پس اصل قضیه این است كه «حقایق عالیه» با «همّت عالیه» و با جهت دادن روح از عالم محسوس به عالم معقول به دست میآید. حالا انسانهای دقیق، یعنی انسانهای وارسته از كثرت دنیا، انسانهای آزاد شده از سطحینگری دنیا، از طرف خداوند مأمور شدهاند تا نظر ما را به اسرار و حقایقی در این عالم جلب كنند كه بهكمك آنها جهت جان ما به حقایق عالم جلب گردد. آنها حقایقی را دیده و متوجّه شدهاند كه انسانهای عادی از آن حقایق و رمز و رازشان بیخبرند در حالیكه صد درصد نیاز دارند كه از آنها باخبر شوند، و به همین دلیل انبیاء و اولیاء آمدهاند تا ما را از حقایق و رمز و رازهای عالم بالا با خبر كنند. به ما تذكر میدهند كه چشمتان تماماً بر زمین و عالم ماده دوخته نباشد، كمی به عالم بالاتر چشم بدوزید تا آرامآرام به تماشای آن عالم بیكران دست یابید.
به كسانی كه به لطف خدا سرشان را بالا كردند و حقایق عالیه را دیدند، و چه چیزها دیدند، «هادی» میگویند. یعنی هدایتگرانی كه سرشان را از سطح روزمرگی دنیا بالاتر برده و حقایقی را دیدهاند. اینها به لطف خدا قلبهای آزادشدهای داشتند كه به توحید رسیده و حقایق را دیدند و راه ارتباط با آن حقایق را به ما گوشزد كردند. آیا میشود كسی خودش را از مادون به مافوق سیر ندهد و آن حقایق مافوق را بیابد و حس و قبول كند؟! مسلّم نمیشود! چون هدایتگران، خودشان با آن حقایق روبهرو میشوند و سپس از آنها خبر میدهند، و فایده ندارد كه صرفاً به ما خبر دهند، بلكه به ما كمك میكنند تا ما هم سرمان را بالا ببریم و در حدّ وسع خودمان آنها را ببینیم، تا آهستهآهسته ما انسانها از زمین برخیزیم و آسمانی شویم.