در دل اهل ذکر واقعی جایی دارد محبت و علاقه به دنیا وجود ندارد؛ چرا ممکن نیست انس با خدا و یاد او با علاقه به دنیا جمع گردد. آنان پس از ارتباط با خداوند و درک و دریافت محبت توصیف ناپذیر خداوند، علاقهای به غیر خدا ندارند، ترجیح محبت غیر خدا بر محبت خدا را فاقد توجیه منطقی و عقلانی میدانند. جلوه بسیار کوچک و محدودی از ارتباط و محبت بین خدا و اهل ذکر را میتوانیم بی مادر و فرزند مشاهده کنیم.در میان روابط طبیعی و محبتهای موجود بین انسانها، محبت بین مادر و فرزند عمیقتر و خالصتر است. این محبت به قدری شدید است که مادر از جان و سلامتی خود برای زنده ماندن و رشد کودکش مایه میگذارد و جوانی و راحتی و شادابی خود را به پای او قربانی میکند. متقابلاً کودک نیز حاضر نیست لحظهای از مادر جدا شود و اگر مشغول بازی شود و خود را به کاری سرگرم سازد، پس از مدتی که احساس دل تنگی کند به آغوش مادر پناه میبرد. تنها در آغوش مادر است که احساس آرامش میکند. البته ارتباط مادر و کودک و محبت آن دو به یکدیگر، با ارتباط بنده با خدا و محبت خداوند به بنده قابل مقایسه نیست و محبت مادر به کودک بی نهایت نازلتر از محبت خداوند به بنده است.
اساساً خالق و علت حقیقی ایجاد کودک، خدای متعال است و مادر و پدر تنها نقش واسطه و ابراز را ایفا میکنند. با این وصف، چگونه میتوان این رابطه را با رابطه بین بنده با خداوند مقایسه کرد؟ رابطهای که اساس وجود و حیات انسان به آن بستگی دارد و از چنان عظمت و شکوهی برخوردار است که خداوند روح انسان را به وجود منسوب کرده، میفرماید:
فاذا سویته و نفحت فیه من روحی فقعوا له ساجدین؛ (108) پس وقتی او را هموار کردم و از روح خود در او دمیدم، شما فرشتگان پیش او به سجده در افتید.
همه حاضر تشکیل دهنده وجود انسان از خداوند است و مبدأ و آفریننده همه آنها خدا است؛ اما از بین آنها خداوند روح را به خود نسبت داده است. این انتساب حاکی از عظمت و شرافت روح انسانی و ارتباط وثیق وجودی آن با خداوند است. با وجود این ارتباط ناگسستنی تکوینی، فطرت انسان اقتضا میکند که با خداوند انس بگیرد و به او توجه داشته باشد و با یاد او احساس آرامش کند. اما علی رغم خواست فطرت، روح انسان بر اثر ارتباط با دنیا و لذتهای آن، آفت میبیند و از مسیر فطری و مصالح واقعی او نیست بر ارتباط با خداوند ترجیح میدهد. چنان که انسان به مقتضای طبیعتش از هوای سالم و لطیف لذت میبرد و از هوای کثیف و دود منجر است، اما وقتی به دود ناراحت کننده سیگار عادت کرد، آن دود برای او هوای سالم و لطیف لذت بخشتر میگردد!
اقتصادی فطرت انسان خالصانه و ناگسستنی با خداوند است.
همان گونه که گذشت، بر اساس رابطه وجودی که بین خداوند و انسان وجود دارد، اقتصادی این انس و محبت بسیار بیش از انس با مادر و محبت به او میباشد، اگر محبت بسیار بیش از انس با مادر و محبت به او میباشد. اگر محبت همه مادرها را، از ابتدای خلقت تا انتهای آن، جمع کنیم، در برابر محبت خداوند به بنده خود از قطرهای نسبت به دریا نیز کمتر است. خداوند، خود مظهر محبت و آفریننده همه محبتها و خوبیها است و انس و محبت مادر به فرزند نمود و جلوهای از محبت خدا است. اگر کسی به مقام درک انس با خدا رسید و لذت یاد خداوند در کامش نشست، دیگر هیچ یک از لذتهای دنیا برای او لذت بخش نخواهد بود و لذت مناجات خدا و انس با او را با هیچ لذت دیگری معاوضه نمیکند.
بدین جهت است که امام سجاد علیهالسلام در مناجات الذاکرین میفرماید:
و أستغفرک من کل بغیر ذکرک و من کل راحة بغیر أنسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک؛ (109) خدایا، من از هر لذتی به غیر یاد تو حاصل آید و از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب تو باشد و از هر کاری به جز طاعت و بندگی تو، طلب مغفرت میکنم.
محبت و انس کودک به مادر باعث میگردد که وقتی گرسنگی و خستگی او را رنج میدهد و یا مورد اذیت کسی قرار میگیرد، گریان به آغوش مادر پناه بر و آرامش یابد و ناراحتی و رنج از دلش زدوده شود.
کسی هم که با خداوند انس دارد و به لذت حقیقی و والای درک جوار و قرب الهی نایل گشته است، هنگامی که مصیبت و گرفتاری و خطری برای او پیش میآید به خداوند پناه میبرد و در پناه خداوند احساس آرامش و لذت میکند و با تکیه بر قدرت لایزال الهی از هیچ قدرتی نمیهراسد و در مقابل سیل خطرها و گرفتاریها خم به ابرو نمیآورد.
عالیترین مراتب انس و ارتباط با خدا در حضرت معصومین علیهالسلام وجود دارد و مراتب نازلتر آن در علمای ربانی یافت میشود. مطالعه احوال آن بزرگان میتواند ما را به مقام انس با خدا و یاد او، و لذت بردن از مناجات با خداوند رهنمون گردد. درباره مرحوم شیخ انصاری نقل شده که در نیم روز گرم تابستان نجف، در نهایت خستگی و تشنگی به خانه میآید و در خواست آن خنک میکند. در آن زمان وسط حیاط چاهی حفر میکردند که منتهی به سرداب عمیق میشد و با طناب ظرف آبی را درون آن میآویختند تا خنک گردد. مرحوم شیخ در گیر و دار آماده شدن آب خنگ فرصت را غنیمت میشمرد و به نماز میایستد. اتفاقاً حالی پیدا میکند و از این رو بعد از حمد و سورهای طولانی میخواند و به قدری نماز را طول میدهد که آب خنکی که کنار ایشان نهاده بودند گرم میشود. در نماز، چنان طعم لذت یاد خدا در دل ایشان نشسته و کامشان به خنکای یاد خدا خنک گردیده بود که تشنگی و گرما را فراموش میکنند و با بی رغبتی تنها دهان خود را با آن آب مرطوب میسازند و آب را به کناری مینهند.