سؤال: اگر كتب اخلاقی را بخوانیم، معنی سخنان اهلالبیت(ع) و قرآن را بهتر میفهمیم یا اگر بحثهای عقلی و استدلالی را دنبال کنیم؟
جواب: هر دو کار لازم است، عمده آن است که متوجه شویم از یک طرف این کلمات طوری است که با آن یگانگی که با عالم قدس دارند، بدون تدبّر و تعقل نمیتوان به آنها نزدیک شد، از طرف دیگر آنقدر ظریفاند که اگر قلب نورانی باشد میتواند نور آنها را بگیرد. پس اگر بتوانید اولْ كار فكری بكنید، تا نه تنها شبههها را زمین بزنید و عقلتان را نسبت به حقانیت آن کلمات رام کنید، بلکه با تقویت قدرت تفکر، در فهم هرچه بیشتر آیات و روایات نیز موفق گردید. وقتی ابتدا کار فکری کرده باشید، کار را درست شروع کردهاید، چون وقتی نسبت به بعضی موضوعات هنوز مسألهدار هستید و نتوانستهاید شبهاتتان را برطرف کنید قلب درست جلو نمیرود. مثلاً شما در دعای كمیل میخوانید كه خدایا! تو بالای ملائكه ناظر آنها هستی، ملائكه دارند اعمال ما را مینویسند و تو ناظر آنها هستی «وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِم»؛ حال سؤال این است که آیا خدا واقعاً آن بالاست؟! یا باید ابتدا عقل و سپس قلب معنی عُلُوّ پروردگار را بفهمد تا در این مناجات بدون هیچ مشکلی این فراز را اقرار کنند. یا وقتی امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: خداوند قبل از اینكه كرسی و عرش را خلق كند، بوده است. باید این را بفهمیم این یك فرهنگ است، این «قبل» چه قبلی است؟ ممكن است تصورتان از ابتدا، ابتدای زمانی باشد، در حالیکه ابتدای زمانی و مکانی جایی در عالم غیب ندارد. آری از طریق تدبّر و تعقل و تزکیه، معانی خاصی که در زبان آیات و روایات هست خود را به ما مینمایاند، زیرا زبان آنها، زبان متعالی است.
تزکیه و توجهدادن قلب به سوی حقایق در فهم زبان دین نقش مؤثری دارند، چون این آیات و روایات از قلب مطهر معصوم(ع) ظاهر شده است، پس هرچه - با رعایت شریعت الهی- به قلب مطهّر آن ذوات مقدسه نزدیك شویم، زبان آنها را بهتر میفهمیم، ولی باز فراموش نکنید که قرآن و روایات اصرار دارند در آنها تدبّر کنیم.
تجربه نشان داده پیروی از آنچه ملاصدرا(ره) و امثال او كردند در ایجاد قدرت تدبّر در قرآن و سخنان ائمه(ع)، عملیتر است. در دویستسال اخیر عموماً كسانی كه به جایی رسیدند، با حکمت صدرایی و عرفان محیالدین(ره) شروع كردند و جلو رفتند، تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله» در تأکید بر روی فلسفه صدرایی این است که «فقه اکبر»، توحید و معارف است، چیزهایی است که با غور در مسائل عقلی باید آنها را به دست آورد و با تهذیب نفس آنها را صیقل داد»(55) میفرمایند: «ملاصدرا با خلوت و انعزال و جدایی از خلق شروع کرده...»(56) بزرگان ما که با حکمت متعالیه صدرایی و عرفان محیالدین شروع کردند در مقایسه با بقیه احساس میشود به خوبی به فهم قرآن و روایات دست یافتند و در سلوک و بالفعلکردن باورها نیز موفقتر بودند و نمونهی روشن آن را در حضرت امام خمینی(ره) و علامه طباطبائی(ره) و شاگردان آنها مییابید. این راه را با راههایی که انسانهای عزیزی مثل «شیخ رجبعلی خیاط» طی کردند هرگز نباید مقایسه کرد او یك فردی است دارای کرامت. هیچوقت نخواهید او را یك شخصیت جامع برای خودتان بگیرید و یا تصور کنید روش اهل کرامت با روش اهل توحید یکسان است.(57) آنچه که اسلام را نگه میدارد و بشریت را تغذیه میکند عالمان دین هستند که در جامعیت علمِ نقلی و عقلی و عمل به آنها مستقر شدهاند، مثل حضرت امامخمینی(ره) و علامه طباطبائی(ره) و قبل از آنها آیتالله شیخ عبدالکریم حائری(ره) مؤسس حوزهی علمیه قم و یا آیتالله بروجردی(ره)، اینها قابل مقایسه نیستند با امثال مرحوم شیخ رجبعلی خیاط یا مرحوم مجتهدی، خود آن عزیزان در مقابل عالمان بزرگ ادعایی ندارند، بالأخره در همهی دورانها عالمان هستند که معارف همه جانبهی دین را ارائه میدهند و مردم را به سوی سعادتشان راهنمایی میکنند. تربیت کردن امثال آیتالله جوادی«حفظهالله» هنر است، هر چند احترام ما نسبت به اهل کرامت در جای خودش محفوظ است.