تربیت
Tarbiat.Org

یاد او
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اضطراب و نگرانی از منظر اگزیستانسیالیسم الحادی

در بینش الهی، ذکر و یاد خدا برقرار ساختن ارتباط با قدرت و حاکم مطلق هستی است که انسان در پناه او به آرامش و اطمینان می‏رسد و از دام اضطراب و دلهر می‏رهد. هم چنین با ذکر خداوند مسیر تکامل او هموار می‏گردد. اما در بینش مادی که عالم مجرد و ماورای ماده انکار می‏شود. همه چیز در ماده و طبیعت خلاصه می‏گردد، ذکر و ارتباط با خداوند و خالق هستی بی معنا است. از این رو بر اثر قطع ارتباط با خداوند و غفلت از یاد و ذکر کسی که رحمت و قدرتش بی پایان است، انسان از هدایت و رحمت مبدأ هستی محروم و به خود وا نهاده می‏شود و درونش آکنده از التهاب و اضطراب می‏گردد. مشاهده این اضطراب و نگرانی و عمومیت آن در بین کسانی که طعم ارتباط با خدا را نچشیده‏اند و با ثمره ارزشمندی ذکر و یاد خداوند، یعنی آرامش و اطمینان درون، آشنا نیستند باعث
گردید که اگزیستانسیالیست‏های مادی این نظریه را مطرح کنند که اساساً دلهره و اضطراب فصل ممیز و مشخصه اصلی و ذاتی انسان است و هیچ گاه از او جدا نمی‏گردد.
به عبارت دیگر، همان گونه که ما، برای مثال، ناطق را فصل ممیز حیوان نسبت به سایر حیوانات قرار می‏دهیم، این گروه از نظریه پردازان، فصل ممیز انسان را دلهره و اضطراب دانستند. آنان در این نظریه خود کاملا تحت تأثیر محیط و جامعه پیرامون خود قرار گرفتند و در حقیقت، موضعی انفعالی اتخاذ کردند. این در حالی است که پیوسته و در طول تاریخ تا به امروز، ما بسیاری از مومنان به خدا و اولیای الهی را می‏بینیم که قلب و روحشان مالامال از اطمینان و آرامش است. اگر دلهره و اضطراب را فصل ممیز انسان بدانیم پس باید بگوییم این افراد انسان نبوده و نیستند!
از منظر قرآن اضطراب و نگرانی به جهت ترس از دست دادن نعمت‏ها، خوشی‏ها و لذت‏های زودگذر دنیا و محروم ماندن از آنها، حالتی عرضی برای انسان است. انسان فطرتاً طالب سعادت و کمال است. حال اگر انسانی حقیقت سعادت خویش و راه رسیدن به آن از شناخت و در نتیجه از رسیدن به سعادت محروم ماند، طبیعتاً گرفتار اضطراب و دلهره می‏گردد. او از آن رو مضطرب و نگران است که مبدا خیر و بخشنده سعادت و کمال را نشناخته تا با او ارتباط برقرار کند. چنین کسی اگر به سرچشمه خوبی‏ها راه یابد و با او پیوند برقرار سازد، نگرانی‏اش زدوده می‏گردد، او اگر مبدأ وجود و خیرات و رب العالمین و کسی را که تدبیر جهان و انسان به عهده او است بشناسد، با خیالی آسوده بر او توکل و اعتماد می‏کند و امور خویش را به او وا می‏گذارد و او را وکیل خویش بر می‏گزیند و مطمئن است که به او خیانت نمی‏کند:
و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا؛ (80) و بر خدا اعتماد کن، همین بس که خدا نگهبان تو است.
وقتی کسی بر خداوند اعتماد و توکل کرد و صلاحدید خداوند را در ارتباط با خویش، حق و به صلاح و مصلحت واقعی خود دید دیگر نگرانی و اضطرابی نخواهد داشت. او می‏داند که خداوند خیر او را می‏خواهد و بیش از هر کس دیگری نیز بدان چه به خیر و صلاح او است آگاهی دارد. از این رو اگر خداوند برای او راحتی و خوشی رقم زند، خوشحال می‏شود؛ چون می‏داند صلاح او در آن چیزی است که خداوند برای او پیش آورده است؛ اگر هم به دام سختی‏ها و بلاها گرفتار آید، ناراحت نمی‏شود؛ چون می‏داند که آن بلاها و سختی‏ها به مصلحت او است، و بدین ترتیب به خواست خداوند رضایت می‏دهد.
بنابر این انسان فطرتاً طالب سعادت و آرامش است و به دنبال کسی می‏گردد که این سعادت و آرامش را به او ببخشد و در پناه او از دام گرفتاری‏ها و مصایب نجات یابد، و چنین موجودی کسی نیست جز خداوند متعال که مبدأ هستی و مدبر عالم است. کسی که به این قدرت مطلق هستی معرفت یافت و خود را در حسن تدبیر و اداره او قرار داد، به آرامش و اطمینان مطلق می‏رسد و می‏داند که اگر خداوند نخواهد حتی اگر همه قدرت‏های مادی دست به دست هم دهند، نمی‏توانند گزندی به او برسانند و خداوند چیزی که به خیر و سلاح او است برایش رقم خواهد زد. اما کسانی که از معرفت خداوند به بهره‏اند ممکن است به هر چیز و هر کسی پناهنده شوند. آنان ممکن است به انسان‏هایی چون خود تکیه کنند و یا حتی ممکن است از فرط جهالت و ناآگاهی به حیوانات و جمادات، یعنی بت‏ها پناه برند؛ موجوداتی که به فرموده قرآن اختیار نفع و صلاح خود را نیز ندارند، چه رسد که بر تأمین نفع و مصلحت دیگران و دفع ضرر از آنها قدرت داشته باشند. خداوند در نکوهش از چنین گزینشی می‏فرماید:
قل رب السماوات و الارض قل الله قل أفاتخذتم من دونه أولیاء لا یملکون لأنفسهم نفعاً و لا ضراً...؛ (81)
بگو: پروردگار آسمان‏ها و زمین کیست؟ بگو: خدا ، بگو: پس آیا جز او سرپرستانی گرفته‏اید که اختیار سود و زیان خود را ندارند.؟
کسانی که در زندگی به غیر خدا تکیه می‏کنند طرفی بر نمی‏بندند و نفعی عایدشان نمی‏شود؛ چون اولا دیگران به دنبال منفعت خود هستند؛ ثانیاً اگر هم بخواهند نفعی به غیر خود برسانند، قدرتشان محدود است و مغلوب قدرت غالب و برتری هستند که مافوق همه قدرت‏ها و شکست ناپذیر است. اگر کسی بخواهد برای همیشه خیالش راحت گردد و به آرامش زوال‏ناپذیر دست یابد، تکیه گاهی محکم و شکست ناپذیر برگزیند و با مبدأ قدرت لایزالی ارتباط بر قرار کند که بتواند او را در رهایی از شقاوت و رسیدن به سعادت و نجات از تنگناها و مشکلات زندگی یاری رساند. تنها در این صورت است که دیگر دلهره و اضطرابی برایش باقی نمی‏ماند.