یکی از مشکلاتی که ما باید از طریق نظر به سیرهی اصحاب امام حسین(ع) در خودمان برطرف کنیم فهم زمانه است و اقدامِ به هنگام. این نیاز به بصیرتی دارد که با اُنس با شخصیتِ تاریخی اصحاب امام حسین(ع) در کربلا به دست میآید. همان بصیرتی که 9 دی سال 88 را بهوجود آورد که عملاً یک فتح قدسی بود برای آیندهی انقلاب اسلامی و تجلی بارزی بود از همان نوری که اصحاب امام حسین(ع) از آن برخوردار بودند. مردم در 9 دیماه سال 88 با بصیرت الهی و خدادادی متوجه ابعاد مختلف فتنه شدند و اقدامی را نمودند که سالهای سال تاریخ ما را تغذیه میکند و به همین جهت مقام معظم رهبری«حفظهالله» تأکید بر حفظ آن حادثه در تاریخ ما دارند.
علت اینکه امثال نهضت آزادی نتوانست با انقلاب همراهی کند آن بود که اعضای آن گروه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را در دوران معاصر نفهمیدند، تصورشان آن بود که نقش انقلاب اسلامی فقط در آن حد است که ما را از دیکتاتوری نظام شاهنشاهی آزاد میکند تا مثل اروپا یک کشور مدرن داشته باشیم، با این تفاوت که آنها مسیحی هستند و ما مسلمان. خون دلخوردنهای این آقایان در زمان شاه و تحمل زندان برای آن بود که عرض شد ولذا منتظر انقلاب اسلامی به آن معنایی که امام مطرح کردند نبودند که حالا از آن استقبال کنند و برای آن شهید بدهند. آنها حرفشان این بود که «شاه باید سلطنت بکند نه حکومت». آقای بازرگان میگفت: «ما اسلام را میخواهیم برای ایران». حضرت امام در مقابل این حرف فرمودند: « ایران براى اسلام قیام كرد. از اول فریاد زد كه ما اسلام را مىخواهیم».(10) مشکل بعضی از مذهبیها این است که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را نمیفهمند و به همین جهت نمیتوانند آن طور که شایسته است همراهی کنند. حالا هم آنهایی که به جهت تنگناها و بداخلاقیها خون دل نمیخورند بعداً که گشایشی برای عبور از این مشکلات ظهور کرد آن گشایش را به رسمیت نمیشناسند تا از آن استقبال کنند و بر اساس «وقت»ی که ظهور میکند اقدام کنند. عدهای از مذهبیهای ما مشکلشان این بود که چرا همسر شاه بیحجاب است وگرنه عیب دیگری در او نمیدیدند، اینها از آفات آن نظام چیزی نمیدانستند که با ظهور «وقتِ» انقلاب بتوانند سرباز فداکار انقلاب اسلامی باشند. آن آقایی که چون گفته بود گوشت یخزده حرام است، تبعیدش کرده بودند که منتظر انقلاب اسلامی به آن معنایی که حضرت امام(ره) مدّ نظر داشتند نبود که حالا بتواند فدای انقلاب بشود.
امروز هم تفاوت ما با بعضی از برادران اهل سنت در تفاوت نظر به جایگاه کل اسلام است در مناسبات جهانی و امور اجتماعی. ما میگوئیم اسلام یعنی حاکمیت خدا در تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی و تربیتی، ولی آنها اسلام را برای حاکمیت حکم خدا در امور شخصی، مثل نماز و روزه پذیرفتهاند و اما امور سیاسی، اقتصادی جامعه را به حاکمانی سپردهاند که بهشدت سکولاراند، اکثر مردم کشورهای اسلامی میدانند که حاکمانشان فاسداند ولی بر همین اساس مسئلهای با آنها ندارند.