سؤال: بعد از آنکه استاد یا استادهایی را که عالَم دارند انتخاب کردیم، موضوعات خاصی از آثار آنها را کار کنیم، یا اینکه مجموعهای از آثارشان را؟ مثلاً در سیر مطالعاتی کتب امامخمینی(ره)، یا علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه»، یا دكتر داوری، یا شهید آوینی، آیا موضوعات خاصی كه در آن رابطه شبهه داریم را در آثار آنها كاركنیم یا اینكه كل آثار ایشان را بخوانیم؟ درواقع سؤال ما از شما این است که چه طریقی را برای هم افقشدن با استادی که انتخاب کردهایم پیشنهاد میکنید؟
جواب: این دست شما نیست، چه برسد به اینکه بنده بخواهم پیشنهادی داشته باشم؛ شما اگر به استادی که باید انتخاب کنید رسیدید، خود آن استاد به شما میگوید از چه راهی با او همافق میشوید. گرایشهای شما هم منطبق با استاد یا استادانتان میشود. تلاشتان فقط همافقشدن با او است. همافقشدن یکی از نظر آداب شخصی است، یکی هم از نظر فکر و عبادات است، مثلاً تلاش شما این میشود که فکر حضرت امام خمینی(ره) را بگیرید. بعد میبینید این فکر، منهای زندگی سادهای همانند او، ممکن نیست، لذا سعی میکنید از نظر ظاهر زندگی هم هرچه بیشتر با او هماهنگ شوید. به نظر بنده حضرت امام خمینی(ره) خودِ برترِ انسانِ قرن حاضر است. وقتی که خودِ برتر خود را او دانستید اگر متوجه شوید برای نزدیکی به او باید حکمت و عرفان هم کنار سایر مطالعات و فعالیتهایت بدانید، به راحتی مطالعه در مورد حکمت و عرفان جزء زندگیتان میشود. اگر متوجه شوید باید در مستحبات هم وقت بگذارید، به راحتی وقت میگذارید، به همین جهت است که ملاحظه می کنید شاگردان امام خمینی(ره) که ایشان را به عنوان شخصیت آرمانی خود پذیرفتند چقدر راحت مثل خودِ استادشان در علوم دینی در جامعیت بودند و هستند.
بنده یک زمانی فکر کردم علامه محمدتقیجعفری(ره) همان شخصیتی هستند که من میخواهم، درنتیجه تمام وقت و ذکرم را روی سخنان و كتابهای ایشان گذاشتم؛ بعد از یک مدتی احساس کردم ایشان از جهت ارائهی مطالب تازه نمیتوانند افقی جدید بر افقهای قبلی در مقابلم بگشایند. متضاد با افق بنده نبودند، به یک معنی از آن به بعد از علامه محمدتقیجعفری(ره) گذر کردم - نه اینکه پشت کرده باشم- دیدم ایشان تا آنجا را خوب آمدند، ولی بنده به دنبال موضوعات دیگری بودم، ممکن است ایشان در آن افقی که بنده نمیخواستم خیلی جلو رفته باشند، مثل وقت زیادی که روی شرح مثنوی گذاشتند، احساس کردم آن موضوعاتی که نیاز دارم در آثار حضرت امام خمینی(ره) و آثار آیتاللهجوادی«حفظهالله» و علامه طباطبایی(ره) بهتر میشود پیدا کرد، با ارتباط با آثار این بزرگان، علاوه بر اینکه افق قبلی حفظ شد، افقهای بالاتری در مدّ نظرم قرار گرفت و انصافاً توجه به استادهای بعدی را هم خودِ حضرت علامه محمدتقی جعفری(ره) در مقابل بنده قرار دادند. وقتی استاد به واقع استاد باشد، خودِ او به شما میگوید که تا کجا میتواند شما را جلو ببرد و بقیهی راه را با چه کسی میتوانی ادامه دهی. آیا راه صحیح این نیست که فعلاً دامن یک دانشمند معتبر و مطمئن را که میدانیم در تفکر اسلامی در عین جامعیت، عالَم دارد بچسبیم، بعد در دل ارتباط با فکر او، اگر دیدیم جوابگویمان بود، ارتباط با او را ادامه دهیم، و اگر نبود از او گذر کنیم؟ علامهجعفری(ره) خودش دارد به شما میگوید چطوری با او برخورد کنید. وقتی شما می خواهید با شخصیت علمی یک دانشمند اسلامی ارتباط پیدا کنید خود او خود را به شما مینمایاند و سخت إبا دارد که مُریدسازی کند. اگر او عالَم داشته باشد و شما هم بخواهید عالَم داشته باشید، احساس می کنید در دل آن فکر، جذْبه خوابیده است، و دائماً شما را قدم به قدم جلو برد. اصلاً نور توحیدی آنها به آدم میگوید که چطوری با آنها تعامل بکنیم و راه را ادامه دهیم.