهادی. فما عذر من اغفل؟ خدایا اگر کسی از این در رد نشد عذرش چیست؟ روز قیامت میگوید: چرا توبه نکردی؟ مگر من تواب نبودم؟ صد دفعه هم توبه میشکستی، من قبول میکردم.
گفت حنفل اگر تلخ است از دوستان است. خدا میگوید: بابا! من همان بد تو را هم قبول میکنم. بیا! چرا نیامدی؟ عجیب است! این خدا خیلی بزرگ است.
ابو نواس یک شاعر بسیار قوی بوده است. ولی بیشتر شعرهایش در لاطئلات است. با هارون و مامون - گاهی رفت و آمد داشته و یک چیزهایی میگفته که بعضی از آنها اصلا گفتنی نیست. ولی خیلی قوی بوده است. انسان میداند فقط بنده را خدا میشناسد. هیچ وقت به ظواهر نمیشود قضاوت کرد. وقتی که میمیرد، میروند، بدنش را بردارند میبینند، که یک چیزی نوشته و یزر بالشش گذاشته است بعد در میآورند و میحوانند، میبینند نوشته: الهی عظمت ذنوبی کثیره فلقد علمت بان عفوک اعظم؛ خدایا! اگر این گناهان من خیلی از لحاظ کثرت بزرگ بود، اما این را دانستم که عفو تو بزرگتر است، درسته؟! بعد میگوید: ما لی الیک وسیله الا الرجاء من وسیلهای به سوی توبه جز امید ندارم. و جمیل عفوک ثم انی مسلم یکی هم میدانم که، یک عفو زیبایی داری و یک دیگر این که من هم مسلمانم..