تربیت
Tarbiat.Org

ادبِ خیال، عقل و قلب
اصغر طاهرزاده

مشكل جهان امروز و غفلت از مطالعه

انسان جهان امروز چون از پیگیری آثار مکتوب عالمانِ اهل خلوت غافل شده، مجبور است با رُمّان‌های عادی و سطحی خلوت خود را پُر کند، در حالی که می‌توانست در این خلوت‌ها خود را به اوج روحانیتی برساند که عالمان و حکیمان در آن به‌سر می‌برند.
پدیده‌ی ‌رمان‌خوانی که در فرهنگ غربی معمول است غیر از مطالعه‌ی زندگی بزرگان است که موجب تذکر برای بهتر زندگی‌کردن است. آری بعضاً رُمان‌ها نمایش نمونه‌ی ایده‌آل یك زندگی است، که کار با ارزشی است ولی آنچه فعلاً غالب است، رمان‌هایی است که برای از بین‌بردن اوقات فراغت نوشته می‌شود. كتاب «حیّ‌بن‌یَقظان» ابن‌سینا یا كتاب «عقل سرخ» سهروردی، به عنوان رمان‌هایی که نظر به جنبه‌های ایده‌آل و باطنی عالَم دارد، کتاب‌های جالبی است. سهروردی قصه‌ی انسانی را ترسیم ‌می‌‌كند كه از چاه قِیرَوان در آمد و از وادی مورچگان گذشت، به یَمَن رسید و جگر آسمان را بُرید. در نگاه اول انسان می‌گوید: این‌ها چیست كه این آقا سر هم کرده؟! در حالی كه از نظر سهروردی این قصه، قصه‌‌ی هر انسانی است كه می‌خواهد در این دنیا درست زندگی کند. او قصه‌ی ما را می‌گوید؛ چاهِ سیاهِ قیرَوان، یعنی دنیا. عبور دادن نفس از وادی مورچگان یعنی عبور از وادی حرص و كثرت، و به وادی یَمَن واردشدن یعنی وارد عالم میمنت و مباركی‌شدن، بعد باید به آسمان برود و جگر آسمان را برای خودش بردارد، یعنی وارد وادی تنفس عالم غیبی شود. یك وقت قصه خودمان را در صورت‌های واقعی و توجه به ابعاد آرمانی می‌خوانیم كه توسط بزرگان نوشته شده است، ولی یك‌وقت قصه‌های سرد و بی‌روحی را برای از بین‌بردن اوقات فراغت می‌خوانیم. در مطالعه‌ی نوع دوم است که ارزش مطالعه کم می‌شود و انسان‌ها از مطالعه سرخورده می‌گردند.
دنیای امروز به جهت ضعف موضوعات در بدترین شرایط فکری و مطالعاتی قرار دارد و بیشتر ادای مطالعه را در می‌آورد، ما مسلمانان اگر به سراغ متون اصلی خود برویم عالی‌ترین موضوعات را داریم، ولی متأسفانه از متون اصلی خود فاصله گرفته‌ایم و گرفتار بحث بر روی موضوعات سطحی و تکراری هستیم.
موضوع مطالعه اگر درست مدیریت شود، یک طرفش توجه به حقایقی است که غذای جان انسان‌ها است، و یک طرفش شناختن راه‌های هلاکت است تا ما هم چون فرو افتادگان در هلاکت‌ها، هلاک نشویم. متأسفانه بی‌مطالعه‌گیِ خود را با ادای مطالعه بر روی موضوعات سطحی پنهان می‌كنیم، به طوری که در مورد خیلی چیزها کتاب می‌خوانیم اما همت نمی‌کنیم در مورد آن چیزهایی که باید کتاب بخوانیم، کتاب بخوانیم. افراد معمولی كتاب‌هایی مثل «امیر ارسلان نامدار» می‌نویسند، كه نویسنده‌ی آن با خیالات خودش خواننده را بازی می‌دهد، بدون آن که نظری به عالم بالاتر از عالم ماده داشته باشد، و بدتر از آن رُمان‌هایی است که در چندین جلد با طرح شخصیت‌هایی همطرازِ‌ آدم‌های سطحی و عادی که به‌دنبال ماجراجویی هستند، وقت ما را از بین می‌برند و با طرح این نوع شخصیت‌ها، ناخودآگاه شخصیت جوانان ما را دعوت به آن نوع اعمال می‌کنند. امروزه رمان‌هایی نوشته می‌شود که انعكاس شخصیت انسان‌هایی است که به فساد تن داده‌اند، بدون آن‌که بخواهند آن زندگی را تغییر دهند، این‌ها، رمان‌هایی است كه در واقع خلوت بشر را ضایع ‌می‌كند، و اگر از این گونه مطالعات فاصله نگیریم و برای مطالعات خود موضوعات خاصی را تعیین نکنیم زندگی ما می‌شود زندگی افرادی که «هر دم به كاری» هستند.