برای دیدن راز، روح رازبین میخواهیم؛ اگر بفهمیم فاطمه و پدر فاطمه و همسر و فرزندان فاطمه(ع) راز هستند، خودشان، خودشان را به ما نشان میدهند، مثل اینكه دیوار را شما با نور میبینی، اما نور را با خودش میبینی. شما خدا را با خودش مییابی، یعنی خود خدا نور خودش را مینمایاند، به همینجهت هم در دعای ابوحمزه میگویی:«بِكَ عَرَفْتُكَ»؛ یعنی با خودت، خودت را شناختم، و اساساً خدایی که با چیز دیگری یافت شود، خدا نیست، آن دیگر فكر ما در مورد خدا است. به قول مولوی:
هر چه اندیشی، پذیرای فناست
وانكه در اندیشه ناید، آن خداست
خدا، خودش خودش را به ما نشان میدهد، چون نور آسمانها و زمین است. کافی است ما بخواهیم دلِ خدابین داشته باشیم، خدا خودش را به ما نشانمیدهد. شما میگویید: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ» یعنی خدایا! خودت خودت را به من نشانبده. چون چیزی روشنتر و حاضرتر از خدا نیست كه آن چیز بتواند خدا را به ما نشان دهد، ولی برای نگاه به خدا باید چشم و هوش دیگری به صحنه بیاورید. به گفته مولوی:
گوش را بگذار و آنگه گوشدار
هوش را بگذار و آنگه هوشدار
این نور را شما نمیتوانید همانطوری که دیوار را میبینید، ببینید؛ فقط باید آماده بشوید، خودش پیداییِ خودش را دارد. بهقول فیلسوفان: «ظاهرٌ بِنَفْسِهِ، مُظْهِرٌ لِغَیرِه»؛ است یعنی خودش به خودش پیداست، بقیه هم به آن پیدایند. حالا این نورِ ضعیفِ موجود در این دنیا، مثل نور خورشید، اینقدر خودشْ خودش را نشان میدهد! آنوقت انوار فاطمهزهرا و ائمه(ع) نمیتوانند خودشان، خودشان را نشان دهند؟ ائمه درجه نورانیتشان بیشتر است یا این نور عالم مادّه؟! قرآن نورانیتر است یا نور موجود در عالم مادّه؟! خود قرآن میفرماید: قرآن نور است(56) و اهلالبیت پیامبر(ص) هم كه قلبشان طبق آیه 79 سوره واقعه، قرآن است، نورند. پس ائمهشناسی و فاطمهشناسی، یعنی نورشناسی، و برای نورشناسی باید روح و قلب نورشناسی داشته باشید، یعنی به قول مولوی:
گوش را بگذار و آنگه گوشدار
هوش را بگذار و آنگه هوشدار
توجه فرمودید؛ وقتی ملتفت بشوید نور در اتاق است، میگویید: «بله! راست میگویی؛ ما از آن وقت تا حالا نور میدیدیم اما فکرمیکردیم این آقا را داریم میبینیم!»، نور بود که به من میخورد و شما من را میدیدید. پس اول نور بود، اما از بس روشن و همهجا بود، آدم فکرمیکرد که نیست!