سؤال: چگونه فعالیتهای سیاسی را انجام بدهیم كه در عین حال آرامشمان و شخصیت علمیمان محفوظ بماند؟
جواب: در جزوهی عالم طلبگی، عرض شده که یک انسان مؤمن همواره باید در درون نورِ وظیفه کار کند تا رابطهی او با عالم قدس منقطع نشود. واقعاً مگر ما بیکاریم که با این گروه یا آن گروه به رقابت برخیزیم. ما به حکم وظیفه کار میکنیم و لذا با آرامش تمام و در محضر خدا آنچه وظیفهمان اقتضا کرد انجام میدهیم و امیدوار به رحمت پروردگار هستیم تا خودش گشایش لازم را مرحمت کند.
ما از یک جهت نمیفهمیم كار سیاسی یعنی چه! چون از نظر ما، همانطور که تکویناً همهی عالم در قبضهی پروردگار است و او بر همه چیز حاکم است، تشریعاً نیز حکم او باید در جهان حاكم باشد، حکم خدا هم اگر بخواهد بر مناسبات انسانها حاكم باشد از طریق پیغمبر و امام معصوم باید آن حکم به جامعه برسد و حاكم گردد و در زمان غیبت هم باید نظر كسی كه سخن خدا و پیغمبر و معصومین(ع) را میگوید حاكم باشد. ما به حکم وظیفهی الهی خود باید فعالیتهای خود را در راستای چنین عقیدهای شکل دهیم، حالا این فعالیتها سیاسی است یا الهی؟! دیگر دو تا نیست. از نظر ما یک کار بیشتر نیست و آن وظیفهی بندگی، حال چه این وظیفه در امور فردی باشد، چه در امور اجتماعی، ما یك وظیفه بیشتر نداریم، وقتی شما رسیدید به این عقیده كه نور چشم همهی پیامبران و اولیاء الهی حاكمیت حكم خداست، معلوم است که زندگی خود را در راستای حفظ و تقویت آن حاکمیت متمرکز میکنید و از این جهت برای اسلام جان میدهید، حالا اسم این جاندادن سیاسی است یا الهی، دیگر فرق نمیکند.
وقتی رسیدیم به اینكه انقلاب اسلامی در راستای اهداف انبیاء و اولیاء الهی محقق شده است، هیچوقت به این سادگیها نمیتوانیم از آن دستبرداریم، در اجرا كه معلوم است کارها بالا و پایین دارد. موضوع، رویکرد و جهت کلی انقلاب است که در مبانی و تحقق و ادامه، مطابق عقیدهی اسلامی ما است و به همان اندازه که مسلمان هستیم، انقلابی هستیم.
ما چون انقلاب اسلامی را به عنوان یک عقیده قبول داریم حتماً با ضد انقلاب و هر جریانی که میخواهد آن را از اهدافش دور کند مخالفیم، بنده به حکم وظیفهی دینی با دولتهایی که اصول انقلاب را نادیده میگیرند و میخواهند انقلاب را در ذیل ظلمات فرهنگ غربی بیرنگ کنند، مخالفم، چون میدانم اینها چه ظلمی میكنند! و البته بد عملكردن آنها را هرگز پای انقلاب اسلامی نمیگذارم، همان طور كه شیعه، عمل منافقان در صدر اسلام را پای اسلام نگذاشت. انقلاب اسلامی ایران که خداوند در غدیر وعدهی تحقق آن را به پیامبر(ص) داد و به رسول خدا(ص) فرمود میدانم تو نگران سقیفه هستی ولی «وَاللّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النّاس» من مکتب تو را از آن مردم حفظ می کنم و نمیگذارم غدیر را درسقیفه دفن کنند، در طول تاریخ، بعد ازحاكمیت وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) هیچ طرحی در مدیریت امور اجتماعی مردم به پاكی و زلالی این انقلاب نبوده است.
هنوز زمینهی فهم این موضوع فراهم نشده است تا معلوم شود شهدا چگونه جایگاه تاریخی این انقلاب را فهمیدند و آنچنان متوجه ارزش آن شدند که به راحتی جان خود را فدای انقلاب کردند تا انقلاب پای بگیرد. شهدا دارای یک شعور فوق العاده بودند مثل خود انقلاب كه یك لطف بزرگ الهی بود كه یكمرتبه وارد تاریخ بشر شد و فعلاً نیز همه در حالت شوك هستند که چه شد و چه دارد میشود. شهدا به عنوان یک شعور عظیم تاریخی یكمرتبه به صحنه آمدهاند و مدتها طول میكشد تا شناخته شوند. هنوز ما در دل حادثهایم، باید کمی از آن فاصله بگیریم تا بتوانیم آن را درست ارزیابی کنیم. در قدیم این چراغ لامپاها كه فتیله داشت و با نفت روشن میشد، اطرافش، در آن قسمتِ نزدیك به چراغ، تاریك بود، یك كمی كه فاصله میگرفتید نورش به اطرافش میافتاد و میتوانستیم بنشینیم مشقهایمان را بنویسیم. ما هم باید کمی فاصله بگیریم تا تازه نور حضور تاریخی شهدا را احساس کنیم و این به گذشت زمان نیاز دارد، حتی بر سر قبورشان هم که میرویم نمیتوانیم با نور جانشان مرتبط شویم، گویا آن آمادگی که بتوانند ما را در درون خود راه دهند در ما نمیبینند، گفت:
چو پردهدار به شمشیر میزند همه را
كسی مقیم حریم حرم نخواهد شد
به جان ما میگویند: برو تو هنوز جهت فهم جایگاه ما ذهن خود را به کار نینداختهای، چون انقلابی که ما برایش جان دادهایم را نمیشناسی. مدتی طول میكشد تا مردم جایگاه انقلاب اسلامی و به تبع آن فرهنگ شهدا را بفهمند و ارتباط پیدا كنند. گاهی روح زلال شما جوانان كمكتان میكند، خیلی خوشحال می شوم كه شما بعضاً توانستهاید یك ارتباط خوبی با روح بعضی از شهدا پیدا كنید و خدا را شکر میکنم که چه بصیرتی به این جوانان داده است، خدا کند بتوانند آن بصیرت را با معارف عالیه مدیریت کنند تا شیطان از آنها آن را نرباید.
انقلاب اسلامی را چنین شهدایی شناختند و با آن ارتباط برقرار كردند و فداییاش شدند. آیا شما این را لطف بزرگ خدا نمیدانید که عاشق این انقلاب باشید و در كنار آن و با آن زندگی كنید؟! حالا اسم این نوع ارتباط ما با انقلاب را سیاسی میگذارند یا عبادی؟ فرقی نمیکند، مثل نماز خواندن در زمان جنگ است همراه بعضی از فرماندهان جنگ خدمتآیتالله حسنزاده«حفظهالله» بودیم، شهید جلال افشار - خدا رحمتش كند- از ایشان پرسید: حاجآقا یك دستوری بدهید كه در این ماه رجب عمل كنیم. آقا متوجه بودند افراد همه پاسدار هستند، گفتند: «دستور این است كه خوب بخورید، جان بگیرید خوب هم بجنگید. حالا وقت جنگ است، اگر بخواهید روزه بگیرید جنگ میخوابد». چون در فضای دفاع از انقلاب آنچنان روحانیتی به افراد دست میداد که از هزاران کار مستحب بالاتر بود و لذا آقا می فرمودند جهت موفقیت در دفاع از انقلاب بدنهای خود را تقویت کنید. نتیجهی آن دفاع و روحانیتِ حاصل از آن را در برنامههای بعضی از شهدا میبینید كه آنهمه در سلوک الیالله جلو رفته بودند، بزرگان میگویند: این شهدا راه صدساله را یكشبه طی کردند. منظورم این است كه كاری كنید که برسید به این انقلاب و فدایی این انقلاب بشوید، در آن حال فعالیت «سیاسی» عین فعالیت «عبادی»، روح و نور خواهد داد.
اما از این كارها كه بخواهیم با گروهی رقابت كنیم و آنها رقیب ما بشوند به شدّت حذر کنید، بالأخره انقلاب اصولی دارد و دارد جلو میرود و همهی ما هم باید در کنار آن باشیم و سعی کنیم اصول حفظ شود، و اگر گروههایی خواستند از اصول انقلاب عدول کنند با روشهای نرم که رهبری این چند ساله نشان دادند، حذف میشوند. درگیریهای تند در درون انقلاب ما را به جناحبندی میکشاند و ضربه میخوریم، به این راحتیها نباید رفاقتمان را با گروهها و افرادی که در حفظ اصول انقلاب با ما مشترکاند، بههم بزنیم. آمریكا و اسرائیل رقیب ما هستند، درگیری با آنها عین آرامش و طمأنینه است. خدا میداند بنده آمریكا را به اندازهی پوست گردوی روی آب مستحکم نمیبینم، تازه منِ بیسواد اینطور میفهمم، آنهایی که اهل دل اند اعتنایی به آمریکا و امثال آن نمیکنند. در راستای انجام وظیفه، بدون آن که کوچکترین تزلزلی در طمأنینهی آنها ایجاد شود با آن مقابله میکنند و همواره دست خدا را در شکستدادن آمریکا ملاحظه میکنند و بر ایمانشان اضافه میشود.
بیچاره آنهایی که به آمریکا و به غربِ دورشده از نبی و نبوت، اصالت میدهند، اینها با این کار از تکیهگاه اصلی محروم شدهاند، سیاسیونی که با اصالتدادن به فرهنگ غربی با انقلاب اسلامی مقابله میکنند به بیآیندگی هرچه بیشتر خود دامن میزنند و در پوچی هر چه بیشتر فرو میروند. چون حضرت اَحد است كه عین بقاست و چون دامن حضرت أحد را رهاكردن، فناست. انقلاب اسلامی تلاشی است برای ارتباط با حضرت أحد، حال هر جریانی که از آن جدا شود از پایداری و ثمردهی جدا شده است، به کثرت نگاه نکنید به اصالتها نگاه کنید.
گر هزاراناند یك تن بیش نیست
جز خیالات عدد اندیش نیست
گر ز صنـدوقی به صنـدوقی رود
او سمائی نیست صندوقی بود
هزارتا صندوق، باز صندوق است، چون از صندوقبودن خارج نشدهاند، باید به حقیقت متصل شد تا پایداری و ثمردهی به صحنه آید.
این غوغاها چیزی نیست كه آرامش شما را برهم بزند، شما با آرامش تمام كار خودتان را بكنید. اگر حرفهایی برضد نظام جمهوری اسلامی مینویسند، ما هم راحت جوابشان را میدهیم. در این جواب دادن بیمحتوایی طرف مقابل و ریشهداربودن یک تفکر روشن میشود، در بحث امام صادق(ع) و شبههشناسی عرض شد روش برخورد با شبهات و فتنهها را امام معصوم به ما آموختهاند، حال یا طرفهای ما مثل «اِبْنِ اَبِی الْعوجاء»ها هستند که حضرت پس از گوشدادن به شبهاتش بهخوبی جوابش را میدهند، یا مثل طرفی بود که تحت تأثیر تبلیغات معاویه اغفال شده بود و وقتی با امام حسن(ع) روبهرو شد، شروع به فحاشی کرد. امام فرمودند: ظاهراً مسافری، خستهای، بیا برویم خانة ما استراحت بکن، بعد ببینم حرفت چیست. به خانهی امامحسن(ع) میرود و حضرت متوجهاش میكنند كه بازی خورده است، آن هم با اخلاق خوب او را متوجه اشتباهش میکنند، بعد كه میخواهد خداحافظی كند، میگوید من روزی كه آمدم مدینه، شما را بدترین آدم دنیا میدانستم، حالا كه دارم میروم شما را بهترین آدم دنیا میدانم.
ما كه اینقدر دستمان پُر است، چه چیزی كم داریم كه نگران باشیم؟! اگر شخص شما كم دارید به دین و انقلاب چه ربطی دارد، خودت را درست كن. این حرفها نیست كه بخواهیم بترسیم و آرامشمان بههم بخورد. امام خمینی(ره) را كه همه یادتان است چگونه با آنهمه آرامش توانستند جنگ را اداره کنند، باید مثل اماممان باشیم.