3- این بزرگان، پنهانی از شهر کوفه بیرون میآمدند تا به صحنهای فوقالعاده حساس در تاریخ پای گذارند. ایمان و خرد آنچنان در وجودشان در هم آمیخته بود که بهخوبی توانستند بفهمند چه کار بزرگی را در ذیل شخصیت امام حسین(ع) میتوانند به عهده گیرند و در دشت کربلا، تاریخی به وسعت همهی حقیقت پدید آوردند.
هنوز که هنوز است بشر نمیفهمد در کربلا چه چیزی واقع شد. اگر میخواهید ببینید در کربلا چه خبر شد از خودتان بپرسید راز پیروزی خون بر شمشیر در کجا است. چطور میشود ملتی کشته بدهند ولی شکست نخورند. در مورد مردم غَزّه گفته بودند آنها شیعیانی هستند که دست بسته نماز می خوانند. چون فرهنگی که بتواند در مقابل کشته شدن پایداری کند و احساس شکست نکند فرهنگی است که امام حسین(ع) به بشریت آموخت و ما در 15 خرداد سال 1342 آن را تجربه کردیم و پایهی انقلاب اسلامی خود را گذاشتیم. همیشه در دنیا اینطور بوده که اگر یک جبهه کشته بیشتری میداده آن جبهه، جبههی شکستخوردهای بوده و راز بقای مستکبرین نیز در همین موضوع بوده است در حالی که در کربلا این معادله به هم خورد. توجه کنیم که در کجای تاریخ داریم زندگی میکنیم. مطابق عرف جهان ما باید شکست را در کشته شدن احساس کنیم. در کربلا چیز دیگری توسط حضرت سیدالشهدا(ع) واقع شد و اولین کسانی که این را فهمیدند اصحاب امام حسین(ع) بودند و راز سبقت در شهادت در اینجا نهفته بود که آنها میدانستند دارند جبههای را در تاریخ میگشایند که شهادت با پیروزی همراه است.
درست است که هر کشته شدنی شهادت نیست و لازمهی شهادت اصرار بر حاکمیت حق و نفی باطل است ولی وقتی پای شهادت به همان معنای واقعی آن به میان آید پیروزی حتمی است و این را شما در امیدواری یاران امام حسین(ع) در عصر عاشورا ملاحظه میکنید. از یک طرف میدانند تا ساعاتی دیگر همه شهید میشوند و از طرف دیگر با تمام امید شمشیر میزنند. اگر آن بزرگوران به پیروزی خود امیدوار نبودند هرگز نمیتوانستند با چنین حرارتی شمشیر بزنند و شهید شوند. آنها فهمیده بودند سبقت در شهادت، سبقت در پیروزی است و تلاش میکردند از این پیروزی عقب نمانند. در همین راستا حضرت اباالفضل(ع) به برادران خود یعنی عبدالله و جعفر و عثمان که مادر همهی آنها ام البنین بود رو کرد و گفت: «جانم فدای شما، پیش بروید و از آقایتان حمایت کنید تا در راه او کشته شوید» و آنها چنین کردند. زیرا عباس(ع) میخواست در جبههای که گشوده شده است عزیزانش بینصیب نباشند و آنها هم خوب فهمیدند برادرشان عباس چه میگوید، بیدرنگ استقبال کردند.
موضوع به این سادگی نیست که تصور شود لشکریان عمر سعد میخواهند امام را اسیر یا شهید کنند و اصحاب تلاش میکنند زودتر از امام کشته شوند. اصحاب بزرگوار حضرت خوب میفهمیدند چه کار بزرگی به دست آنها در حال انجام است. باید در حرکات و گفتار امام و یاران امام، کربلا را پیدا کنید، کربلائی که موجب میشود امروز ملتی به نام ملت ایران بر خلاف همهی تصمیماتی که استکبار میخواست تا رژیم صهیونیستی را در منطقه حاکم کند و فلسطین را از نقشه جهان پاک کند، تصمیم میگیرد و همهی معادلاتی را که آنها برای خود ساخته بودند به هم میزند، تا جایی که سازمان ملل فعلاً کشور فلسطین را به عنوان عضو افتخاری میپذیرد. این به جهت روحیهای است که ایران در تاریخ معاصر شکل داده است. اگر نتوانید نسبت آنچه را امروز در مقابل استکبار عملی میشود با امام حسین(ع) پیدا کنید در تاریخ خودتان زندگی نمیکنید. برای از بین بردن فرهنگ مقاومت در فلسطینیان، پادشاه قطر به عنوان وامدار صهیونیستها رفت و با آقای اسماعیل هنیه صحبت کرد که با سقف آهنینی که صهیونیستها نصب کردهاند مقاومت شما بیفایده است، پس در مقابل صهیونیستها کوتاه بیائید. سوریه هم که دیگر توانی ندارد که بتواند کمکتان بکند، شما یک کار بیشتر نمیتوانید بکنید و آن این است که اسرائیل را به رسمیت بشناسید و فکر این که شما کشور مستقل باشید را از سر بیرون کنید، ما هم گذرگاهها را برایتان باز میکنیم تا در همین کنارهی غزّه به زندگی خود ادامه دهید. از برخورد بعدی صهیونیستها معلوم میشود اسماعیل هنیه پیشنهاد شاه قطر را نپذیرفت. به همین جهت بمبارانها شروع شد و با شهادت آقای احمد الجعبری فرمانده برجسته گردانهای عزالدین قسام، تصورشان آن بود که چند روزه کار غزه را یک سره میکنند و در دور دومِ ریاست جمهوری اوباما مسئلهی فلسطین بهکلی تمام میشود و رژیم صهیونیستی برای همیشه از موضوع فلسطین آزاد میگردد و فلسطین به عنوان یک کشور کوچک و بدون ارتش در زیر سایهی رژیم صهیونیستی قرار میگیرد. ولی به جهت عمل به موقع مقام معظم رهبری«حفظهالله» نتیجه، برعکس شد و اگر موشکهای و الفجر 5 نبود و اگر جریان مقاومت در غزه شکست میخورد، روحیهی انقلابی مسلمانانِ بهپا خاسته در شمال آفریقا به شدت ضربه میخورد و عملاً سوریه امکان ادامه مقاومت در مقابل جنگی که بر آن تحمیل شده است را نداشت. این جاست که باید متوجه باشیم یاران امام حسین(ع) چرا متوجهاند بهترین نحوه ادامه حیات اسلام شهادت است، شهادتی که از هزاران حیات بالاتر است. تا این نکته به خوبی درک نشود نمیتوانیم بپذیریم چرا گفته میشود کربلا یک راز بزرگ است که گفتنی نیست ولی کشفکردنی است. اگر بر روی آن تدبر کنید إنشاءالله حقیقت آن برایتان کشف میشود، به همان معنایی که در آخر زیارت جامعه از خداوند میخواهید شما را جزء شاهدین قرار دهد تا با رفع حجابهای بین شما و حقیقت، حقیقت برای شما آشکار شود، عرض میکنید: «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ»(37) پروردگارا ما به آنچه نازل کردی ایمان آوردیم و از رسول پیروی نمودیم پس ما را در زمرهی شاهدین قرار ده. اگر بخواهید کربلا را خلاصه کنید برای همیشه از کربلا محروم میشوید، باید کربلا را پیدا کنید.