مرتبه قلبی انسان به خداوند، بستگی به سطح کنترل او بر دل و خطورات قلبی خویش دارد. برای سنجش مرتبه توجه قلبی خود به خداوند، باید بنگریم که تا چه حد اختیار دلمان را در دست داریم. برای این کار میتوانیم در این مسأله تأمل کنیم که به هنگام نماز به چه چیزهایی بیشتر توجه پیدا میکنیم. برخی به هنگام نماز - که مظهر توجه به خداوند و ذکر او است - بیشتر به مسایل حاشیهای توجه دارند و کمتر به خداوند توجه مییابند. آنها در نماز تازه فرصت مییابند که فراموش شدههای خود را به یاد آورند و به فکر کردن درباره مسایل روزمره خود بپردازند. آنان چنان از خدا و نماز غافلند که فقط وقتی سلام نماز را میدهند، یادشان میآید که نماز میخواندند. این غفلت و بی توجهی از یاد خدا ناشی از تسلط شیطان بر نفس انسان است. اگر اختیار دل انسان به چنگ شیطان افتاد، به هر سو که بخواهد میکشاند، در نتیجه، انسان به همه چیز توجه دارد، جز خدا، اگر این امکان فراهم میبود که خطورات قلبی و گرایشها و توجهات دل خود را به هنگام نماز به تصویر بکشیم. متوجه میشدیم که از بین انبوه آن تصاویر اندکی - و آن هم شاید! به خداوند اختصاص دارد. به واقع ما در نماز و عبادت خود به هر چیز و هر کس توجه داریم جز خداوند و معبود خویش و هر کسی به خانه دل ما وارد میشود جز صاحب خانه. این رسوایی بزرگی برای انسان است. برای رهایی این رسوایی، باید بکوشیم که در هنگام ذکر و نماز، دل خود را از پراکنده گرایی باز داریم و به تدریج قدرت تسلط بر نفس و قلب خویش را پیدا کنیم. در این صورت میتوانیم به توجهمان به خداوند تمرکز و عمق بخشیم.
حتی کسانی که به کارهای با ارزش و با اهمیتی چون تحصیل علم اشتغال دارند - و چه بسا به دلیل شدت علاقه به کسب علم، پیوسته و در همه حال به مطالب علمی میاندیشند و حتی در خواب نیز مطالب علمی برای آنها تداعی میشود - نباید شدت علاقه به علم و پرداختن به آن، سبب شود که از توجه به سایر ابعاد وجودی خود و از ذکر و توجه به خداوند غافل گردند. عالم باید در کنار تحصیل علم به خود سازی و فزونی بخشیدن به توجهات معنوی خود به خداوند نیز بپردازند و در این صورت است که میتوان گفت تحصیل علم برای خدا و برخوردار از اخلاص است و نتایج ارزشمندی بر آن مرتبت میگردد و خدمت به اسلام به حساب میآید و به وجود انسان برکت میبخشد. در غیر این صورت، بیم آن میرود که شخص عالم بی عمل گردد. طبیعی است که وقتی این شجره خبیثه در دلش ریشه دواند، هستی او بر باد میرود و از آن پس دلش لیاقت توجه به خداوند را نخواهد داشت؛ چه رسد که توجه عمیق به خداوند پیدا کند!