تربیت
Tarbiat.Org

جنگ و جهاد در قرآن
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تبیین فلسفى وقوع جنگ

اشاره كردیم كه اساسى‌ترین سؤالى كه پاسخ‌گویى به آن به منزله پیش‌نیازى براى پاسخ به سؤالات دیگر مربوط به جنگ است این پرسش است كه: اصولا چرا در جهان جنگ اتفاق مى‌افتد؟ چرا خداى متعال بشر
﴿ صفحه 27﴾
را به گونه‌اى آفریده كه كارش به جنگ و خون ریزى بینجامد، این همه كشتار به وجود آید و این همه فساد و ویرانى و خسارت دامن‌گیر انسان‌ها گردد؟ آیا وقوع جنگ در نظام آفرینش و در اراده تكوینى آفریدگار جهان ملحوظ است و خداوند خواسته است كه انسان‌ها با یكدیگر بجنگند؟ یا این كه خداوند ناخواسته و بدون آن كه رضایت داشته باشد، مخلوقات خود را ستیزه‌جو و جنگ‌طلب یافته، و از این‌رو از آفرینش انسان پشیمان شده است؟! در این‌باره در تورات مى‌خوانیم «و خداوند دید كه شرارت انسان در زمین بسیار است و هر تصور از خیال‌هاى دل وى دائماً محض شرارت است. و خداوند گفت انسان را كه آفریده‌ام از روى زمین محو سازم انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را، چون كه متأسف شدم از ساختن ایشان، اما نوح در نظر خداوند التفات یافت».(11)
آرى، بر اساس تورات فعلى ـ كه البته دست‌خوش تحریف گردیده است ـ جنگجویى انسان در اراده تكوینى خداوند ملحوظ نبوده و خداوند هنگامى كه شرارت طلبى وى را دید از آفرینش او پشیمان و اندوهگین شد. البته بى پایگى این سخن نیازى به شرح و توضیح ندارد.
به هر حال، اكنون باید دید كه در بینش اسلامى چه پاسخى براى این پرسش بنیادى مى‌توان یافت؟ اسلام در پاسخ به این مسأله فلسفى چه مى‌گوید؟ هدف از آفرینش انسان را چه چیز معرفى مى‌كند؟ و چرا خداى متعال، بشرِ تبهكار، خون ریز و جنگ طلب را آفریده است؟ این فسادها و خون ریزى‌ها و جنگ طلبى‌هاى انسانى، از دید اسلام چگونه در نظام
﴿ صفحه 28﴾
احسن جاى مى‌گیرد؟ پس از پاسخ گویى به این مسأله اساسى است كه مى‌توانیم ابعاد قانونى، حقوقى و ارزشى جنگ را مورد توجه قرار دهیم.
قرآن كریم درباره خون ریز و جنگ طلب بودن انسان مى‌فرماید:
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِى الأَْرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛(12) هنگامى‌كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى قرار مى‌دهم»، آنان (در پاسخ) گفتند: «آیا در آن جا كسى را كه فساد و خون ریزى مى‌كند قرار مى‌دهى و حال آن كه ما با حمد و ستایش تو تسبیح گوییم و تو را پاك و منزه دانیم؟» (خداى متعال) گفت: «من چیزى را مى‌دانم كه شما از آن بى خبرید».
از این آیه به وضوح پیدا است كه فرشتگان حتى قبل از خلقت انسان، هویت و ماهیت او را مى‌شناختند و مى‌دانستند كه او جنگ طلب و خون ریز خواهد بود.(13) از این رو در قالب طرح یك سؤال، مؤدبانه به خلیفه شدن وى اعتراض كردند. آنان از خداوند سؤال كردند كه چرا انسان را كه موجودى سفاك و تبهكار است جانشین خود در زمین كرده اى، در حالى كه ما به این مقام شایسته تریم؛ چرا كه همواره به ستایش و تسبیح و تقدیست مشغول، و سر به فرمان و مطیع تو هستیم؟!
خداوند در پاسخ فرشتگان به صورت اجمال فرمود: من چیزى را
﴿ صفحه 29﴾
مى‌دانم كه شما از آن بى خبرید. این پاسخ اشاره اى بود به این حقیقت كه در میان همین انسان هایى كه فرشتگان آن‌ها را سركش و عصیان گر مى‌دانستند، كسانى پیدا خواهند شد كه از فرشتگان برتر و براى جانشینى خداى متعال در روى زمین شایسته ترند.
با توجه به این آیه مى‌توان گفت، بى تردید از دیدگاه قرآن كریم جنگ و خون ریزى، لازمه آشكار وجود انسان خاكى و زندگى اجتماعى او است و خداى متعال و فرشتگان، قبل از آفرینش انسان به این ویژگى و خصوصیت ذاتى وى توجه داشته اند. پس نمى‌توان گفت كه خداوند متعال این مخلوق خود را نمى‌شناخته و نمى‌دانسته است كه پدیده جنگ در زندگى اجتماعى انسان‌ها رخ مى‌دهد، و پس از آفرینش انسان، به این حقیقت تلخ پى برده و از آفرینش او پشیمان شده است.!
اكنون كه معلوم شد خدا و فرشتگان از خصوصیت و خصلت «مفسد» و «خون ریز» بودن انسان آگاه بوده اند، این سؤال ـ كه یك سؤال فلسفى مهم است ـ پیش مى‌آید كه، چرا خداوند انسان را طورى آفریده كه جنگ طلب باشد؟ و در سطحى كلى تر، چرا خداى متعال عالم را به گونه اى آفریده است كه صحنه این همه فساد و فقر و غارت گرى انسان، و یا حوادث طبیعى تلخ و ناخوشایندى همانند زلزله، سیل، خشك سالى و بیمارى باشد؟ اساساً وجود شرور ـ اعم از شرور انسانى یا طبیعى ـ چه مقصودى را در جهان برمى‌آورد؟
فلاسفه و متكلمان هر یك در رشته مربوط به خود، به این سؤال پاسخ گفته اند و پاسخ تفصیلى آن را باید در جاى خود جستجو كرد. آن چه به اجمال در این جا مى‌توان گفت این است كه، وجود این گونه شرور و مفاسد
﴿ صفحه 30﴾
انسانى و طبیعى، در واقع از لوازم وجود عالم طبیعت و تزاحمات مادى است. خداوند بر اساس حكمت خود عالم طبیعت را آفریده و عالم طبیعت، خواه ناخواه، با چنین شرور و مفاسدى، چون جنگ، فقر، بیمارى، سیل، زلزله و طوفان همراه خواهد بود. وجود جهان طبیعت و عالم ماده بدون وجود این گونه شرور و فسادها امكان پذیر نیست. از آن جا كه ترك آفرینش این عالم با «فیاضیت على الاطلاق» خداوند ناسازگار است، خداى متعال، چنین جهانى را آفریده است و خواه ناخواه، هنگامى كه آفریده شد، این گونه شرور و مفاسد را نیز به همراه خواهد داشت. اما همراه بودن این جهان با شرور و مفاسد نمى‌تواند مانع از تعلق اراده حكیمانه الهى بر آفریدن آن شود؛ زیرا با وجود همه این شرور، در مجموع، خوبى‌ها و مصالح این جهان بر بدى‌ها و مفاسد آن غلبه كلى و قاطع دارد. این پاسخ اجمالى، كم و بیش مى‌تواند وجود جنگ و خون ریزى در جوامع انسانى را توجیه كند.