وقتی کتابهایی را مطالعه کردیم که نویسندگان آن قصهی اشراقات و تفکرات خود را به رشتهی تحریر در آوردهاند، از طریق آن نوشتارها به تفكر مینشینیم و درنتیجه نَفْس ما با تفكر بر روی آن متون، به سوی عالم عقل سیر میكند، و از طریق آن سیر، به قول فیلسوفان به عقل فعّال میرسد که در اصطلاح دین همان جبرائیل(ع) است. در جای خود ثابت شده که اگر مطالعهی انسان بر روی موضوعات حقیقی باشد، نفس ناطقه یا قلب او با جبرائیل(ع) ارتباط پیدا میكند، البته این نوع ارتباط غیر از ارتباطی است كه وجود مقدس حضرت رسول(ص) با مقام اصلی جبرائیلی دارند که مفتخر به اخذ شریعت و مأمور به ابلاغ آن میشوند، بلكه این نوع ارتباط، بیشتر ارتباط نفس ناطقه با مفاهیم حقایق عالیه است و یک نوع توجه و تذکر است. ولی به هر حال مطالعه بر روی موضوعات اساسی، نفس را مستعد ارتباط با عالم بالا میکند. در روایت داریم که: در روز غدیر خم حسان بن ثابت حضور رسول خدا(ص) آمده عرضه داشت آیا اجازه میدهید در این باره اشعارى به عرض برسانم كه خدا از آنها راضى باشد؟ رسول خدا(ص) فرمود: به نام خدا بگو و او شعرهای زیبایی سرود. رسول خدا(ص) فرمودند: «لَا تَزَالُ یَا حَسَّانُ مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِك»؛ اى حسان تا وقتى كه ما را به زبان خود یارى میكنى روح القدس[جبرائیل] یاور و مؤید تو باشد.(32)
حال با تدبّر در شعر حسانبنثابت یک نوع همافق شدن با جبرائیل(ع) برای شما پیش میآید، همچنان که با تدبّر در آثار متفكران خلوتدار، چنین ارتباطی برای عقل و قلب انسان پیش میآید.
عالمان واقعی نمیتوانند چیزی را كه بقیه گفتهاند بنویسند، وظیفهی آنها این است که آنچه خدا به قلبشان القاء کرده است ظاهر کنند، میخواهند نمایش لطف خدا باشند. چگونه خدا عشق محض و حیات و حضورِ بدون هرگونه سستی و غفلت است؟! یعنی «لاتَأخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»؛ او را نه چرتی هست و نه خوابی، این یعنی عشق. قلبی هم که سراسر حضور و شعف است اصلاً نمیتواند بخوابد یا چرت بزند؟ خداوند عین عشق است، پس عین فورانِ فیض است؛ لذا به او خطاب میکنی «یَا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَّةِ»؛ ای خدایی كه دائماً در فیضرسانی به مخلوقات هستی. كسی هم كه توانست بهرههایی از عالم غیب به دست آورد، عین فوران و فیضدهی به غیر میشود، همینها باعث میشود كه دست به قلم ببرد. عالمان بزرگ وقتی دست به قلم میبردند، در واقع قصهی واردشدنِ خودشان در بهشت را تكرار میكردند. نوشتههای آنان، نوشتههایی است كه به انسان زندگی میدهد. پس باز تأکید میکنم که «عالمان بزرگ با تفكر خود هدیههایی را كه از طریق جبرائیل(ع) کسب کردهاند به كتابت در میآورند و ما از طریق این مكتوبات با عالَم عقل و عالَم جبرائیل ارتباط پیدا میكنیم».
وظیفهی ما ابتدا این است که ببینیم کدام نوشته حال و هوای اتصال به عالم غیب را در خود دارد، آنها را باید مطالعه کنیم تا روحانیتِ جان نویسندگان آنها، به قلب ما منتقل شود.(33)
هیچ روزی شما نمیتوانید بدون نظر بر مكتوبات و آثاری که به اسم ربّ، به قلم آمده، به عالم عقل برسید. آری إنشاءالله به جایی میرسید که مكتوب شما، ذكر الهی یعنی قرآن خواهد شد، همان حالتی که در شرح حال امام خمینی(ره) میگویند که روزانه هشت مرتبه قرآن میخواندند. اما برای رسیدن به آنجا باید مقدماتی طی شود. فکر نکنید كسی كه زبان عربی میداند به راحتی میتواند از قرآن به عنوان کتاب ذکر خود استفاده کند، مثل من و شما كه فارسی میدانیم ولی به راحتی نمیتوانیم از مثنوی استفاده کنیم. برای ارتباط با مثنوی باید بنا را بر آن بگذاریم که وارد عالَم مولانا شویم، بسیار کماند فارسیزبانانی که بخواهند و بتوانند وارد عالم مولوی شوند، عالَمی که مولوی کتاب مثنوی و کلیات شمس تبریزی را در آن عالَم سرود، حتی استادهای ادبیات فارسی هم به راحتی نمیتوانند وارد آن عالَم شوند. استادهای ادبیات، میفهمند كه معنی این لغت و شعر چیست. باید انسان ابتدا آماده شود که گمشدهاش را در عالم مولوی پیدا کند، در آن وقت تلاش میكند وارد عالَم مولوی بشود، در آن حال با خواندن مثنوی قصهی ارتباط مولوی را با عالَم غیب مطالعه میكند. حالا حساب کنید اگر انسان روایات ائمهی معصومین(ع) را ذکر مکتوب خود قرار دهد به چه عالَمی وارد میشود، و اگر مطالعهی روایات را مقدمهای برای ورود به قرآن قرار دهد وارد عالمی دیگر میشود که قابل توصیف نیست و همهی ما باید آرزویمان ورود به عالم قرآنی باشد.
باید از طریقهای که خود قرآن میفرماید: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»؛ با قرآن همزبان شد و راه ارتباط با جبرائیل(ع) را از طریق قرآن پیدا كرد و اگر عزم و قصد ما از ارتباط با قرآن چنین ارتباطی نباشد وارد قرآن میشویم ولی دست خالی بیرون میآییم. به تعبیر نبیاکرم(ص) در آخرالزمان «یقرؤن القرآن لا یجاوز تراقیهم»(34) قرآن میخوانند ولی از گلویشان بالاتر نمیرود. چون اینها در قرآن خواندن دنبال ارتباط با نور جبرائیل(ع) نیستند. در حالی که دریچهی اتصال به خدا، وزیدنِ نسیم جبرائیل بر قلبها است که آن هم از طریق قرآن ممکن است. فیلسوفان، بهخصوص فارابی دربارهی چگونگی ارتباط با عقل فعّال نکات خوبی را مطرح کردهاند که به عنوان مقدمه جهت بررسی کشف جایگاه مطالعه، دارای نکات ارزشمندی است، که در مباحث «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» آن نکات به حمدالله به خوبی و با نگاه معرفت النفسی تبیین شده است.