اكنون دوباره به سخن اصلى خود باز مىگردیم. گفتیم كه اسلام، جهاد ابتدایى را مشروع و مجاز مىداند و این حكم بر اساس نظام ارزشى خود اسلام كاملا قابل توجیه و دفاع است. در همین راستا، نكته مهمى كه در این جا باید به آن اشاره كنیم این است كه اصولا جهاد ابتدایى نیز به نوبه خود، یك نوع دفاع و جهاد دفاعى است؛ دفاع از حق خداى متعال. توضیح این كه كافران و بدخواهان، در دشمنى خود با اسلام و مسلمانان، نیّتها و اهداف، و هم چنین روشها و راه كارهاى مختلفى دارند. گاهى هدفشان تصرّف و تملك اموال، دارایى ها، سرزمین، ثروتها و منابع مسلمانان است و براى این كار از راه مستقیم و جنگ و لشكركشى نظامى وارد مىشوند. گاهى نیز براى دست یابى به همین هدف، از راه غیر مستقیم وارد مىشوند و با گسیل كارشناسان و به اصطلاح مستشاران و مشاوران مختلف، در ظاهر شعار خدمت و اصلاح امور سر مىدهند اما در واقع به خیانت و غارت و چپاول مشغول مىشوند.
اما گاهى هدف دشمن، بیشتر سلطه و سیطره است؛ بدین معنى كه اگر از اموال، دارایىها و ثروت و منابع مسلمانان بهره اى نمىبرد، در صدد است كه، دست كم، آنها را در كنترل و نظارت خود داشته باشد. در چنین فرضى، دشمنان بیشتر با ابزار سیاسى و فرهنگى سلطه خود را اعمال مىكنند؛ براى مثال، ممكن است با تعیین حاكمى دست نشانده، كه حتى در ظاهر
﴿ صفحه 149﴾
مسلمان هم هست، منویات و برنامههاى خود را به اجرا در آورند.
گاهى نیز هدف دشمن، هدم و حذف اسلام است و مسلمانان را مخیر مىكند كه یا دست از اسلام بردارند و در عوض، جان و مال و زن و فرزندانشان را محفوظ بدارند، و یا آماده جنگ و تهدید جان و مال و زن و فرزندانشان باشند. قرآن كریم در این باره مىفرماید:
وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَكُمْ حَتّى یَرُدُّوكُمْ عَنْ دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا؛(91) و آنان پیوسته با شما مىجنگند تا ـ اگر بتوانند ـ شما را از دینتان برگردانند.
یا مىفرماید:
وَدَّ كَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ یَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِكُمْ كُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛(92) بسیارى از اهل كتاب، پس از این كه حق بر ایشان آشكار شد، از روى حسدى كه (به سبب ایمان شما) در وجودشان بود، دوست مىدارند كه شما را پس از ایمان آوردنتان، به كفر باز گردانند.
هم چنین در جایى دیگر مىفرماید:
وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً؛(93) دوست مىدارند كه شما كفر ورزید چنان كه آنان كفر ورزیدند، پس (همه با هم در كفر) یكسان باشید.
در هر حال، وجه مشترك همه موارد و فروض مذكور این است كه در همه آنها عزت و شرف مسلمانان در معرض تهدید قرار مىگیرد؛ در حالى كه خداى متعال در قرآن مىفرماید:
﴿ صفحه 150﴾
وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛(94) و خداوند هرگز بر (زیان) مؤمنان، براى كافران راه (تسلطى) قرار نداده است.
هم چنین مىفرماید:
وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛(95) و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است.
از این رو بر اساس آیات مذكور و ادله متعدد دیگر، در تمامى موارد و فروضى كه ذكر كردیم، بر مسلمانان واجب است كه در مقابل توطئهها و تهدیدهاى دشمنان قد علم كرده و از عزت و شرف اسلامى، جان، مال، زن، فرزند و آب و خاك خود دفاع و حراست كنند و فرصت و امكان تهدید و تجاوز را از كافران و دشمنان بگیرند. این امر به ویژه آن هنگام كه دشمنان قصد براندازى دین و ایمان مسلمانان و تعدّى به مقدساتشان را داشته باشند حساسیت و اهمیت بیشترى پیدا مىكند؛ زیرا اساساً هدف از آفرینش عالم و آدم و غرض از بعثت انبیا و فرستادن كتب آسمانى و ادیان الهى جز این نیست كه انسانها به دین و آیین حق درآیند و باعمل به احكام آن، به خداى متعال نزدیك شوند و نزد او مقام و منزلت یابند.
بنابراین چگونه ممكن است اسلام به مسلمانان اجازه دهد كه در برابر دزدان و براندازان دین حق ساكت بنشینند تا آنان بدون نگرانى این گران بهاترین سرمایه و عزیزترین و با اهمیت ترین موجودیشان را از آنان بربایند؟!
از نظر اسلام، مسلمانان حتى این حق را ندارند كه براى حفظ جان و
﴿ صفحه 151﴾
مال و زن و فرزندشان، تظاهر به دست برداشتن از دین و مذهب خود كنند هر چند كه در باطن هم چنان مسلمان و مؤمن باقى بمانند.
آرى، در اسلام هیچ چیز گران قدرتر از دین حق نیست؛ تا آن جا كه در صورت لزوم، براى حفظ دین، حتى از جان نیز ـ كه هیچ چیز به پاى آن نمىرسد و در فقه گفته اند كه حفظ جان از اهمّ واجبات است ـ باید گذشت و آن را سپر دین نمود.
بدین ترتیب بر اساس چنین دیدگاهى مىتوان گفت، همه انواع جهاد در اسلام جنبه دفاعى دارد و حتى آن چه كه در اصطلاح فقهى «جهاد ابتدایى» نامیده مىشود، با این ملاحظه «جهاد دفاعى» خواهد بود. به عبارت دیگر، در هر جهاد اسلامى مسأله «دفاع» مطرح است، با این تفاوت كه «متعلَّق دفاع» مختلف مىشود. گاهى دفاع از آب و خاك مطرح است، گاهى دفاع از نفوس مسلمانان، گاهى دفاع از عزت و شرف اسلامى، و گاهى... . در این میان گاهى «دفاع از حق خداى متعال» مطرح است. این همان جهادى است كه در اصطلاح فقهى «جهاد ابتدایى» نامیده مىشود و طبق بیانى كه ما در این جا آوردیم، مىتوان آن را نیز «جهاد دفاعى» به حساب آورد و در بین اقسام مختلف دفاع، والاترین و شریف ترین آنها نیز خواهد بود. در این جا لازم است در مورد «حق خداى متعال» و دفاع از آن كمى بیشتر توضیح دهیم.
هم چنان كه پیش از این و در مباحث مختلف اشاره كرده ایم، تنها حقِّ اصیل و ذاتى در عالَم، حقّ خداى متعال است و سایر حقوق در پرتو این حق است كه معنا مىیابند و توجیه مىشوند. خداوند مالك حقیقى همه موجودات، و از جمله انسان، است و تمامى مخلوقات همه هستى خود را
﴿ صفحه 152﴾
وام دار خداى متعال هستند. این رابطه مالكیت بین خداوند از یك سو و سایر موجودات از سوى دیگر، ایجاب مىكند كه خداوند حق داشته باشد كه تمامى هستى طبق خواست و اراده او به چرخش و گردش در آید و رفتار كند.(96)
در مورد جامعه انسانى نیز اقتضاى این حق این است كه در سرتاسر جوامع بشرى تنها خدا پرستش شود، دین او حاكم و سخنش برتر باشد: وَ كَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا؛(97)كلمه خدا است كه برتر است.
حال اگر انسان هایى از پذیرش و رعایت این حق الهى سر باز زدند، علاوه بر عذاب و عقاب اخروى خداوند مىتواند در همین دنیا نیز آنها را عقوبت كند. این عقوبت مىتواند به صورت عذاب و بلایى طبیعى باشد كه از آسمان یا زمین بر آن افراد نازل مىشود، و مىتواند به این صورت باشد كه خداوند از مؤمنان و صالحان بخواهد كه بر آنان یورش برند و جلوى تباه كارى و فساد آنان را در زمین بگیرند و به آن خاتمه دهند، كه این همان جهاد ابتدایى است:
قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیكُمْ وَ یُخْزِهِمْ؛(98)با آنان بجنگید، تا خدا به دست شما عذابشان دهد و خوارشان كند.
جهاد ابتدایى جز این نیست كه به منظور احقاق حقى كه خداى متعال بر كل بشریت دارد، گروهى از بندگان شایسته خداى متعال مأموریت یابند بر كسانى كه این حق را پایمال كرده و راه شرك و كفر و ظلم و فساد در
﴿ صفحه 153﴾
پیش گرفته اند یورش برند و تا زمانى كه دین حق و اراده خدا حاكم شود نبرد را ادامه دهند.
اگر به این حقیقت توجه داشته باشیم كه غرض از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)تسلّط دین او بر همه ادیان است: هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛(99) نیز اگر توجه داشته باشیم كه هدف از قتال با كفرپیشگان، برافتادنِ همه فتنهها و اختصاص یافتن دین به خداى متعال است: وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلّهِ؛(100) به ویژه، اگر توجه كنیم به این نكته كه در روایات ما، «فتنه» ـ كه در این آیه آمده ـ به «شرك» تفسیر شده است، آن گاه درمى یابیم كه جهاد ابتدایى با كفار و مشركان باید تا آن جا دوام پیدا كند كه زمین از آلودگىهاى كفر و شرك و فساد پاك شود و حكومت الهى و توحیدى در سراسر عالم برقرار گردد.
ناگفته نگذاریم كه مقصود از برافتادن كفر و شرك این نیست كه همه انسانهاى روى زمین مسلمان و موحد شوند ـ چرا كه با جبر و زور نمىشود در دلها نفوذ كرد و ایمان و اعتقاد كه به دل مربوط مىشود از دسترس اكراه و الزام به دور است: لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ(101) ـ بلكه منظور این است كه نظام حاكم بر جهان، نظامى الهى و توحیدى باشد و حاكمیت از آنِ خدا گردد.
در هر حال، همه آن چه را كه در این زمینه گفتیم، مىتوان به این صورت خلاصه كرد كه فلسفه جهاد ابتدایى احقاق یك حق عظیم و برتر
﴿ صفحه 154﴾
است كه خداى متعال بر جمیع بندگان خود دارد. از این رو «جهاد ابتدایى» را نیز مىتوان نوعى دفاع و «جهاد دفاعى» به حساب آورد؛ دفاع از حق خداوند بر بندگان خود.
البته گرچه در نام گذارى و لفظ مضایقه اى نیست، اما حقیقت این است كه بر اساس معناى اصطلاحى و رایج «دفاع»، نمىتوان «جهاد ابتدایى» را مصداق دفاع دانست، و اگر هم ما آن را از مقوله دفاع برشمردیم، در واقع از باب «توسعه در اصطلاح» است. اما در هر صورت آن چه كه مهم است و هیچ تردیدى در آن وجود ندارد، جواز جهاد ابتدایى در اسلام است؛ خواه آن را دفاع بنامیم و خواه جهاد ابتدایى.
﴿ صفحه 155﴾