اینكه عرض شد این فراز از حدیث اسرار فوقالعادهای را در بردارد، به این جهت است كه ما از طریق این حدیث، معنی تغذیه روحانی را میفهمیم و متوجّه میشویم ابعاد روحانی هر موجودی با تجلّیات حضرت ربّ تغذیه میشود - اعم از حقایق نورانی مثل معصومین یا ملائكه یا انسانهای اهل دل- آنچه برای مؤمنینِ كامل، در برزخ و قیامت پیش میآید، از همین سنخ است و آنهایی كه در دنیا جهت روح و قلب خود را به سوی اسماء الهی انداخته و از تجلّیات آن اسماءِ مقدس بهره بردهاند، و در برزخ و قیامت به نحو كامل به آن دست مییابند و شعف حقیقی اهل بهشت در همین نكته تغذیة روحانی آنها از اسماء الهی، نهفته است.
رسول خدا(ص) خبر داد كه چگونه روح فاطمه(س) با تجلّیات اسماء الهی تغذیه میشود و این یكی از رازهای وجودی انسانهای كامل است و در واقع راه حقیقی رسیدن به قرب الهی، از طریق اسماء الهی، راه آنهاست و وسعت انسانها از طریق اطاعت و محبّت به اهلالبیت پیامبر(ع) تا اینجاها ممكن است سیر كند كه غذای جانشان انوار اسماء الهیه باشد، اینها توانستهاند با ذكرهای دینی، جانشان را تغذیه كنند و زنده نگهدارند. آیا برای شما پیش نیامده است كه بعضاً با ذكر «لاالهالاّالله» جانتان تغذیه شود؟ تازه این ذكر وقتی تأثیر نورانی خود را متجلّی میكند كه موانع نفسانی ما در بین نباشد. فراموش نكنید كه ما در آن دنیا فقط قلبیم، حال اگر این قلب به فرهنگ و سیرة حضرت زهرا(س) نزدیك نشود و از آن حضرت مدد نگیرد، چه سختیهایی خواهد كشید. در آن شرایطی كه شرط حیات، تغذیه قلب با جلوات انوار اسماء الهی است، مؤمنین با یاد خدا و توجّه به اسماء الهی، زندهاند و نزد پروردگارشان تغذیه میشوند. اگر إنشاءالله خواستید در برزخ و قیامت توان توجّه به اسماء الهی را داشته باشید و از تجلّی اسماء الهی برخوردار شوید، باید در حین اقامة نماز، خود را در برزخ احساس كنید و با گفتن اذكار نماز، عملاً ارادهتان این باشد كه با قلب خود تقاضای تجلّی اسماء الهی را بر قلبتان دارید.
پیامبرخدا(ص) میخواهند بفرمایند، حضرتزهرا(س) در مقامی فوق مقام جبرائیل و اسرافیل و میكائیل و عزرائیل(ع) بسر میبرند، و در آن مقام حالت استقرار و بقاءاند و همواره در چنین حالتی به سر میبرند و حركات و سكناتشان متذكّر چنین مقامی است و شما میتوانید از آن حضرت بهره انتقال به آن مقام را ببرید.
حضرت رسولاكرم(ص) مقام فاطمه(س) را به عنوان یك نمونه مطرح میفرمایند تا اوّلاً؛ بشریت متوجة حضرت زهرا(س) باشد و بفهمد او حامل چه حقایقی است، ثانیاً؛ فكر و فرهنگی را برای بشریت معرفی كنند كه بشر بفهمد هستند انسانهایی كه وجودشان فوق وجود جسمانیشان است. آری؛ به گفتة ملاصدرا«رحمةاللهعلیه» «النَّفْسُ جِسْمانِیَّة ُالْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ الْبَقاء»؛(4) یعنی نفسِ هر انسانی از طریق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث میشود و انسانها قبل از بدن خود دارای یك شخصیت خاص و متعیّنی نبودهاند،(5) ولی در مورد اهلالبیت(ع) قضیه فرق میكند و آنها علاوه بر نفسی كه مثل سایر انسانها «جِسْمانِیَّةُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ الْبَقاء» است یك مقام تمثّل نوری نیز دارند. چنانچه در حدیث داریم كه «خَلَقَ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِالله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِیَّة، بَلْ اَرْواحٌ»؛(6) یعنی خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبحهای نورانی در برابرش خلق كرد. راوی میگوید: عرض كردم: اشباح چیست؟ حضرت فرمود: سایة نور، بدنهای نورانی، بلكه ارواحِ نورانی هستند. پس طبق این روایت شخص رسول خدا(ص) و عترت پاك آن حضرت همگی دارای حقیقت نوری بودهاند و حضرت شرح میفرماید كه آن اشباح نوری، سایههای نوری بودند، به معنی بدنهای نورانی، بدنهایی كه به یك اعتبار روحاند، چون در آن مقامْ جسمها، جسمهایی است از جنس روح، نه جسمهایی از جنس ماده و جرم، بلكه سایههایی كه نمایش جلوة اسماء الهیاند. مگر میشود پیامبر و عترت مطهرش(ع) قبل از خلقت عالم در حقیقت غیبیه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف كنند؟ چراكه هدف غایی باید ابتدا در عالم غیب باشد تا عالم خلقت در عالم عین، به سوی آن حقیقت در عالم غیب سیر كند، چون غایت مفقود، محال است،(7) پس در واقع رسول خدا(ص) از یك قاعده اساسی كه در عالم، تحقّق دارد خبر میدهند كه جای بحث آن اینجا نیست و فقط در حدّ گذرا عرض خواهم كرد.