تربیت
Tarbiat.Org

جنگ و جهاد در قرآن
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

شرایط و زمینه‌هاى امدادهاى غیبى خداوند

تا آن جا كه ما تحقیق و بررسى كردیم، قرآن كریم براى پیروزى مؤمنان در جهاد با كفّار دوازده شرط بیان داشته است، كه هرگاه آنان این دوازده شرط را كاملا رعایت كنند، خداى متعال به ایشان توجه ویژه خواهد كرد و نصرت و فتح آن‌ها حتمى است. در این جا این دوازده شرط را ذكر كرده و یك به یك بررسى مى‌كنیم.
﴿ صفحه 225﴾
شرط نخست، به كمّیّت نیروى انسانى مربوط مى‌شود. مؤمنان باید زمانى اقدام به جهاد كنند كه نیروى انسانى و سرباز تربیت شده و ورزیده به مقدار كافى و در حد كفایت در اختیار داشته باشند؛ چرا كه به هر حال، نیروى انسانى از نخستین و مهم ترین شرایط و اركان جهاد با دشمن محسوب مى‌شود. بنابراین مسلمانان در شرایطى باید اقدام به جنگ كنند كه عده آن‌ها زیاد شده و به حد كافى رسیده باشد.
در آغاز بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و در مكه، عده مسلمانان به اندازه اى نبود كه بتوانند با دشمنان خود نبرد كنند؛ از این رو، مأمور به خوددارى از جنگ بودند. با این وصف، چنان كه از آیه 77 سوره نساء استفاده مى‌شود، در این شرایط كه تعداد مسلمانان كم بود و هنوز توان كافى براى جنگ با دشمن را نداشتند، كسانى بودند كه شور و حرارتى به سر داشتند و براى اقدام به جنگ عجله مى‌كردند. آنان نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان اعتراض داشتند كه چرا براى جنگ با دشمن اقدام نمى‌كنید و چرا نباید با مشركان بجنگیم؟
آرى، در چنین شرایطى كه فرمان خدا و رسولش به مسلمانان این بود كه از برافروختن آتش جنگ خوددارى كنند و در عوض به خودسازى و خواندن نماز و دادن زكات به فقرا و مردم بى بضاعت بپردازند (كُفُّوا أَیْدِیَكُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ) اینان با برخوردهاى احساساتى خود شعار جنگ مى‌دادند و سعى داشتند آتش جنگ را شعلهور سازند. اما هنگامى‌كه زمینه جنگ فراهم شد و شرایط اجتماعى به پیامبر اسلام و مسلمانان اجازه اقدام به این كار را مى‌داد ـ و از این رو فرمان جنگ از سوى خداى متعال نازل شد ـ همین افراد كه قبلا شعار جنگ سر مى‌دادند، عقب نشستند و از
﴿ صفحه 226﴾
رفتن به میدان جنگ خوددارى كرده، به آمدن فرمان جنگ اعتراض نمودند!(169)
در هر حال، با گذشت زمان به تدریج بر عده مسلمانان افزوده شده و تشكل و سازمان پیدا كردند و امكانات مالى و نظامى‌شان بیشتر شد، تا هنگامى كه توان رزمى آنان به حد كفایت رسید و قانون جهاد نازل شد و فرمان خداوند براى مقابله و جنگ با مشركان صادر گردید.
البته باید توجه داشت كه منظور از این شرط این نیست كه شمار مؤمنان باید به اندازه شمار دشمنان برسد و یا از آن‌ها بیشتر شود تا جنگ با كفار برایشان جایز یا واجب شود؛ چرا كه در این جا غیر از كمّیّت و تعداد، عوامل دیگرى نیز در تعادل و توازن و كم و زیاد كردن قواى طرفین دخیل است كه نباید آن‌ها را از نظر دور داشت.
بسا ممكن است عده مؤمنان و نیروى انسانى آنان به مراتب كمتر از نیروى انسانى دشمن باشد اما با توجه به عوامل دیگر، اعم از عوامل مادى یا معنوى، توان رزمى آن‌ها در مجموع بیش از دشمن باشد؛ هم چنان كه قرآن در یكى از آیات به این حقیقت اشاره كرده، مى‌فرماید:
كَمْ مِنْ فِئَة قَلِیلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ؛(170)بسا گروهى اندك كه به اذن خدا بر گروهى بسیار پیروز شدند.
از این رو در عین آن كه مؤمنان باید به كفایت نیروى رزمى خود از نظر
﴿ صفحه 227﴾
تعداد توجه داشته باشند، اما این امر الزاماً به آن معنا نیست كه تعدادشان برابر یا بیشتر از كفار باشد و این عامل باید در ضمن عوامل دخیل دیگر مورد توجه قرار گیرد. قرآن كریم نیز علاوه بر كمّیّت، به عوامل مؤثر دیگر نیز به خوبى توجه كرده و حد نصاب لازم براى كمّیّت را متغیر و تابع سایر عوامل قرار داده است؛ از جمله در یك آیه مى‌فرماید:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ؛(171) اى پیامبر، مؤمنان را به پیكار برانگیز. اگر از شما بیست تن پایدار باشند بر دویست تن چیره مى‌گردند، و اگر از شما صد تن (پایدار) باشند بر هزار تن از كسانى كه كفر ورزیدند چیره مى‌شوند، زیرا آنان گروهى هستند كه نمى‌فهمند.
این آیه در شرایطى نازل شد كه آگاهى و ایمان و اعتقاد و روحیه ایثار و فداكارى بالا و قوى در اكثر قریب به اتفاق مسلمانان، از آنان پولادهایى آبدیده ساخته بود كه در میدان نبرد هم چون كوه در مقابل دشمن پایدارى مى‌كردند و به سان درختان كهن و ریشه دار در طوفان حوادث صحنه‌هاى نبرد، قامت استوارشان ذره اى خم نمى‌شد.
اما قرآن كریم با نظرداشت سایر عوامل و تغییر و تحولاتى كه احیاناً تأثیر این عوامل را كمتر مى‌كرد، در آیه بعد مى‌فرماید:
الاْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصّابِرِینَ؛(172) اكنون خدا بر شما تخفیف داد و معلوم
﴿ صفحه 228﴾
داشت كه در شما ضعفى هست. پس اگر از شما صد تن شكیبا باشد بر دویست تن پیروز گردند و اگر از شما هزار تن (شكیبا) باشند به اذن الهى بر دو هزار تن پیروز شوند، و خدا با شكیبایان است.
در آیه نخست، خداى متعال پیامبر گرامى‌اش را فرمان داده است كه مؤمنان را به جهاد تشویق كند؛ و براى رفع توهم برخى از آنان، كه گمان مى‌كردند چون شمار مسلمانان با شمار كافران برابرى نمى‌كند هنوز موقع جنگ نیست، آنان را متوجه این حقیقت مى‌كند كه یك مؤمن شكیبا مى‌تواند با ده تن از كفار بجنگد و بر آنان پیروز شود؛ از این رو براى این كه مؤمنان اجازه شروع جنگ و امید به پیروزى در آن را داشته باشند، از نظر تعداد حتى اگر نسبت آن‌ها به دشمن یك دهم باشد باز هم كافى است و قادر به پیروزى بر دشمن خواهند بود.
اما آیه دوم ناظر به شرایط دیگرى غیر از شرایط مورد نظر در آیه نخست و مربوط به شرایطى است كه مسلمانان از نظر ایمان و اعتقاد قوّت و قدرت گذشته را از دست داده و گرفتار ضعف و سستى شده اند. از این رو خداى متعال تكلیفشان را سبك تر مى‌كند و چنین مقرّر مى‌فرماید كه در شرایط فعلى اگر تعداد رزمندگان سپاه اسلام نصف سپاه دشمن باشد بر دشمن پیروز خواهند شد و در چنین شرایطى نباید نگران كمّیّت نیروى خود باشند و مى‌توانند به جنگ اقدام كنند.
در مجموع این آیات نشان مى‌دهد كه اگر مؤمنان چنان كه باید و شاید در كمال شایستگى و در اوج ایمان باشند، هر یكشان قادر است در برابر ده تن از دشمنان ایستادگى كند و حتى اگر تعدادشان یك دهم دشمن هم
﴿ صفحه 229﴾
باشد واجد شرایط اقدام به جهاد با دشمن هستند؛ اما در هر زمانى، و از جمله در زمان نزول آیه دوم، این گونه نیستند، ولى با این وصف باز هم هر یكشان با دو تن هماورد خواهد بود. پس باید دست كم تعدادشان نصف تعداد دشمن باشد تا مجاز یا مكلّف به پیكار با دشمن شوند، زیرا در این صورت امیدى به پیروزى آنان هست. اما تا قبل از فرا رسیدن آن زمان باید از جنگ خوددارى كنند؛ چرا كه در مجموع فاقد شرایط هستند و احتمال پیروزى آنان بر دشمن بسیار ناچیز است، و نباید بى گدار به آب بزنند و خود را بیهوده در معرض هلاكت قرار دهند.
به هرحال، نتیجه اى كه از این دو آیه مى‌گیریم این است كه مسلمانان قبل از اقدام به جنگ با كفار، با در نظر گرفتن سایر شرایط، باید توجه كنند كه از نظر نیروى انسانى حد نصاب لازم را داشته باشند و در مجموع، احتمال پیروزیشان بر دشمن احتمال قابل ملاحظه اى باشد.
شرط دوم، مربوط به مسایل اقتصادى جنگ و تأمین هزینه‌هاى آن و فراهم آوردن مسایل مالى مورد نیاز در زمان جنگ است. بى شك هر جنگى به تناسب ضیق و گستره اى كه دارد، هزینه هایى را در بر خواهد داشت و غالباً دولت اسلامى داراى آن چنان قدرت اقتصادى نیست كه بتواند همه هزینه‌هاى یك جنگ را، به ویژه اگر نسبتاً وسیع و طولانى باشد، تأمین كند. از این رو در بسیارى از موارد تأمین بخشى از هزینه‌ها و مخارج جنگ بر عهده مسلمانان خواهد بود.
در پاره اى از مقاطع تاریخى، مانند دوران صدر اسلام، مسلمانان به حدى فقیر و تنگدست اند كه بیت المال همیشه خالى است؛ چرا كه آن قدر نیاز و نیازمند وجود دارد كه معمولاً تا چیزى در بیت المال جمع مى‌شود به
﴿ صفحه 230﴾
سرعت هزینه مى‌گردد و به محض آن كه مالى در آن فراهم شود باید بین مردم تقسیم گردد تا به كمك آن بتوانند ضروریات زندگى شخصى و خصوصى خود را فراهم كنند.
در چنین شرایطى اگر دشمنى به مسلمانان تجاوز كند، آنان ناچارند كلیه مخارج جنگ را خودشان تأمین كنند. از این رو مى‌بینیم كه در اثناى آیات جهاد بارها به مسلمانان فرمان داده شده كه هزینه جنگ را به صورت خودیارى و از اموال شخصى خودشان تأمین كنند و آنان را ترغیب مى‌كند كه این كار نیز به نوبه خود، بخشى از جهاد در راه خدا خواهد بود؛ جهاد با مال یا جهاد مالى. در این جا برخى از این آیات را مرور مى‌كنیم.
در یكى از آیات، خداوند مى‌فرماید:
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛(173) و در راه خدا انفاق كنید، و به دست خود خویشتن را به هلاكت میفكنید، و نیكى كنید كه خدا نیكوكاران را دوست مى‌دارد.
در این آیه كه در ضمن آیات جهاد آمده، خداوند ابتدا مسلمانان را به انفاق فى سبیل الله و بذل و بخشش اموال در راه خدا و جهاد مالى براى تأمین هزینه جنگ فرمان مى‌دهد. سپس با جمله «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» خاطرنشان مى‌كند كه اگر مسلمانان جهاد مالى نكنند و هزینه جنگ را نپردازند، طبعاً در جنگ با دشمن شكست مى‌خورند، كه در این صورت در حقیقت به دست خود خویشتن را به هلاكت و نابودى افكنده اند. جنگ هم مثل هر كار دیگرى هزینه هایى دارد و براى پیروز شدن در جنگ با دشمن باید هزینه آن را پرداخت.
﴿ صفحه 231﴾
در آیه دیگرى در همین باره مى‌خوانیم:
وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْء فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛(174)هر آن چه كه در راه خدا خرج كنید (پاداشش) به شما باز مى‌گردد و بر شما ستم نخواهد رفت.
این آیه نیز كه در سیاق آیات جهاد قرار گرفته، از راه دیگرى مسلمانان را به جهاد مالى ترغیب مى‌كند. مى‌فرماید، بدانید اموالى را كه در راه خدا خرج مى‌كنید از بین نمى‌رود، بلكه به خودتان باز خواهد گشت و در آخرت پاداش معنوى آن را دریافت خواهید كرد، علاوه بر این كه در دنیا نیز موجب پیروزى شما در جنگ خواهد شد.
در آیه اى دیگر مى‌فرماید:
ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ؛(175) شما همان مردمى هستید كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده اید. پس برخى از شما بخل مىورزند، و هركس بخل ورزد فقط از خودش دریغ داشته است، كه خداى متعال بى نیاز است و شما نیازمندید.
خداى متعال در این آیه شریفه به مسأله اقتصاد جنگ پرداخته و با تعبیرى بسیار هشدار دهنده (ها اَنْتُمْ هؤُلاءِ) مسلمانان را به انفاق فى سبیل الله و جهاد مالى دعوت مى‌فرماید و خاطرنشان مى‌كند كه هركس در این جا بخل ورزد و در هزینه كردن امساك كند در حقیقت نسبت به خود بخل ورزیده و به زیان خود كار كرده است؛ زیرا اولا، سبب شكست
﴿ صفحه 232﴾
مسلمانان شده است، كه دود این شكست به چشم خود او هم خواهد رفت، و ثانیاً، خود را از دریافت پاداش چندین و چند برابر انفاق در آخرت محروم نموده است. در پایان نیز خاطرنشان مى‌كند كه خداى متعال غنى است و هرگز به اموال و انفاق‌هاى شما نیازى ندارد و اگر به شما فرمان به انفاق كردن مى‌دهد، به منظور رشد و استكمال خودتان است.
حاصل آن كه، شرط دوم براى یارى خداوند و پیروزى مؤمنان این است كه از صرف مال در راه تأمین هزینه جنگ دریغ نكنند. بنابراین مردمى كه بخل مىورزند و از صرف اموال خود براى اداره جهاد فى سبیل الله امساك مىورزند و در عین حال دست استغاثه و تضرّع و استمداد به درگاه الهى برمى‌دارند و در انتظار پیروزى به سر مى‌برند، فهم درستى از قرآن كریم و تعالیم اسلامى ندارند و خیالى خام در سر مى‌پرورانند.
شرط سوم، به تهیه و آماده كردن ساز و برگ نظامى و وسایل و ابزار جنگى مربوط مى‌شود. سپاه اسلام اگر تصمیم دارد با دشمن بجنگد، باید مجهز به سلاح‌هاى روز و پیشرفته باشد و دست كم ابزار جنگى و سلاح هایى متناسب با آن چه دشمن دارد تهیه كند تا قادر به جنگیدن با دشمن و پیروز شدن در جنگ باشد.
مسلمانان بدین منظور كه دشمنان اسلام را بترسانند و از جهت روانى شرایطى فراهم آورند كه آنان اندیشه تجاوز و تعدّى به بلاد اسلامى را به ذهن خود راه ندهند، باید تجهیزاتى پیشرفته، كامل و بیشتر از تجهیزات دشمنان، یا دست كم برابر با آنان، تولید یا تهیه كنند و به حد كافى نیروى رزمى كارآزموده و آموزش دیده براى جنگ آماده كنند. خداوند در این زمینه مى‌فرماید:
﴿ صفحه 233﴾
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ؛(176) و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبان جنگى آماده كنید، تا با آن، دشمن خدا و دشمن خودتان و دیگرانى جز آنان را ـ كه شما آن‌ها را نمى‌شناسید و خدا آن‌ها را مى‌شناسد ـ بترسانید.
شرط چهارم، به نظم و انضباط و اطاعت از فرماندهى مربوط مى‌شود. مؤمنان مكلّفند كه همیشه و به خصوص به هنگام جنگ، از رهبران الهى خود و كسانى كه از جانب خداى متعال مجاز به امارت و حكومت بر آنان هستند فرمانبردارى و پیروى كنند.
اگر جنگجویان انضباط نظامى نداشته باشند و هر یك از آنان بخواهد به جاى اطاعت از فرمانده، رأى خود را به كرسى بنشاند و به دلخواه خود عمل كند، طبعاً وحدت از دست مى‌رود و تفرقه و پراكندگى جاى آن را مى‌گیرد و این امر به نوبه خود سبب ضعف و شكست و نابودى جبهه خودى خواهد شد.
از این رو مسأله نظم و انضباط در ارتش بسیار مهم است و به ویژه امروزه بر ارتش‌هاى جهان انضباطى آهنین و استوار و مقرراتى غیر قابل اغماض حاكم است كه سرپیچى از آن‌ها چه بسا افراد و نظامیان را به سوى محاكمه صحرایى و مجازات‌هاى بسیار شدید سوق مى‌دهد.
خداوند در این باره مى‌فرماید:
وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ؛(177) و از خدا و پیامبرش فرمان برید و با هم نزاع مكنید كه ضعیف مى‌شوید و مهابتتان از دست مى‌رود.
﴿ صفحه 234﴾
این آیه بر دو نكته اساسى تأكید دارد نخست، بر اطاعت از رسول خدا، به ویژه در زمان جنگ، و دوم، بر پرهیز و دورى از اختلاف و كشمكش و تفرقه. این دو نكته هریك به نوبه خود بسیار مهم هستند و كوتاهى در هر كدام از آن دو، سبب ضعف جبهه اسلام و شكست مسلمانان خواهد شد و از همین روى، خداى متعال در قرآن بر این دو نكته محورى تأكید ویژه كرده است.
شرط پنجم، به رعایت شیوه‌هاى نظامى و شگردهاى جنگى مربوط مى‌شود. در مبارزه و جنگ با دشمن خونخوار، بى حساب حركت كردن و دل به دریا زدن درست نیست. جنگجویان مؤمن باید همه روش‌ها و راه و رسم‌هاى جنگ را بیاموزند و آن‌ها را مو به مو اجرا كنند و پیوسته در وضع آماده باش كامل به سر برند و سلاح خود را همراه داشته باشند تا غافل گیر نشوند. آنان باید در اقدام بر علیه دشمن شرایط گوناگون را در نظر بگیرند: اگر اوضاع و شرایط مناسب حمله دسته جمعى، گسترده و یكپارچه است اقدام به حمله گسترده كنند، و اگر اوضاع و شرایط مقتضى حمله پراكنده و از نوع حملات چریكى است از همین طریق به دشمن ضربه بزنند. خداى متعال در این باره مى‌فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبات أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً؛(178)اى كسانى كه ایمان آورده اید، آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ كنید و گروه گروه (براى جنگ) بیرون روید یا به طور جمعى روانه شوید.
شرط ششم، به آگاهى و هشیارى مسلمانان و سوءظنّ به دشمن مربوط
﴿ صفحه 235﴾
مى‌شود. سپاه اسلام، و به ویژه سردمداران آن، باید هشیار باشند تا در دام مكر و خدعه دشمن گرفتار نشوند. طبیعى است كه دشمن در پى شكست مسلمانان و پیروزى خویش است و براى دست یابى به این مقصد از هیچ كارى مضایقه نخواهد كرد. مسلّماً دشمن در صورت لزوم، براى فریب دادن مسلمانان نقشه‌هاى مكرآلود و خدعه آمیز به كار خواهد گرفت؛ براى مثال، در بسیارى از موارد ممكن است در واقع قصد ادامه جنگ داشته باشد، اما براى آن كه با هزینه كمترى به هدف برسد و یا ضربه كارى تر و زیان بارترى به مسلمانان بزند، فریب كارانه به ظاهر از صلح، آتش بس و حكمیّت دم بزند تا افكار عمومى را بفریبد و به نفع خویش تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین همه مسلمانان و همه جنگجویان مسلمان، به خصوص فرماندهان نظامى، امراى لشكر، و به ویژه و از همه بیشتر فرماندهى كل و شخص رهبر به جهت تأثیر ویژه اى كه بر عموم مؤمنان و مسلمانان دارد، باید سخت به هوش باشند تا فریفته نیرنگ بازى‌ها و دغل كارى‌هاى دشمن نشوند و مصالح دنیوى و اخروى جامعه اسلامى و سپاه اسلام را تضییع نكنند. خداى متعال در این باره مى‌فرماید:
وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْم خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى سَواء إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ؛(179) و اگر از خیانت گروهى بیم دارى، به طور عادلانه به آن‌ها اعلام كن كه پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خدا خائنان را دوست نمى‌دارد.
در آیه دیگرى نیز مى‌فرماید:
﴿ صفحه 236﴾
فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الأَْعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَكُمْ؛(180) پس سستى مورزید و (كافران را) به صلح دعوت نكنید، كه شما برترید و خدا با شما است.
شرط هفتم، به آموزش و كسب علم و معرفت و اعتقادات درست مربوط مى‌شود. در آیه 65 از سوره انفال، كه در بیان نخستین شرط از شرایط دوازده گانه آن را ذكر كردیم، خداى متعال علت ضعف كفار در مقابله با مؤمنان را محروم بودن از درك و فهم عمیق و فقدان معرفت و اعتقادات صحیح معرفى كرده و با جمله: «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ» به این مطلب اشاره كرده است. به قرینه تقابل، مى‌توان از این آیه شریفه دریافت كه یكى از نقاط قوّت و عوامل قدرت مؤمنان و مسلمانان، درك و فهم بالا، بینش صحیح و اعتقادات درست آن‌ها است.
كفّار براى دست یابى به شؤون مادى و قدرت و ثروت و شوكت دنیوى مى‌جنگند و به معنویت و آخرت توجهى ندارند و نمى‌دانند كه نتیجه كار و سرنوشتشان چه مى‌شود و پس از مرگ چه رخ خواهد داد. اما مؤمنان با این انگیزه كه خدا از آن‌ها راضى و خشنود شود و به درگاه خداى متعال تقرب یابند به میدان نبرد قدم مى‌گذارند و با دشمنان خدا و اسلام و عدالت نبرد مى‌كنند. آنان مى‌دانند كه سرانجامِ كارشان چیست و سرنوشتشان چه مى‌شود و در هر حال، آینده برایشان روشن است و خود را پیروز و سربلند مى‌دانند، اعم از این كه به پیروزى ظاهرى نیز دست یابند یا دست نیابند. جبهه كفر و جنگجویان كافر كوركورانه قدم بر مى‌دارند و نمى‌دانند براى چه مى‌جنگند. آنان نه وضعیت و موقعیت خود در این عالم را مى‌دانند و نه
﴿ صفحه 237﴾
دشمن خود را به درستى مى‌شناسند و در حقیقت تیر در تاریكى مى‌افكنند؛ در حالى كه مؤمنان هرچه مى‌كنند از سر دانش، بینش، بصیرت و شناخت است.
بنابراین در مجموع، از مفهوم و منطوق این آیه شریفه مى‌توان فهمید كه عامل قوّت و قدرت مؤمنان فهم عمیق و معرفت درست آنان، و متقابلا عامل ضعف و شكست كفار كم فهمى و كج فهمى و نادانى و اعتقادات شرك آلود و بى اساس آنان مى‌باشد. اگر چنین است، پس هر قدر كه بر علم و معرفت مؤمنان افزوده شود بر قوّت و قدرتشان نیز افزوده خواهد شد؛ و از آن جا كه مؤمنان مكلف به فراهم كردن وسایل و مقدمات پیروزى بر كفارند، بر آنان لازم است كه در كنار فراهم آوردن عِدّه و عُدّه و مجهّز شدن به سلاح‌هاى روز، این عامل قوّت بخش و قدرت افزا را نیز توسعه دهند.
شرط هشتم، داشتن تقوا است. در آیه 125 سوره آل عمران، كه پیش از این در باب سخن از امدادهاى غیبى خداوند از آن یاد كردیم، چنین آمده است:
بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمِینَ؛ آرى، اگر پایدارى كنید و پارسا باشید و (كفّار) با این شتابى كه دارند بر شما بتازند، پروردگارتان با پنج هزار فرشته نشان دار كمكتان خواهد كرد.
بنابراین داشتن تقوا و پرهیزكار بودن براى كسانى كه به امدادهاى غیبى الهى دل بسته اند یك شرط اساسى و ضرورى خواهد بود و اگر مؤمنان متقى و پارسا نباشند، نباید به كمك‌هاى فوق العاده خداى متعال امید داشته باشند.
﴿ صفحه 238﴾
شرط نهم، داشتن صبر و بردبارى است. در آیه اى كه هم اینك ذكر آن گذشت (125 آل عمران) صبر و پایدارى از جمله شروط امداد الهى قلمداد گردیده است.
هم چنین در آیات 65 و 66 از سوره انفال نیز، كه در بیان نخستین شرط از شروط دوازده گانه مورد استناد قرار گرفت، خداوند بر داشتن صفت صبر و استقامت به عنوان یك شرط ضرورى براى مبارزان و جهادگران مسلمان تأكید كرده است.
اساساً و به طور كلى، با قطع نظر از جنگ، قرآن كریم بر این وصف پافشارى و اصرار فراوان دارد و در بیش از هفتاد موضع آن را مى‌ستاید یا بدان توصیه و تكلیف مى‌كند، و به ویژه در ارتباط با جنگ و جهاد فى سبیل الله نقش آن را در پیروزى بر دشمن نقشى اساسى و كلیدى معرفى مى‌كند.
شرط دهم، توكل و اعتماد بر خداى متعال است. در سرتاسر آیات مربوط به جهاد، خداى متعال عنایت و اهتمام خاصى به این صفت نشان داده است.
مؤمن باید به این حقیقت توجه كند كه نصرت و فتح فقط از جانب خداى متعال است و بس. بنابراین جنگجویان مؤمن و مسلمان، در عین استفاده از همه اسباب و وسایل مادى، نباید به آن‌ها دل ببندند و گمان كنند كه چون وسایل ظاهرى و ابزار جنگى و نیروى فراوان دارند، قطعاً بر دشمن پیروز مى‌شوند؛ بلكه، در عین استفاده كامل از همه ابزار، وسایل و سلاح‌هاى جنگى، باید تنها و تنها خداى متعال را مؤثر حقیقى بدانند، به او توكّل كنند و به لطف و عنایت و نصرت او اعتماد داشته باشند.
﴿ صفحه 239﴾
در یكى از جنگ‌هاى صدر اسلام (جنگ حُنین) مسلمانان به سبب غفلت از همین مسأله ضربه سختى خوردند. آنان كه به فراوانى عِدِّه و عُدِه خود دل بسته بودند و از مشاهده جنگجویان فراوان مسلمان ذوق زده و مغرور شده بودند، على رغم این ابهت و عظمت ظاهرى و كثرت نیروى انسانى، در نهایت كارشان به شكست انجامید. دیدن آن جمعیت زیاد و سپاه عظیم چشم آن‌ها را پر كرد و از یاد خدا غافل شدند. كثرت جمعیتشان آنان را به اعجاب واداشت و سبب سستى و بى خیالى ایشان و ناچیز شمردن دشمن و در نهایت شكستشان گردید. خداوند در مورد این واقعه رنج آور مى‌فرماید:
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِی مَواطِنَ كَثِیرَة وَ یَوْمَ حُنَیْن إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الأَْرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ؛(181) قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیارى یارى كرده است، و (نیز) در روز (جنگ) حنین؛ هنگامى‌كه شمار زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هیچ وجه از شما دفع (خطر) نكرد، و زمین با همه فراخى بر شما تنگ گردید، سپس در حالى كه پشت (به دشمن) كرده بودید، برگشتید.
شرط یازدهم، دعا و استغاثه به درگاه الهى است. در آیه 9 از سوره انفال، كه در ضمن بیان نصرت‌ها و تأییدات الهى ذكر شد، خداوند مى‌فرماید:
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ؛ (به یاد آورید) آن هنگام را كه پروردگار خود را به فریاد مى‌طلبیدید، پس دعاى شما را اجابت كرد.
هم چنین قرآن كریم درباره همه خداپرستان مجاهدى كه در ركاب
﴿ صفحه 240﴾
پیامبران الهى(علیهم السلام) با دشمنان حق و حقیقت نبرد مى‌كردند، مى‌فرماید:
وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِینَ؛(182)و سخن آنان جز این نبود كه گفتند: پروردگارا، گناهان ما و زیاده روى ما در كارمان را بر ما ببخش و گام هایمان را استوار دار و ما را بر گروه كافران یارى ده.
شرط دوازدهم، یاد خداوند متعال است. مؤمنان باید پیوسته و فراوان به یاد خدا باشند؛ چنان كه مى‌فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللّهَ كَثِیراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(183) اى كسانى كه ایمان آورده اید، هنگامى‌كه با گروهى برخورد (نظامى) مى‌كنید پایدارى ورزید و خدا را بسیار یاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
همان گونه كه ملاحظه شد، از این شرایط دوازده گانه، برخى جنبه مادى و ظاهرى، و پاره اى دیگر جنبه باطنى و معنوى دارند. در هر صورت، آن چه مهم است این نكته است كه شرط دریافت تأییدات الهى و امدادهاى غیبى خداوند، رعایت كامل این شروط است و تنها در این صورت است كه اگر مؤمنان احیاناً نیازها و كمبودهایى داشته باشند، خداوند آن را از راه‌هاى غیرعادى و امدادها و كمك‌هاى غیبى برطرف خواهد كرد.