تربیت
Tarbiat.Org

ادبِ خیال، عقل و قلب
اصغر طاهرزاده

انس با غیب از طریق خیال

به هر حال عرض شد «اگر كه یار نداری چرا طلب نكنی»؟! آدم باید اول جنبه‌ی نشاط و انس با غیب را در خودش ایجاد كند، و این مرحله با خیال ممكن است. باید خیال خودش را بپروراند‏، تا آینه‌ی خیال او جلوه‌گاه «عکس مَه رویان بستان خدا» شود، ولی در این مرحله متوقف نشود و عقل و قلب خود را جلو ببرد. آیت‌الله قاضی(ره) به مرحوم علامه‌طباطبائی(ره) در شرایطی كه در حال ریاضت بسر می‌بردند، فرموده ‌بودند: این روز‌ها یك حوری سراغت ‌می‌آید، به او اعتنا نکن. همان حوری كه حافظ داشت و درباره‌اش می‌گوید:
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

دستم اندر دامن ساقی سیمین‌ساق بود

صورت رشته‌ی اذکار الهی در جمال فرشته‌ای برای حافظ ظاهر شد و سلسله‌ی اذکار از دستش رفت و جذبه‌ی توسل به نور ساقی الهی، او را مبهوت خود کرد. علامه(ره) می‌فرماینــد؛ ‌آن حوری در منظرم ظاهر شد - این حوری خیلی قیمتی است؛ جمال انس حق است در موطن خیال- این همان حوری است كه در قرآن آن را مخصوص متّقین یعنی «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» می‌داند، تا خیال آن‌ها را هم به نور توحید منور کند. حوری که سراغ علامه طباطبائی(ره) آمد، جلوه‌ی نورانی اُنس حق است با انسان در موطن خیال‏. علامه(ره) می‌گویند: دیدم آن حوری آمد، با توجه به پیشنهاد استادم قاضی(ره) صورتم را از او برگرداندم. دیدیم از طرف دیگر آمد. دوباره صورتم را برگرداندم، دیدیم از جلو آمد. دوباره صورتم را گرداندم، رفت. علت توصیه‌ی مرحوم آیت‌‌الله قاضی(ره) به علامه طباطبائی(ره) به آن جهت بود که نمی‌خواستند مرحوم علامه(ره) در حدّ خیال نورانی متوقف شوند و از آن جامعیت مطلوب محروم گردند. آری وقتی تا مرحله قلب جلو رفتند، حالا برگشت به خیال و از آن منظر با آن حوری در تماس بودن، دیگر رهزن نیست. «چون كه صد آید نود هم پیش ماست» یعنی اگر شما رفتید در مقام «عِنْدَ مَلیكٍ مُقْتَدِر» بهشت را هم دارید.
حاصل بحث ما تا این جا این که باید متوجه بود خیال را از صحنه‌ی زندگی بیرون نکرد منتها باید آن را پاک نگه داشت، چون نمی‌شود آدم دل ‌زنده نداشته باشد. ولی این مرحله، مرحله شروع است. آری ابتدا باید به عالَم دل متأثر از خیال پاک وارد شوید؛ ابتدا آن دل را به ‌صحنه ‌بیاورید بعد آرام‌آرام بالاتر بیایید و آن را با عقلِ برهانی و قدسی منسجم ‌كنید، بعد كه بالاتر آمدید می‌بینید انگار قرآن با شما رفیق است. آیت‌الله حسن‌زاده در این مرحله بودند كه فرمودند: «من پشیمانم آن فرصت‌هایی را كه صرف شعر كردم چرا صرف قرآن نكردم؟!»
چطوری وقتی من شعرمی‌خوانم شما اصلاً دلیل نمی‌خواهید، می‌گویید: «بله، همین درست است»؟! ببینید: شما تا این مرحله را راحت می‌آیید، هیچ‌وقت نمی‌خواهید من صد دلیل برای شعری كه خواندم بیاورم. كمی كه بالاتر بیایی، روایت كه خوانده ‌شود، می‌گویی: «بله، حق همین است». كمی بالاتر بیایی، ‌وقتی كه قرآن می‌خوانی، می‌گویی: «بله، حق همین است». در همین رابطه است که می‌گویند: «قرآن؛ ذكر است.» چون قلب شما حقیقت آن را می‌شناسد و با خواندن و تدبر در آن، قلب شما آن را تصدیق می‌کند. باید در ادب خیال و عقل و قلب تا این‌جا سیر کرد که با عمیق‌ترین لایه‌های وجودِ خود مرتبط شویم و آن ابعاد را به حال خود رها نکنیم. پس اگر از خیال شروع کنیم ولی به قلب برسیم کار درستی است، مثل این‌که از شعر شروع کنیم و به قرآن ختم شویم.