ابتدا باید متوجه باشیم خداوند تمام شرایط بیرونی و درونی را جهت رساندن ما به مقصد حقیقی فراهم فرموده است، از یک طرف جسم و خیال و عقل داده تا با جامعیتی که به دست میآوریم از راه باز نمانیم، از طرف دیگر عالم را مظهر آیات خود قرار داده تا بتوانیم در هر منظری او را بیابیم و یک لحظه بییار نباشیم. قرآن مجید را هم به عنوان نامهی محبوب ارسال فرموده تا کتاب ذکر ما باشد. انبیاء و ائمه معصومین(ع) هم که جمال و حرکات و سکناتشان نمایش توجه به مقصد اصلی است در میدان هستند. پس چه جای ناامیدی؟! مگر میشود خدایی که اینچنین همه چیز را از درون و بیرون فراهم کرده ما را از مقصد خود محروم کند؟ باید امیدوارانه پای در راه نهاد و آرامآرام جلو رفت.
اگر آدم در مسیر دینداری پایداری نمود همین كه مُرد، آنچه در رابطه با اُنس با حقایق غیبی میطلبد به او میدهند، تمام آنچه را نیّت كرده بود و توفیق عمل بدان برایش نبود، به او میدهند. چون روحش را نسبت به كمالات، در حال انتظار نگه داشته بود و نگذاشته بود شیطان این امیدواری به رحمت خدا را از او بگیرد. قرآن هم در این رابطه میفرماید: «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُون»؛(26) و به كسانى كه صبر و استقامت پیشه كنند، مطابق بهترین اعمالى كه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد.
حتماً تجربه کردهاید که وقتی به زیارت بیتاللهالحرام یا ائمه معصومین(ع) میروید، راحتتر اعمال عبادی که همان اُنس شما با حقایق است، تحقق مییابد. چون عموماً شیاطین را در این مکان های مقدس راه نمیدهند و ملائكه در آنجا در تحرّكند. وقتی یک کمی شیطان را عقب راندند، راحتتر به آنچه در نیت دارید منتقل میشوید. حال اگر در برزخ و قیامت وارد شدید که اصلاً شیطان امکان هیچ گونه وسوسهای ندارد، خیلی بهتر به آنچه در نیت دارید دست مییابید و به سویش سیر میکنید. میخواهم عرض كنم واقعیت شما آن موقعی آشکار میشود كه بیشیطان با خود روبهرو شوید، فعلاً شیطان مانع راه شما است و شما با پایداری در دینداری، مسیر خود را عوض نمیکنید، هرچند کُند جلو میروید، پس وقتی به برزخ و قیامت رفتید با واقعیترین بعد خود، یعنی با اصیلترین نیت خود روبهرو میشوید، این به شرطی است که ابعاد وجودی خود را بشناسید و برای مدیریت و تربیت هر کدام برنامهریزی کنید و اولویتها را نیز تعیین نمائید. و با توجه به برنامهها و اولویتها در مقابل وسوسههای شیطان مقاومت میکنید.
چون برنامه خود را در رابطه با رشد ابعاد وجودی خود مشخص کردید و غربت خود در این دنیا را شناختید و از غم این غربت بیرون نرفتید، آنگاه که موانع برطرف شد به راحتی به آرمانیترین نحوهی زندگی دست مییابید. ولی متأسفانه بعضی افراد آنچنان با بیهودگیها گرفتار شیطان شدهاند که اگر شیطان را از آنها بردارند، دنبالش میگردند که پیدایش کنند. اینها با دروغها و انواع اختلاط با نامحرم و دعوا با افراد، در بستری که شیطان فراهم کرده زندگی میکنند. یك تئاتری تهیه کرده بودند كه طرف دائماً در غیاب شیطان به او فحش میداد. وقتی که شیطان برایش ظاهر شد شروع كرد به شیطان بد و بیراهه بگوید، خدا لعنتت كند، فلان فلان شده، برو گم شو، همه را بدبخت كردی، من را هم بدبخت كردی. اتفاقاً شیطان رفت. طرف شروع كرد دنبال شیطان راه افتاد، گفت: پس چرا دنبال من میآیی؟ گفت: آخر، نمیتوانم بیتو زندگی کنم.
وقتی انسان متوجه ابعاد متعالی خود شد و در صدد رشد و کمال آنها برآمد، در مسیر دینداری همچنان پایدار میماند و در مقابل وسوسههای شیطان مقاومت میکند و لذا به مجرد آنکه شیطان از جلوی او کنار رفت به سرعت به سوی مطلوبهای الهی خود سیر میکند، عدهای هم در اوج بیبرنامهبودن، با شیطان بهسر میبرند و بدون او خمارند و از این طریق همهچیز خود را از دست میدهند.
وقتی باید امید به بهشت داشت که لااقل به خود بگوییم اگر نمیتوانی وارد سیر به سوی كمالات معنوی شوی و آن میلها را در همین دنیا بالفعل كنی، لااقل این طرفش را رها نكن. یعنی امید رهایی از این نقصها را از دست مده، تا وقتی موانع برطرف شد بتوانی به مقصد عالیه خود که همان سیر به سوی رب العالمین است، برسی. میفرمایند: روزی جوانی از حضرت آیتاللهبهجت(ره) ذکری خواست، ایشان در پاسخ فرمودند: «هیچ ذکری بالاتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست».(27) وقتی عزم انسان ترک گناه شد، آن موقع که با حذف شیطان، موانع برطرف شد نگاه میكند میبیند هر چه میخواست بشود، برایش محقق شد، و طبق آیهای که عرض شد، همهی پاداشهای او را براساس بهترین نوعی از اعمال که انجام داده، میدهند، مثلاً اگر در تمام عمر میخواستی با قرآن معاشقه كنی؛ و به همین منظور هر روز صبح قرآن میخواندی ولی میدیدی آن طور که میخواهی قلب متذکر نمیشود، دوباره فردا صبح میخواندی ولی میدیدی باز قرآنخواندن ذكر دلت نشد، اما باز هم میخوانی و به امید اهدافی بزرگ همچنان در خواندن و تدبّر در آن پایداری میکردی، حالا در قیامت که موانع برطرف شد، آن عالیترین نوعی که میخواستی برایت محقق میشود. شما در دنیا دائماً خواستید قرآن كتاب اُنستان با خدا بشود ولی شیطان نمیگذاشت و سعی میکرد شما را مأیوس کند، شما هم مقاومت میکردید، این مقاومتكردن باعث میشود همین كه شیطان را برداشتند سیر شما شروع بشود.
اگر بخواهیم بحث را تا اینجا جمعبندی كنیم، حاصل بحث این شد كه دانشجو و طلبهی موفق کسی است كه توانسته باشد اصول خود را از فروعش جدا كند و برای هر کدام در جای خود برنامهریزی داشته باشد، تا روزمرّگیها شخصیتش را پُر نكند، یا حادثهها او را هر طور پیش آمد این طرف و آن طرف نکشاند و این در صورتی ممکن است که شما توانسته باشید برای زندگی زمینی خود معنی درستی بهدست آورده باشید و اساس بحثی که خدمتتان عرض شد برای تأمل بر روی تعریف درست از زندگی است. زیرا اگر ابعاد جسمی و خیالی و عقلی و قلبی خود را درست نشناسید خودتان را درست نشناختهاید تا بخواهید برنامهریزی مناسب برای خود انجام دهید.