عمدهترین دلیل لزوم ذکر خدا نیاز فطری خود انسان است. انسان از آغاز زندگی خود را برتر از این جهان ماده میبیند و در ورای حقایق نسبی و اعتباری، حقیقت مطلقی را میجوید که هستی و زیبایی مطلق باشد تا دل به او ببندد. در این میان تنها خدا است که از هر عیب و نقص مبرا و شایسته شتایش و پرستش است. از این رو همه انسانها با گرایشی از درون خویش، او را میطلبند و حتی آنان که به ظاهر به غیر خدا دل بستهاند در تعیین مصداق به خطا رفتهاند وگرنه در حقیقت او را میجویند.
سرچشمه این احساس نیاز، علاقه انسان به از بین بردن نقشها و پر کردن خلاهای وجود خویش است. تنها در پناه خداوند است که انسان خود را نورانی میبیند و خلاهای وجود خویش را فراموش میکند، و ذکر خدا بهترین راه ایجاد ارتباط با آن منبع فیاض و لایزال و دریای لطف و رحمت است.
بدین ترتیب، عمدهترین انگیزه انسان برای روی آوردن به ذکر الهی و توجه به خداوند، نیازهای مختلف مادی و معنوی و دنیوی و اخروی، و در یک کلام، ضعف و نقص وجودی او است. بر همین اساس، مراتب و انواع مختلفی برای ذکر تحقق مییابد. انسانها به دلیل تفاوت مراتب معرفت و شناختشان نسبت به خدا و اسما و صفات الهی و نیز به حسب نیازها و انگیزههایی که برای ذکر خداوند دارند، اذکارشان چه از نظر مفهوم و چه از نظر مرتبه و سطح متفاوت میشود. مثلاً کسی که در تأمین غذای خود مشکل دارد، گرسنگی و نیاز به غذا او را متوجه صفت رازقیت خداوند میکند و او خداوند را با اسم یا رازق میخواند. چنین کسی حتی اگر در آن لحظه یا الله نیز بگوید، در واقع صفت رازقیت خداوند را در نظر گرفته است؛ چون او ابتدا صفت رازقیت خداوند را تصور کرده و همان صفت انگیزه توجه به خداوند شده است. هم چنین، سایر نیازهای انسان هر یک انگیزه برای توجه به اسم خاصی از اسمای الهی را پدید میآورند.
پس با توجه به انگیزههای مادی و معنوی و سطح توجهی که انسان به خداوند دارد، گونهها و مراتب ذکر شکل میگیرد. در این بین، پایینترین مراتب ذکر مواردی است که انگیزهها و نیازمندیهای دنیوی زمینه ذکر خداوند را فراهم آورده است. در آغاز، نوعاً انسان از مسیر نیازهای مادی به خداوند توجه مییابد. مثلاً وقتی به بیماری و مشکلی گرفتار میشود، فطرتاً به خداوند توجه پیدا میکند و با توسل و نیایش و راز و نیاز به درگاه خدا، از او میخواهد که مشکلش را مرتفع سازد. گرچه چنین ذکر و عبادت و توجهی که با انگیزه مادی انجام پذیرفته با عبادت و ذکر اولیای خدا تفاوت اساسی دارد، اما نباید آن را نادیده گرفت؛ چون همین انگیزهها نیز بین ما و خداوند پیوند ایجاد میکنند و باعث میشوند انسان از خداوند و توجه به او غافل نگردد. چیزی که هست باید متوجه باشیم که با این انگیزههای مادی و دنیوی در آغاز راه قرار داریم و به اولین و پایینترین مراتب ذکر خداوند رسیدهایم.
عالیترین و نقش آفرینترین مراتب ذکر مربوط به مواردی است که انگیزههای معنوی و نیازهای اخروی باعث توجه به خداوند شدهاند. وقتی انسان مینگرد که زندگی بی انتهایی در پیش دارد که کاستیهای جهان ماده - نظیر بیماری، نداری و گرفتاریهایی که او را رنج میدهند - در برابر گرفتاریها و عذابهای آن بسیار ناچیز و بی مقدار هستند، در مییابد که نیاز او به خداوند و لطف و عنایت او در جهان بسیار فراتر از نیازهای این جهانی او به خداوند است. بر این اساس، کسی که تحت تأثیر انگیزههای معنوی و نیازهای اخروی به خدا روی آورد توجه پایندهتری به خداوند پیدا میکند. درست به همین دلیل است که در ادعیه و مناجاتهایی که از ائمه اطهار علیهالسلام وارد شده، علاوه بر ذکر نعمتهای اخروی و توجه به آنها، بر عذابها و گرفتاریهای قیامت نیز تکیه شده است.
نیازمندیهای مادی ( از قبیل نیاز به خوردن و آشامیدن، لباس و نیاز به انس یافت با دیگران) غریزی و فطری اند و نوع انسانها بسیار تحت تأثیر آنها هستند. شبیه این نیازها - و البته با اختلاف اساسی و ماهوی نسبت به مشابههای دنیایی خود - در آخرت نیر وجود دارند. به همین دلیل، خداوند متعال برای ترغیب انسانهای متعارف به بهشت و جهان آخرت، در موارد بسیاری به آن دسته از نعمتهای اخروی اشاره میکند که هم نام نعمتهای دنیوی هستند. در این جا نمونههایی از این آیات را با هم مرور میکنیم.
ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار یحلون فیها من أساور من ذهب و لولواً و لباسهم فیها حریر؛ (30)
خدا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند در باغهایی که از زیر درختان آن نهرها روان است در میآورد: در آن جا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند، و لباسشان در آن جا از پرنیان است.
- و لهم فیها أزواج مطهرة و هم فیها خالدون؛ (31) و مؤمنان و صالحات در آن جا همسرانی پاکیزه خواهند داشت، و در آن جا جاودانه میمانند.
- ان الابرار لفی نعیم. علی الارائک ینظرون. تعرف فی وجوههم نظرة النعیم؛ (32) به راستی نیکوکاران در نعیم الهی خواهند بود. بر تحتها نشسته مینگرند از چهرههایشان طراوت نعمت بهشت را در مییابی.
یکی از عالیترین لذتها در دنیا است است که عاشق با معشوقش خلوت کند و رو به روی او بنشیند و با او سخن بگوید. این لذت در آخرت نیز برای بندگان صالح خدا عینیت مییابد، از این رو خداوند میفرماید.
فی جنات النعیم. علی سرر متقابلین. یطاف علیهم بکاس من معین. بیضاء لذة للشاربین؛ (33) در باغهای پر نعمت، بر سریرها در برابر همدیگر مینشیند، با جامی از باده ناب پیرامونشان به گردش در میآیند، (بادهای) سخت سپید که نوشندگان را لذت (عالی) میبخشد.
هم چنان که گفتیم، مرتبه ذکر کسانی که بیم و امید نسبت به عذابها و نعمتهای آخرت آنها را به ذکر خداوند وا میدارد بالاتر و فراتر از مرتبه ذکری است که بر پایه انگیزهها و نیازمندیهای دنیایی شکل گرفته است.
اما در این میان، عالیترین و خالصانهترین مرتبه ذکر که عقل ما از درک و تصور آن عاجز است، ذکری است که بر پایه نیازمندیهای مادی و اخروی و حب نفس استوار نگردیده؛ بلکه بر پایه ایمانی خالص و اعتقادی راسخ به خداوند و محبت اتم الهی و انس با حضرت حق سامان یافته است.
ایمان صحیح و استوار و اعتقاد راسخ و راستین به خدا، مستلزم ذکر خالصانه و دایمی ذات اقدس الهی است. اگر کسی واقعاً خداوند را شناخت و به او ایمان آورد، جز خدا، هیچ چیز و هیچ کس دیگر را قابل ذکر نخواهد یافت و جز شوق انس با او چیز دیگری انگیزه ذکر او نمیشود. بدیهی است وقتی که خدا در دل کسی تجلی نماید، آن دل جایی برای تجلی غیر خدایی نخواهد داشت. چنین کسانی از روی محبت شدید به خداوند او را یاد میکنند والذین ءامنوا اشد حباً لله؛ (34) کسانی که ایمان آوردهاند در دوستی خدا سختترند. گاه انسان برای منافع شخصی به یاد دوستش میافتد، اما گاه فقط رشته مودت و محبت، او را به یاد محبوب میاندازد و باعث میشود شب و روز به یاد او بوده و عقربه دلش همواره سوی او متوجه باشد. آنچه باعث توجه بندگان خالص خدا به معبود خود میشود و آنها را شیدای دیدار محبوبشان میسازد، محبت است نه منفعتطلبیهای دنیایی و اخروی. آنها حتی وقتی نام محبوبشان برده میشود چنان وجدی مییابند که سر از پا نمینشاسند.
در همین زمینه روایتی درباره حضرت ابراهیم علیهالسلام نقل شده است.
میدانیم که به سبب محبت وافری که آن حضرت به خداوند داشت ملقب به خلیل الله: دوست خدا گردید. نقل شده که فرشتگان میخواستند درجه محبت حضرت ابراهیم به خداوند را بشناسند. وقتی آن حضرت گله گوسفند خود را در بیابان میچراند، جبرئیل بین آسمان و زمین ندای سبوح قدوس سر داد. با شنیدن آن ندا، حضرت ابراهیم علیهالسلام به هیجان و وجد آمد و گفت تو کیستی که نام محبوب مرا بردی؟ اگر یک بار دیگر نام او را ببری نصف گوسفندانم را به تو میبخشم. با دیگر جبرئیل گفت: سبوح قدوس حضرت ابراهیم علیهالسلام بیشتر به وجه آمد و گفت: اگر یک بار دیگر نام محبوبم را ببری همه گوسفندانم را به تو میبخشم.
آری، کسانی چنان در عشق معبود خود ذوب میشوند که در سویدای دلشان جز رخ یار نقش نمیبندد و حاضرند در راه محبت و عشق محبوب خویش، همه دارایی و بلکه هستی خود را ببخشند. برای آنان عالیترین لذت در یاد خداوند نهفته است و اگر پیوسته به ذکر او مشغول گردند، نه فقط احساس رنج و خستگی نمیکنند، بلکه با یاد خداوند نشاط و قدرت و تحرک مییابند:
الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا؛ (35) همانان که خدا را در همه احوال ایستاده و نشسته و به پهلو آرمید یاد میکنند. و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند که: پروردگار، اینها را بیهوده نیافریدی.